سینماسینما، دبورا یانگ – پویا بادکوبه، با ساخت درامی اخلاقی که داستان دختری ایرانی را روایت میکند که در یک دزدی شرکت میکند اما ماجرا چندان ساده پیش نمیرود و … توانست در بخش نسلها ۱۴+ سال جشنواره برلین تقدیر ویژه هیئت داوران را کسب کند.
به گزارش سینماسینما، فیلم درساژ با ساختار صریح، استعاری و پرتنش خود ممکن است یک جنایت و مکافات امروزی بنظر برسد که در آن دختری ۱۶ ساله مرتکب جنایتی شده (دزدی) و از آن فرار میکند، اما در ادامه به از دست دادن الگوهای رفتاری درست دختر در مواجهه با دنیای مادی، خانواده و دوستانش تغییر مسیر میدهد. پویا بادکوبه که تا زمان ساخت اولین فیلم بلندش به ساخت فیلمهای تبلیغاتی مشغول بوده، با جسارت به عمیقترین لایههای دنیای پرتنش و خشمگین نوجوانان شیرجه میزند و تا انتها با قهرمان زن شورشیاش همراه میشود، حتی در جاهایی که او از مسیر طبیعی خارج میشود یا تماشاگر را با خود همراه نمیکند. با اینکه فیلم به حق تقدیر ویژه هیئت داوران بخش نسلها +۱۴ جشنواره برلین را کسب کرد، اما این سرگشتگی اخلاقی نسل جوان که توسط شرکت دریم لب (نسرین میرشب) توزیع شده، توجه بزرگسالان را نیز به خود جلب خواهد کرد.
درساژ با بازیهای حرفهای و فیلمبرداری خوب، با اقتدار پا را از یک فیلم اول فراتر میگذارد. اما در بخشهایی در بعد استعاری داستانش زیاده روی میکند، و به این ترتیب قهرمان زن فیلم به شکلی غیرطبیعی از فضای واقعی پیرامون جدا شده و آشفته و دیوانهوار عمل میکند.بی تردید انتخاب هوشمندانه و بازی درخشان نگار مقدم در نقش گلسا با رویکری به آنتیگون بهترین دستاورد فیلم است. او هرگز مرعوب نمیشود و تحت تأثیر قرار نمیگیرد. شما حتی از مدل موهایش که از زیر روسری بیرون زده هم میتوانید پی به شخصیت شورشی او ببرید. اما در کنار این تیپ او یک دختر جوان بی تجربه است که راهکارهای جامعه غیر آرمانگرا را پس میزند و به این ترتیب بهای ایدهآل گراییاش را میدهد.
در صحنه سریع آغاز فیلم، گلسا به گروهی از بچههای از خودش سَرتر و پولدارتر میپیوندد که از مغازهای در شهر کوچکشان در اطراف تهران سرقت کردهاند. در شب پس از سرقت بلافاصله متوجه میشوند که فراموش کردهاند فیلم دوربین مدار بسته را بیرون بیاورند؛ فیلمی که میتواند همهشان را به زندان بیندازد. گروه در حالیکه گلسا را بخاطر طبقه متوسط اجتماعیاش تحقیر میکنند او را مجبور میکنند برای برداشتن فیلم به مغازه برگردد.
در صحنههای به قاعده پرتنش بازگشت تنهای او به مغازه برای جبران خراب کاری، کارگر مغازه را که در جریان سرقت ناخواسته مورد حمله قرار گرفته بود را در حالی که سرش زخمی شده و خونآلود است روی زمین پیدا میکند، مطمئن نیست که او زنده است یا مرده، فیلم را از دستگاه خارج میکند و توی کوله پشتیاش میگذارد.
همه چیز خوب پیش میرود تا زمانی که امیر (یسنا میرطهماسب، سردسته بزدل گروه) از او میخواهد که فیلم را به آنها بدهد. گلسا مخالفت میکند و در تصمیمش به شدت جدی است. تا آخر فیلم معلوم نمیشود چرا گلسا نمیگذارد خیال همه راحت شود و این اندازه سرسختی و مقاومت میکند، شاید سیلی تحقیرآمیزی که از امیر خورده بتواند توجیهی برای رفتارش باشد.
