سینماسینما، دکتر مهدی نوریان در شرق نوشت:
وقتی یک سلبریتی از دنیا می رود آیا ما واقعا اندوهگین می شویم یا این حس واقعی نبوده و تحت تاثیر رسانه و فضای جامعه ایجاد می شود؟ آیا اندوه معنایی ذاتی دارد یا برساختی اجتماعی است که به صورت های گوناگون ایجاد می شود و بروز پیدا می کند؟ آیا می توان مفهومی با عنوان اندوه عمومی را برای مرگ یک سلبریتی تعریف کرد؟ هلن نیانیاس با اشاره به مرگ دو شخصیت برجسته بریتانیایی این مسئله را تحلیل کرده است که در ادامه می آید. این طور به نظر می رسد که شخصی کردن یک رویداد-مرگ یک فرد عادی- طبیعت انسان است. به نظر می آید که مرگ نه امری خصوصی، بلکه عمومی است. نمایش های شدیدا احساسی مثلا به مرگ دیوید بویی (آهنگ ساز و خواننده مشهور انگلیسی) و الن ریکمن (بازیگر معروف انگلیسی) نشان می دهد که مرگ شخصیت های معروف امری شخصی است یا دست کم می توان گفت که ما با این رویدادها به طور شخصی برخورد می کنیم.
منتقد فقید، کریستوفر هیچنز، در مستندی استادانه به بررسی پدیده جدید اندوه عمومی و ازبین رفتن بی تفاوتی در بریتانیا پرداخت. در مستند دیانا: عزاداری پس از واقعه، پرسش های مهمی درباره معنای عزاداری واقعی پرسیده می شود. این مستند همچنین تلاش می کند به این پرسش نیز پاسخ دهد که چطور یک رسانه ۲۴ساعته و با تمرکز بیش از پیش روی احساسات ، ما را در بروز هرچه بیشتر اندوه برمی انگیزد. همچنین اینکه آیا می توانیم برای کسی که او را نمی شناختیم، اندوهگین شویم؟ بحث بر سر این نیست که شایسته است اندوهگین شویم یا نه، بلکه این محل نزاع است که آیا احساسات خالصانه ای برای اندوهگین بودن وجود دارد؟ اینکه آیا هیچ شباهتی بین واکنش به مرگ یک سلبریتی و واکنش به مرگ کسی که او را می شناسیم، وجود دارد؟ (جایی که شما نامه تسلیت به اعضای خانواده او می فرستید). جون دیدین در غم نامه تاثیرگذارش، «سال تفکر جادویی»، درباره مرگ ناگهانی همسرش بر اثر حمله قلبی می نویسد. «زمان به سرعت تغییر می کند. زندگی فورا دگرگون می شود. تو می نشینی تا شام بخوری و آن زندگی ای که می شناختی پایان می یابد». اگر تا به حال عزیزی را از دست داده اید، باید این کتاب را بخوانید. این کتاب، حال شما را می فهمد. دیدین در این کتاب درباره رمز و راز ناراحتی و اینکه چطور می تواند روی ما تاثیر بگذارد صحبت می کند. او در این زمینه به بررسی مطالعاتی می پردازد که نشان می دهد اندوه زیاد ممکن است باعث مرگ شما شود. اسهال، فشار خون پایین، ناتوانی در غذاخوردن، همه اینها می تواند بر سر کسی بیاید که عزیزش را از دست داده است. اما آیا واقعا دسته بندی ناراحتی ذیل «اندوه» دقیق است؟ هلن باتلین، مدیر مرکز کروز که در زمینه فقدان عزیزان مشاوره تلفنی می دهد، می گوید «توصیف اندوه بسیار مشکل است». «گاهی اوقات فقدان یک چهره عمومی می تواند باعث بروز احساسات متفاوتی شود و برخی احساسات ناشی از فقدان های گذشته فرد را زنده کند. برای ما معمولا راحت تر است که همه احساسات خود را به طور هم زمان بروز دهیم». وقتی دیوید بویی و الن ریکمن از دنیا رفتند، با خود فکر کردم که ناراحت هستم چراکه مرگ هر کسی ناراحت