سنا حیدریان
«پیر پسر» آخرین ساخته اکتای براهنی، از آن دست درامهایی است که از شدت درگیر کردن مخاطب شاید حتی در دقایق اولیه پس از پایان فیلم، اثری نامحبوب، کلافه کننده و حتی مشمئز تلقی شود. با این حال بعد از کمی جا آمدن حال بیننده از تماشای درامی که روانش را به هم ریخته! تازه جزئیات و روند داستانی فیلم تاثیرش را روی مغز مخاطب، نشان میدهد و اینجاست که راهی به جز تحسین عمیق «پیر پسر» براهنی باقی نمیماند.
«پیر پسر» هر چند نظر عمده بینندگانش را به خود جلب میکند اما شاید بتوان برای این اثر دو دسته مخاطب در نظر گرفت که هر کدام به نوعی متفاوت با آن ارتباط میگیرند و البته از آن لذت میبرند: گروهی که صرفا شاهد یک درام جنایی پر جزئیات و درگیر کنندهاند و گروهی دیگر که رمان فاخر «برادران کارامازوف» اثر داستایوفسکی نویسنده مشهور روس را خواندهاند و حالا با تک تک موقعیتهای «پیر پسر»، ناخودآگاه داستان زندگی غلام باستانی و پسرانش را با ماجراهای فئودور پاولوویچ کارامازوف و پسرانش مقایسه میکند!
«پیر پسر» هر چند در لحظه لحظه روند داستانیاش، «برادران کارامازوف» را در سر مخاطب کتاب خوانش زنده میکند اما خلاقیت هوشمندانه «اکتای براهنی» در اقتباسی تمیز و نه کپی کاری صرف از این رمان پرطرفدار، منجر به خلق اثری دلنشین و قابل احترام شده است.
برای اثبات موفقیت «پیر پسر» در اقتباس از «برادران کارامازوف»، شاید «زخم کاری» محمد حسین مهدویان و اتکایش بر آثار شکسپیر مثال مطلوبی باشد. مهدویان در فصل اول زخم کاری اقتباس نسبتا قابل قبولی از «مکبث» داشت اما رفته رفته در فصلهای آینده نه تنها «میثم» «هملت» جذابی از آب درنیامد بلکه «طلوعی» و «سمیرا» هم به کلاودیوس و ملکه گرترود دلنشینی برای پیشبرد اهداف احساسی و عاشقانه فیلمنامه تبدیل نشدند. در این شکست اقتباسی، کار تا جایی پیش رفت که در فصل سوم زخم کاری، مخاطب حتی دیگر انتظاری برای پیدا کردن نشانههایی از «انتقام» شکسپیر نداشت و در صورت رضایت به تماشای سریال، صرفا به تماشای یک فصل از سریال دنبالدار و کش داده شده زخم کاری مینشست.
در «پیر پسر» اما از همان سکانسهای اولیه و نمایان شدن نفرت پسرها از پدرشان، با ابراز علاقه گل درشت برای مرگ او، انگیزه برای پدر کشی قوت میگیرد. انگیزهای که در «برادران کارامازوف» به وضوح پیداست و در ادامه با معرفی کاراکتر «غلام باستانی» با بازی فوقالعاده حسن پورشیرازی؛ به عنوان شخصیتی فلورتوز، بدون چارچوب، خوش گذران و زن باره، تصویر فیودور کارامازوف، پدر منفور، ملاک بد نام و فاسد رمان روسی، در ذهن مخاطب کتابخوان شکل میگیرد.
خلاقیت براهنی اما در شخصیت پردازی داستان بروز پیدا میکند. اگر چه در داستان «برادران کارامازوف» پسرهای خانواده ۳ نفر به اضافه یک برادر اضافی و به نوعی نامشروع هستند، براهنی اما برای خلوت کردن شخصیت پردازیها، پسران غلام باستانی را به دو نفر تقلیل داده و ویژگیهای چهار پسر کارامازوف را بین دو پسر غلام تقسیم کرده است.
علی با بازی حامد بهداد، شخصیت مثبت داستان براهنی یا همان پیر پسر ماجرا، آنجا که صلحجو، آرام و مخالف مرگ هر انسانی است، بار شخصیت آلیوشای رمان داستایوفسکی را به دوش میکشد، آنجا که قرار است شخصیت روشنفکر و روزنامهنگار ایوان را به مخاطب نشان دهد، کتابخوان و کارگر شهر کتاب دیده میشود و در زمان رقابت بر سر عشق مشترک با پدر، تبدیل به دیمیتری میشود.
جالب اینکه اکتای براهنی با فرصت طلبی، در سکانس حضور علی در کتابفروشی برای نشان دادن ارادتش به داستایوفسکی و رمان محبوبش، «برادران کارامازوف» را به مشتری معرفی میکند و حتی با چاشنی کمی شیطنت و مقدار زیادی تعصب به نویسنده روسی، مقایسهای نامحسوس بین سطح کتابهایى چون رمانهای داستایوفسکی و سبک فانتزی کتابهای هاروکی موراکامی انجام میدهد و علنا از زبان علی به دختر مشتری میگوید که تفاوت زیادی بین سطح آثار این نویسندهها وجود دارد و آثارى مثل «برادران کارامازوف» را فاخر معرفی میکند.
