سینماسینما، محمد حقیقت – برای نخستین بار درباره فیلمساز پیشرو، ابراهیم گلستان، کتابی قابل توجه به همت فرید اسماعیلپور به زبان فرانسه منتشر شده که باید یگانه کتابی در این زمینه باشد که تاکنون به زبان خارجی ( وحتی فارسی) منتشر شده است.
این کتاب در ۱۵۹ صفحه از انتشارات لارماتان درپاریس، با قیمت ۱۸ یورو ونیم، یک کار تحقیقی است که تحلیل گسترده ای از آثار سینمایی گلستان را بخوبی به دست میدهد. مولف کتاب که خود سینماگر فیلمهای مستند است، و یک فیلم هم در مورد من ساخته است، منتقد سینمایی هم هست. وی دکترای سینمایی خودرا از دانشگاه معتبرپاریس یک،( پانتئون سوربن) گرفته است.
در ابتدای کتاب، مولف اثر خودرا به فریدون هویدا، تقدیم کرده است که از نویسندگان قبلی کایه دوسینما بوده است. استاد راهنمای او، آقای سرژ لوپرون که مقدمه خوبی بر کتاب نوشته، جزو منتقدین بنام قبلی همین مجله بوده ، ومولف را در این راه بسیار تشویق کرده بوده است. اسماعیلپور با پشتکار ودقت، دست به تحقیقهای بسیار زده، که جدا از گفتوگو با کارشناسان، با شخص گلستان هم بارها به گفتوگو پرداخته بوده است. حاصل کار وی در نهایت تزجامعی است که به استاد خود ارائه داده بود و به تازگی، برای انتشارآن به صورت کتاب ویراستاری دیگری برآن در نظر گرفته شده و جمع و جورتر شده است.
این کتاب، با عنوان «پیدایش سینمای مولف»، ابراهیم گلستان، شامل یک مقدمه، نوشته سرژ لوپرون است که درباره فیلمساز مینویسد: ابراهیم گلستان، مولفی است که به ناحق در سینمای ایران فراموش شده، سینمایی که امروزه در تمام جهان شناخته شده است. – خود مولف کتاب درباره اهمیت معرفی گلستان به خوانندگان کتابش، پنج صفحه اختصاص داده و مینویسد که گلستان یکی از بنیانگذارن سینمای مولف ایران است … و در صفحه ۱۷ از قول جاناتان روزنبام، منتقد آمریکائی، ادامه میدهد که: کیارستمی، مخملباف، پناهی، ازسرچشمه گلستان آب میخورند. و بدین گونه است که سینمای جدید ایران را نمیتوان بدون شناختن گلستان فهمید. این حرف آقای رزنبام تاچه حد میتواند برای دیگران قابل قبول باشد، بستگی به نظر دیگر منتقدین داخلی و خارجی دارد که آیا با او هم عقیدهاند یا نه؟ به عقیده جاناتان رزونبام، ابراهیم گلستان «شیر سینمای ایران است.»
در فصل اول کتاب با عنوان، شیر سینمای ایران، به زندگی و کارهای گوناگون ابراهیم گلستان، ازجمله راهاندازی «استودیو گلستان» و به ویژه فیلمهای کوتاه پرداخته میشود که نشان از تحقیقات ارزشمند نویسنده در این باره دارد. این استودیو در زمان خود از تجهیزات پیشرفته و کاملا حرفهای برخوردار بوده ولی (به جز فروغ فرخزاد) تنها در انحصار فیلمهای گلستان قرار میگرفته، که البته اشکالی هم ندارد. طبیعتا اگر این امکانات در اختیار دیگر سینماگران که دارای ذوقی میبودند، و دارای دانش سینمایی بودند قرار میگرفت که از آن بهره گیرند، این استودیوگلستان میتوانست جریانساز بشود، اما حیف چنین سینماگرانی آن موقع وجود نداشتند و تنها دو فیلم بلند سینمایی خود گلستان در آن تهیه شد و با تنها دو فیلم شاید جا نداشته باشد که ازاستودیو گلستان به عنوان یکی از مهمترین استودیوهای تاریخ سینمای ایرانی نام برد.