کننده است. اما من نمی توانستم در این حس اندوه جمعی شریک شوم. فکر می کنم بخشی از این ناتوانی به این دلیل است که به فاصله کمی از این اتفاق دوست خوبی به اسم جو را در یک تصادف از دست داده بودم و این را که مردم بخواهند آن نوع از اندوه را حس کنند، عجیب می دانستم. از سوی دیگر ایمی، دوست نزدیک جو، می گوید این را درک می کند که برای مرگ کسی که او را تحسین می کنی ناراحت شوی، اما شنیدن اینکه مردم از واژه «اندوه» برای مرگ یک سلبریتی استفاده کنند، برای او بسیار دشوار است. او می گوید: «هرکدام از طرفداران بویی یا ریکمن – منظور کسانی هستند که رابطه ای شخصی با آنها نداشتند؛ هنوز هرآنچه از پیش داشتند را دارند؛ مثلا هنوز می توانند به آهنگ های بویی گوش کنند یا فیلم های ریکمن را ببینند. اگرچه تجربه متفاوت و حسرت بارتری خواهد بود که آنها دیگر زنده نیستند، اما در نهایت برای این طرفداران که عاشق هنری بودند که این دو تولید می کردند، هنوز همه آن هنر بدون تغییر برای آنها موجود است که این خیلی خوب است». «آنچه طرفداران تجربه می کنند نباید با همان واژه ؛ یعنی اندوه توصیف شود؛ یعنی همان واژه ای که خانواده ریکمن و بویی و دوستان نزدیک آنها تجربه کرده اند. این دو حس مثل هم نیستند».
باتلین می گوید که ناراحت شدن فرد برای مرگ کسی که او را نمی شناخته گیج کننده است. «اما ناراحتی یک فرد برای مرگ یک سلبریتی ممکن است به یک فقدان شخصی مربوط شود – شاید پدر آن فرد در همان سن از دنیا رفته یا او نیز کسی را می شناسد که در اثر سرطان فوت کرده است. این موضوع مردم را به یاد میرایی خویش نیز می اندازد». البته ممکن است احساسات ما برای کسی که او را نمی شناختیم جریحه دار شود – دلیلش هم ممکن است آهنگ زندگی روی مریخ بویی یا نقش کلنل برندن الن ریکمن در فیلم عقل و احساس باشد. ما حس می کنیم که این آدم ها را از نزدیک می شناسیم، اگرچه اصلا شناختی از آنها نداریم. البته هرچه شما به آن شخص نزدیک تر باشید یا روابط نزدیک تری با او داشته باشید، اندوه شما نیز شدیدتر خواهد بود. ایمی می گوید که واژه ها ما را ناامید می کنند. «من دلتنگی مستمر برای کسی را اندوه، نابودی و دل شکستگی می نامم. وقتی این واژه ها را طرفداران استفاده می کنند، زبان به بیراهه رفته است. بنابراین شاید ما برای توصیف چنین پدیده ای شگرف، گیج کننده و بسیار پیچیده به چیزی فراتر از یک واژه نیاز داشته باشیم تا اینکه صرفا از اندوه استفاده کنیم». این ایده که اندوه، مقوله ای محدود با یک سری اصول است مسخره به نظر می رسد. به تعداد انسان های روی کره زمین طریقه اندوهگین بودن وجود دارد. بنابراین وقتی در مورد اینکه چقدر برای ازدست دادن فردی ناراحت هستیم صحبت می کنیم، بهترین کار این است که به دلالت های مفهومی این واژه برای افرادی که از این فقدان به هولناک ترین شکل ممکن رنج دیده اند توجه داشته باشیم. شاید شبکه های اجتماعی این اجازه را به ما نمی دهند که به طور کافی در مورد احساسات خود صحبت کنیم. شاید نتوانیم آن را در واژه ها بگنجانیم، چه برسد به آنکه اسیر محدودیت کاراکتر در شبکه های اجتماعی نیز باشیم.
منبع: روزنامه شرق