در ادامه شخصیت پردازیها، براهنی ترکیبی از کاراکترهای ایوان و دیمیتری را به رضا پسر کوچکتر خانواده با بازی محمد ولیزادگان محول کرده که بیشتر از برادر بزرگتر در طمع مادیات و به دست آوردن مال و اموال پدر فاسد و بدنامش است. جالب اینکه بار شخصیت اسمردیاکوف فرزند نامشروع فئودور کاراموزوف هم به رضا محول شده و غلام بارها با تحقیر و تاکید بر حرام زاده بودن رضا، اقتباس این کاراکتر از اسمردیاکوف را به مخاطب یادآوری میکند. در نهایت هم نقطه عطف داستان یعنی سکانس درگیری که منجر به پدر کشی در داستان براهنی میشود با محوریت رضا به مخاطب نمایش داده میشود که ترکیب اثرگذاری از شخصیتهای دیمیتری و اسمردیاکوف است که مهرههای اصلی در ماجرای پدر کشی داستان داستایوفسکی هستند.
رعنا با بازی «لیلا حاتمی» اما یه گروشنکای خوب به عمل آمده از رمان داستایوفسکیست. شخصیت زن اغواگری که عشق مشترک پدر و پسر است و در جهت حفظ منافع شخصیش، نوع رفتار با پدر و پسر را مدیریت میکند. گروشنکای «پیر پسر» براهنی، میل به مادیات را با دلارهای غلام ارضا میکند و ابعاد احساسی شخصیتش را با علی شریک میشود. رعنای فیلم براهنی هم درست شبیه به گروشنکا در پس شخصیت توجه طلبش، قلب مهربانی دارد و در نهایت مشابه بخش دادگاه دیمیتری در کتاب داستایوفسکی که گرایشش به سمت پسر را آشکار میکند، در «پیر پسر» هم علی را به غلام ترجیح میدهد.
براهنی حتی در تقسیم کاراکترها از پردازش به شخصیت همسر سابق گروشنکا در رمان داستایوفسکی هم غافل نشده و صرفا براى پایبندى به داستان داستایوفسکى، موقعیتى براى مطرح شدن محسن همسر سابق رعنا حتى با نقشى فرعى و بدون تاثیر در روند داستان ایجاد کرده است.
این پایبندى به شخصیتها و تاکید بر ارادت «پیر پسر» به «برادران کارامازوف» نه تنها از علاقه خاص اکتای براهنی به رمانهای داستایوفسکی نشات میگیرد، بلکه با حضور بابک حمیدیان در جایگاه تهیه کننده در این فیلم قوت پیدا میکند. حمیدیان که خودش از طرفداران رمانهای داستایوفسکی است و یکی از درخشانترین بازیهایش را در نمایش «جنایت و مکافات» دیگر اثر ماندگار داستایوفسکی در نقش راسکونیلیکف شخصیت اصلی داستان داشته، قطعا انگیزه براهنی برای پردازش دقیقتر به شخصیتهای «برادران کارامازوف» را بیشتر کرده.
«پیر پسر» حتی از جنبه طول و تفصیل به «برادران کارامازوف» پایبند بوده و زمان سه ساعته فیلم، یادآور جلد قطور رمان داستایوفسکی برای مخاطب است.
در نهایت هر دو داستان شگفتی و تعلیق خاصی در ذهن مخاطب ایجاد نمیکند و اغلب اتفاقات بر اساس روند حاکم بر داستان قابل پیشبینیاند. با این حال پرداخت دقیق بر جزئیات، شخصیت پردازیهای عمیق و دقیق و جذابیت داستان باعث میشود تا مخاطب بدون احساس خستگی از مسیر لذت ببرد و با وجود حجم زیاد کتاب و زمان طولانی فیلم، چندان در پی پایان زودهنگام داستان نباشد.براهنی برای پردازش دقیقتر به شخصیتهای «برادران کارامازوف» را بیشتر کرده.
«پیر پسر» حتی از جنبه طول و تفصیل به «برادران کارامازوف» پایبند بوده و زمان سه ساعته فیلم، یادآور جلد قطور رمان داستایوفسکی برای مخاطب است.
در نهایت هر دو داستان شگفتی و تعلیق خاصی در ذهن مخاطب ایجاد نمیکند و اغلب اتفاقات بر اساس روند حاکم بر داستان قابل پیشبینیاند. با این حال پرداخت دقیق بر جزئیات، شخصیت پردازیهای عمیق و دقیق و جذابیت داستان باعث میشود تا مخاطب بدون احساس خستگی از مسیر لذت ببرد و با وجود حجم زیاد کتاب و زمان طولانی فیلم، چندان در پی پایان زودهنگام داستان نباشد.