در فصل دوم کتاب، نویسنده با دقت به تکتک آثار مستند ابراهیم گلستان نظر میاندازد و زمینههای مختلف کار او را مورد بررسی قرار میدهد. وی گلستان را یکی از بنیانگذاران سینمای مستند قلمداد میکند -ص ۳۹ – در حالیکه بسیاری دیگر قبلا سینمای مستند را بنیان گذاشته بودند، که البته خود نویسنده هم در صفحات قبل به آن اشاره کرده است. سپس اسماعیلپور به درستی و منصفانه نظر میدهد که «آثار مستند گلستان بعد واقعی هنری وزیبا شناسی دارد.» و این کاملا نظر درستی است. کافی است «موج ومرجان و خارا» را در نظربگیریم که از فیلمهای فوق العاده کوتاه تاریخ سینمای ایران محسوب میشود.
در فصل سوم کتاب با عنوان «ضد جریان» به فیلمهای داستانی این کارگردان پرداخته میشود. از آنجا که گلستان با ادبیات جهان به خوبی آشناست و تعدادی از مهمترین کتابها را هم به فارسی ترجمه کرده، و خود نویسنده توانائی است، اینها به زمینه سینمایی او بسیار کمک کرده است. فیلم «خشت و آینه» در زمان ساخت خودش بسیار مدرن و پیشرو در زمینههای مختلف سینمایی به حساب میآید، و هنوز هم اثر برجستهای از دید سینماشناسان به حساب میآید، اما چون متاسفانه اکران بسیار محدوی در زمان خود داشت، نتوانست تاثیری بر سینمای جاری آن موقع ایران داشته باشد و چه حیف. از امیتازات دیگر خشت وآینه این است که اولین فیلمی است که سر صحنه و با دقت و حرفه ای صدابرداری شده، وخبراز ذوق و کار آمدی این فیلمساز در این زمینه هم میدهد.
در فصل چهارم کتاب، نویسنده به نئورالیسم در سینمای ابراهیم گلستان میپردازد. البته در صحنههای اول «خشت و آینه»، بیشتر فضاسازی تحت تاثیرنورپردازیهای فیلمهای آلمانی ( اکسپرسیونیست) قبل از سینمای نئورالیسم ایتالیاست، و بعدا در صحنههای دیگر نشانههای درستی از سینمای نئورالیسم در فیلم ظاهر میشود. در این زمینه آقای فرخ غفاری که اولین فیلم خود را درسال ۱۳۳۷ به نام «جنوب شهر» ساخته بود ( قبل از ساخته شدن خشت و آینه) و فضای نئورآلیستی داشت، در گفتوگوی ویدئوئی با من درسال ۱۹۹۱ در پاریس، در این باره مفصل صحبت کرده است، که چگونه در جنوب شهر تهران به دنبال لوکیشنهای نئورآلیستی میگشته است و آن را در فیلم خود به کاربرده است. حرفهای غفاری روشن کننده نکات با اهمیتی در آن مقطع از تاریخ سینمای ایران و غیره است.
در قسمت پایانی کتاب، فرید اسماعیلپوربا ژان دوشه، منتقد مشهور فرانسوی درباره ابراهیم گلستان گفتوگویی کرده است. همچنین برنامه سینما تک فرانسه که فیلم «خشت و آینه» گلستان را قبل از نمایش آن در ایران در آنجا نشان داده چاپ شده و همچنین جدول ستاره دادن منتقدین ایرانی در هفته نامه فردوسی به هنگام نمایش آن در تهران به چاپ رسیده، آنها نظر چندان مثبتی به خشت و آینه نداشتهاند. این نکته نشان از کم سوادی تعدادی از منتقدین آن دوره میدهد. در پایان کتاب عکسهای گوناگون از ابراهیم گلستان که برخی از آنها کمتر دیده شدهاند، به چاپ رسیده، از جمله گلستان به همراه فرخ غفاری و همسر سابق گلستان در رستورانی در پاریس دیده میشود، اما حیف که کیفیت سیاه وسفید آنها خوب نیست.
در پایان باید گفت، که کار فرید اسماعیلپور، قابل ارج نهادن است و جالب خواهد بود که روزی این کتاب به زبان فارسی برای علاقهمندان آثار گلستان ترجمه شده و منتشر شود.