سینماسینما، محمد حقیقت: سینمای نوین ایران به ویژه از سال ۱۹۸۵ به این سو، درجشنواره های جهانی شروع به خودنمائی کرد و شاخص ترین آن در آن موقع “دونده” امیرنادری بود که جایزه بزرگ جشنواره سه قاره نانت – فرانسه را به دست آورد و بلافاصله پخش کننده فرانسوی ( اتوپیا) آن را خرید و به نمایش درآورد.
سایر کشورهای اروپائی که همگی از این زاویه فرانسه را قبله خود می دانند، از این رویه پیروی کردند و “دونده” را خریداری کرده و به نمایش در آوردند.
بعدا با گل کردن “خانه دوست کجاست؟” از عباس کیارستمی سینمای ایران خانه دوست را در کشورهای اروپائی بهتر یافت. و همه جا مورد ستایش قرار گرفت. بعد از آن جشنواره های جهانی بیش از پیش به دنبال فیلم ایرانی بر آمدند، و حتی مرور بر آثار سینمای ایران را هم در دستور کار خود قراردادند.
با حضور پی در پی در جشنواره های جهانی از سالهای ۱۹۹۰ و به دست آوردن، به ویژه دوربین طلا، خرس طلا، شیرطلا، نخل طلا ، صدف طلا، اسکندرطلا ، یوزپلنگ طلا، اسکار وسایر طلاهای جشنواره های گوناگون، سینمای ایران محبوب جشنواره ها از یک سو، و خریداران فیلم در کشورهای گوناگون شده بود.
پس از مدتی برخی از کمپانی ها به ویژه اروپائی، شروع به تهیه محصول مشترک با فیلمسازان ایرانی کردند. در ادامه موفقیت های سینمای ایران در صحنه بین المللی برخی از سینماگران به کپی سازی روی آوردند که تا مدتی هم مورد توجه جشنوارهها قرار میگرفت اما رفته رفته این آثار کم رنگتر شد. از سوئی برخی از این فیلمسازان به دلایل گوناگون راه خارج از کشور را در پیش گرفتند، عده ای هم مقیم کشورهای خارجی شدند. از جمله امیر نادری، محسن مخملباف، بهمن قبادی، رفیع پیتز، عبدالرضا کاهانی و غیره.
ازسوئی کسانی چون عباس کیارستمی، اصغر فرهادی نیز علاقمند شدند در کشورهای خارج فیلم بسازند اما فیلمهایشان به اهمیت آثارساخته شده در داخل کشور نرسید و به تجربه های خیلی درخشان دست پیدا نکرده اند.
حالا که بیش از سی سال از درخشش سینمای ایران در کشورها و جشنواره های مهم میگذرد، یکی دو سالی سالی است که توجه وعلاقه مدیران جشنواره های جهانی به سینمای ایران کاهش پیدا کرده است. از سوی دیگران خریداران فیلمهای ایرانی در کشورهای اروپائی وغیره نیز برای خرید فیلم های ایران سخت گیر تر شده اند، چرا که فروش آن چنانی ندارد. حتی برخی از فیلمها بدون هیچ پول اولیه از سوی پخش کننده های خارجی، در اختیار آنان قرارداده میشود. یکی دیگر از مشکلات فیلم های ایرانی که در خارج مورد توجه قرار نمیگیرند این است که هیچ چیز تازه و جذابی در سینمای ایران نمی بینند.
موج سینمای ایران فروکش کرده است، همانطوری که مدتی سینمای آمریکای لاتین و یا اروپای شرقی و سایر نقاط جهان دچار این پدیده شده بود، و این طبیعی هم هست. سینما هم مثل باد، درگردش است، گاهی باد به سوی شرق میرود و گاه درنقاط دیگر در حرکت است.
از سوی دیگر تعداد فیلمسازان در سراسر دنیا بیشتر شده، امکانات فیلمسازی راخت تر وارزانتر شده؛ از طرف دیگر برخی از مدیران جشنواره ها عوض شده اند و سلیقه های دیگری برجشنواره هایشان حاکم شده است.
نکته دیگر که میتوان نقش مهمی برای انتخاب یک فیلم در جشنواره های مهم و با اهمیت وجود داشته باشد، شرایط اجتماعی آن کشور فیلمساز است و اینکه حاکمان آن چقدر آزادی بیان را در مورد مردمشان رعایت میکنند. خفقاق تا چه حد برآنجا حاکم است و غیره. از اینجاست که برخی از سینماگران در برخی از کشورها با ترفندهای خود و ادای اپوزیسیون بودن، نان به نرخ روز میخورند. آثار خود را با ترفند هائی میسازند و حتی میتوانند و موفق میشوند آثار نه چندان با کیفیت سینمائی را به خورد مدیران جشنوارها بدهند.
همه اینها خود آگاه وناحود آگاه در وضعیت کلی سینمای کشور ها و معرفی فیلم هایشان به جشنواره ها تاثیر میگذارد.
در مورد سینمای ایران نکته قابل توجه این است که در سال ۲۰۱۹ از سوی سینماگران ایرانی، فیلمهای بسیاری به جشنواره های مهم مثل برلین، کن، کارلوویواری، لوکارنو و غیره فرستاده شده است، ولی متاسفانه در هیچکدام اثری از سینمای ایران دیده نمیشود.
البته باید کمی هم بدشانسی را به این مسائل اضافه کرد چرا که از بین فیلمهای ساخته شده امسال، چند فیلم قابل قبول که میتوانست دربخش یکی از این جشنواره های نامبرده حضور داشته باشد، وجود داشت. مثل “پیرمردها نمیمیرند” و غیره.
جشنواره ونیز ۲۰۱۹ در پایان ماه آگوست برپا خواهد شد. امیدوار باشیم حداقل یک فیلم ایرانی در یکی از بخش های آن حاضر باشد.