خراسان نوشت :سریال «ممنوعه» به کارگردانی امیر پورکیان، مهمترین اثر این روزهای شبکه نمایش خانگی است که از زمان توزیع نخستین قسمتهای آن با حواشی فراوانی همراه بوده و به همین دلیل بیشتر از حد انتظار دیده شده است. با این حال «ممنوعه» به لحاظ قصه و اجرا فصل مهمی از کارنامه شبکه نمایش خانگی محسوب نمیشود. این سریال به لحاظ ساختار ظاهری، طراحی صحنه و لباس، گریم، دیالوگنویسی و روابط شخصیت ها به «عاشقانه» شبیه است و از نظر قصه، گرهافکنی و طراحی شخصیت، شباهتهای عجیبی به مجموعه محبوب «شهرزاد» دارد. البته «ممنوعه» نقاط قوت پررنگی مانند موسیقی متن عالی حبیب خزاییفر و بازی شاخص چند بازیگر درجه یک را هم دارد؛ اما به لحاظ قصهگویی و شکل اجرا به بازسازی همان الگوهای امتحان پسداده قبلی بسنده کرده است.
مربع عشقی تکراری
هسته مرکزی قصه سریال «ممنوعه» را ماجرای عاطفی چهار شخصیت تشکیل میدهد که از این میان یک نفر سعی دارد با تکیه بر پول و قدرت، باعث جدایی زوج عاشق قصه شود تا همسر سابقش را به زندگی نابود شدهشان بازگرداند؛ زندگی مشترکی که به گواه دیالوگها، از اول هم غلط بوده و با اصرار بزرگترها شکل گرفته است. چنین الگویی به وضوح قابل مقایسه با فصلهای دوم و سوم «شهرزاد» است که «قباد» سعی میکرد به هر قیمتی «شهرزاد» را از «فرهاد» جدا کند. طبیعی است که در این مقایسه کفه ترازو به سمت «شهرزاد» سنگینی کند، چرا که مربع میلاد کیمرام، الهه حصاری، بهاره افشاری و مصطفی قدیری به لحاظ قدرت بازیگری حتی قابل مقایسه با مربع قدرتمند شهاب حسینی، ترانه علیدوستی، مصطفی زمانی و پریناز ایزدیار هم نیستند. از نظر شخصیتپردازی هم شخصیت های «ممنوعه» سرگردانتر از مابهازای شان در «شهرزاد» هستند، به این دلیل که روند قصه «شهرزاد»، حداقل درباره علت وابستگی جنونآمیز قباد یک فصل داستان گفته بود، اما «ممنوعه» اتفاقات زندگی مشترک «سامی» و «ترانه» را پس از چند دیالوگ سیاه و سفید شعاری، سهلانگارانه رها میکند.
بازسازی پدرخوانده ایرانی
علی نصیریان بازیگر بزرگ سینمای ایران که در ۴-۵ سال پیش از «شهرزاد»، در اثر شاخصی بازی نکرده بود، از زمان فصل اول این سریال محبوبیت مضاعفی بین مخاطب عام پیدا کرد. شخصیت «بزرگآقا» با اجرای کمنظیر نصیریان، به قدری جاافتاده بود که پس از مرگ در پایان فصل اول، جای خالیاش همواره حس میشد. حالا انگار «بزرگآقا» به زمانه امروز آمده و با گریم و طراحی لباس عجیبی که سعی دارد از «تجنگی» – که هنوز چنان که باید و شاید درنیامده- یک بدمن تمامعیار بسازد، در «ممنوعه» حضور یافته است. در مقام مقایسه، هر دو شخصیت «بزرگآقا» و «تجنگی» پدرانی مقتدر، باابهت و تاحدودی ترسناک محسوب میشوند که در عشق جوانیشان ناکام بودهاند؛ به همین دلیل کلاً به عشق نگاه مثبتی ندارند. علاوه بر این، هر دو شخصیت برای تأمین منافع خودشان در قصه دلدادگی زوج اصلی سریال گره انداختهاند. منفعت «بزرگآقا» به نوعی اجتماعی بود که در قالب تلاش او برای ادامه نسل اش خودنمایی میکرد و حالا منافع «تجنگی» کاملا اقتصادی و وابسته به پروژه ساختمانیاش در رامسر است.
خردهداستانها و پیرنگهای فرعی
در زمینه شخصیتهای فرعی و پیرنگهای کماهمیتتر هم «ممنوعه» عموماً حرف جدیدی برای گفتن ندارد و به طور کلی تحتتأثیر «شهرزاد» است. مانور نخنمای مجموعه روی اینکه «سامی» فرزند واقعی «تجنگی» نیست، ناخودآگاه مخاطب را به یاد ماجرای افشای دروغ بودن نسبت خونی بین «بزرگآقا» و «قباد» میاندازد. شخصیت جوان، خودخواه و قلدر قصه هم که در مجموعه «شهرزاد» مدام تحتتأثیر الکل به تصویر کشیده میشد، در «ممنوعه» به مخدرهای صنعتی روی آورده است. به علاوه نمایش خلوت پنهانی یک مرد میان سال با زن مورد علاقهاش و عشقورزی ناموجه آنها که در «شهرزاد» در قالب ارتباط «نصرت» و «شربت» و نیز رابطه خارج از ازدواج «هوشنگ» (رامین ناصرنصیر) به تصویر کشیده شده بود، با همان دلهرهها و وجوه نامتعارفش، در «ممنوعه» به عهده زوج «خسرو» و «پروانه» گذاشته شده است که البته بازی این دو بازیگر کارکشته از نقاط قوت سریال محسوب میشود. موقعیت سکانس آخر از فصل اول «ممنوعه» نیز به شکل عجیبی یادآور جدایی اجباری فرهاد از شهرزاد بود.