اما دیگر سرقت یک راز بزرگ نیست: پدر متکبر امیر که در جریان ماجرا است، سعی میکند صاحب مغازه را تطمیع کند، و امیر خود والدین گلسا را در جریان قرار میدهد که آنها بلافاصله جانب او را میگیرند و به طرز عجیبی از کل ماجرای دزدی، ذهنشان معطوف به پس گرفتن سند جرم میشود. پدر گلسا (علی مصفا، بازیگر فیلم گذشته اصغر فرهادی) سیلی دوم را نثار گلسا میکند، چون او حاضر به پس دادن نوار نیست. درضمن او به گلسا میگوید که درصورت همکاری پدر امیر میتواند بحران مالیای که گریبانگیر خانواده است را حل کند.
گلسا پاسخی نمیدهد، تهدیدات احساس برانگیزانه آنها را رد میکند، اما از طرف دیگر خود با نگه داشتن نوار نقش یک حقالسکوت بگیر را بازی میکند. مشخصاً او احتیاج به راهنمایی دارد، ولی کسی برای همصحبتی وجود ندارد. مثل بقیه بچههای هم سن و سالش با پدر و مادر (شبنم مقدمی) شاغلش در کشمکش است. آنها انقدر در تلاش برای پول درآوردن و امرار معاش هستند که وقت برای توجه به فعالیتهای دختر و برقرای ارتباط با احساسات او ندارند.
بیشتر قصه در یک مانژ سوارکاری به ظاهر مرفه میگذرد که گلسا در آنجا کار نیمهوقت مراقبت از اسبها را به عهده دارد. همانجا است که گلسا متوجه محبت کارگر ساده، فقیر و جوان اصطبل (باسط رضایی) میشود. او تنها کسی است که متوجه متفاوت بودن گلسا میشود – شاید به دلیل اینکه هم سن و سال هستند- و طغیان درونی او را درک میکند. متأسفانه حس خالص گلسا نسبت به یک اسب مسابقه که برای درساژ آماده میشود هم بر ضد او مورد استفاده قرار میگیرد و بار دیگر قربانی بازی نابرابر میان خود و جامعه میشود.
طبقه اجتماعی که نقش کلیدی در اکثر فیلمهای ایرانی معاصر دارد، اینجا در پیشزمینه قرار دارد. نه تنها خانواده گلسا نسبت به دوستان اسب سوارش در طبقه اجتماعی پایینتری قرار دارند، بلکه در فیلم آدمهایی از طبقه فرودستتر نیز به نمایش گذاشته میشوند، مثل کارگر افغان (لطفالله سیفی) که بخاطر بی پولی در پستوی مغازه میخوابد. خامدستی گلسا برای اصلاح حقوق اجتماعی وضع را از این که هست هم بدتر میکند.
دوربین بر بی قراری درونی دختر، چه مواقعی که در خانه (که با خرده ریزهای شیشهای تزئین شده) است و چه در صحنههای دویدن او در طول خیابان (صحنه استعاری جذاب متوقف شدن او توسط مأموران) تأکید دارد. نورپردازی خوب کار اشکان اشکانی است، که با فیلمبرداری فیلمهایی از موج نوی پیشرفته مثل لانتوری درمیشیان و لرد رسولاف توانست به جایگاه بالایی در میان همکارانش دست پیدا کند. همچنین قطعات موسیقی جذاب شهاب پرنج حسی صمیمانه به صحنههای فیلم میدهد.
***
شرکت تولید: طوبا فیلم/ بازیگران: نگار مقدم، علی مصفا، شبنم مقدمی، یسنا میرطهماسب، باسط رضایی، هوشنگ توکلی، بهآفرید غفاریان، لطفالله سیفی/ کارگردان: پویا بادکوبه/ نویسنده فیلمنامه: حامد رجبی/ تهیهکنندگان: سمیرا برادری، روحالله برادری/ مدیر فیلمبرداری: اشکان اشکانی/ طراح صحنه: کیوان مقدم/ طراح لباس: سارا سمیعی/ تدوین: سپیده عبدالوهاب/ موسیقی: شهاب پرنج/ پخش جهانی: دریم لب فیلمز/ ۹۵ دقیقه
ترجمه: آتوسا قلمفرسایی