از هدر دادن یک سوژه جذاب تا یک مستند سفارشی/ نگاهی به چهار اثر از جشنواره سینماحقیقت

سینماسینما، ایلیا محمدی نیا:

 

مثل اسمم پگاه(سودابه بیضایی)

در حوزه سینمای مستند نخستین گام برای تولید یک اثر کشف سوژه است. همین گام نخست تفاوت فیلمسازان این حوزه را با هم نشان می دهد.گاهی سوژه در ذات خود آن قدر جذابیت دارد که کافیست کارگردان آن جذابیت را در قالب مناسبی قرداده تا بتواند بهترین و کامل ترین معنا را از آن بیرون بکشد گاهی هم اینگونه نیست در نگاه نخست سوژه آن قدرها جذاب نیست اما کارگردان با نگاه خلاقانه خود آن را تبدیل به اثری جذاب و دیدنی می کند.نمونه خوب این گونه آثار فیلم ارزشمند”جام حسنلو” ساخته محمد رضا اصلانی است که کارگردان با دستمایه قرار دادن یک جام طلایی به مدد پژوهش و تحقیق گسترده معنا و فیلمی جذاب و دیدنی خلق می کند.
“مثل اسمم پگاه” مصداق کامل هدر دادن یک سوژه جذاب است. مستندی که تمام جذابیت خود را مرهون کاراکتر اصلی فیلم یعنی پگاه است. دختری که خیلی زود در سنین نوجوانی دل از خانواده متمول خود می کند تا تجربیات تازه ای را در دل جهان بی رحم جامعه شهری تهران کسب کند.او با هومن آشنا می شود و طی ۴۵ روز در باغ پدری هومن در کنار دوستانشان تمام مخدرهای سنتی و صنعتی و مشروبات الکلی را تجربه می کند.و حال حاضر می شود در مقابل دوربین از گذشته و حال خود بگوید بی هیچ ساسور و حجابی.همچنان که اشاره داشتم فیلم فی نفسه سوژه جذابی دارد اما کارگردان در طول ۷۵ دقیقه فیلم نگاه خلاقانه ای به سوژه ندارد.سوژه فیلم آن قدر برای کارگردان جذاب می آید که او ترجیح می دهد به جای یک مستند تاثیر گذار یک  به اصطلاح رئالتی شو(reality show) آن هم ناقص از زندگی پگاه ارائه دهد. نمایشی که می توانست تا ساعتها ،روزها و ماه هایی از زندگی پگاه را نشان دهد بی اینکه بتوان پایانی برای آن متصور بود.مخاطب در مواجه با فیلم درک نمی کند کارگردان درباره چه موضوعی از زندگی پگاه متمرکز شده است.به نظر می رسد کارگردان گاهی به فراخور تصاویر و راش هایی که می گیرد به مصرف مخدر او می پردازد و گاه نقبی سرودستی به گذشته او دارد. و گاهی هم در فصل بلندی به دعوای پگاه و هومن می پردازد.دعوایی که برای مخاطب دلایلش روشن نیست اما می تواند جذاب باشد حتی اگر پرسش ها یادآور بازجویی زجرآور باشد تا انتقال اطلاعات مفید در فیلم برای شناخت بهتر از شخصیت های آن.
چرا پگاه گریزان از خانه پدری است؟چرا خانواده در طول ۴۵ روزی که پگاه با هومن به باغ پدری او می رود تلاشی برای  یافتن ونجات دخترشان نمی کنند(لااقل در فیلم این تلاش دیده نمی شود).چرا خانواده ی باسواد و به لحاظ مالی استاندارد پگاه با همه مصایبی که در تجربه زیستی دخترشان و هومن  به دست آورده اند این قدر ساد لوحانه دخترشان را به نامزدی دانیال که او نیز توزیع کننده مواد مخدر است در می آورند و این همه به او اطمینان دارند؟ و البته بسیار پرسش دیگر که می توان پرسید و البته جوابی در فیلم نیافت.
با این همه فیلم در انتخاب سوژه و به تصویر کشیدن بخشی از واقعیت های زندگی یک دختر گریزان از خانه و تجربه های تلخ او  که کمتر در فیلم هایی از این دست بنابر ملاحظات عرفی و خانوادگی در ایران قابل به تصویر کشیده شدن است موفق عمل می کند.

رویای روهینگیا (محمد مهدی خالقی)

داستان فیلم درباره یک روزاز زندگی «عرفه‌الله» کودک روهینگیایی  در ارودوگاه آوره گان مسلمان میانماری در بنگلادش است که در آن کارگردان تلاش می کند مصائب زندگی در آن را به تصویربکشد. مستند “رویای روهینگیا” فیلمی است که برمبنای احساسات شکل گرفته و کامل شده است. همه چیز از نگاه کاراکتر نوجوان فیلم روایت می شود آنگونه که دیده و شنیده است در نتیجه ما با فیلمی محققانه مواجه نیستم اطلاعات کاملا خام به نظر می رسند اینکه عرفه الله می گوید که ما پیش از این  آواره گی خانه ای داشتیم که به یک باره توسط ارتش میانمار به اتش کشیده می شود و نمی گوید چرا این اتفاق افتاد.

کارگردان در به تصویر کشیدن مصایب زندگی در آوردگاه مهاجران از حد تصاویر خبری فراتر نمی رود گویی یک گروه تلویزیونی به آنجا رفته و گزارشی تصویری را برای پخش در خبر شبانگاهی تهیه کرده اند.در حالیکه رسالت مستند سازی چیزی فراتر از بیان احساسی دیده ها و شنیده هاست.

حلب: سکوت جنگ( امیر اصانلو)
“حلب؛ سکوت جنگ” روایتی از شهر حلب پس از ۶ سال جنگ در قاب تصویر است. در فیلم، ازهیچ گفت و گو و مصاحبه و گفتار متنی استفاده نشده است و کارگردان تنها  به مدد تصاویر این شهر ویران‌شده حلب را نشان می دهد.

اینکه فیلمساز تلاش می کند خرابی ها و ویرانی ها جنگ در حلب رانشان دهد می تواند جذاب باشد اما به نظر می رسد مدیوم مناسبی را برای این کار انتخاب نکرده است.آنچه که می بینیم مناسب یک نمایشگاه عکاسی است تا یا اثر مستند. ۳۰ دقیقه ای که درفیلم برای نشان دادن هجم خرابی ناشی از جنگ در نظر گرفته شده است می توانست به ۱۰ و حتی ۵ دقیقه هم تقلیل پیدا کند بدون آنکه به تاثیر گذاری آن لطمه ای وارد شود.

در اثر مستند آن چه که باعث جذب مخاطب می شود نه توالی تصاویر که داستان و درامی است که همچون دانه های تسبیح این تصاویر را به می رساند در حالیکه در فیلم “حلب؛ سکوت جنگ” این امکان که تصاویر جابجا شوند بدون اینکه به روایت مورد نظر کارگردان لطمه ای وارد شود وجود دارد.درست است که سینما یعنی تصویر اما یادمان نرود تصاویر اگر با خلاقیت چیدمان نشود دیگر سینما نیست نمایشگاه عکسی است از شهری خراب شده از جنگ که البته بهترین اتفاق برای آن نمایش در گالری هاست و نه پرده عریض سینما.

آنام(مریم حق پناه)

آنام مستندی سفارشی است اینکه فیلمسازی سفارشی بگیرد و فیلمی را تهیه کند فی النفسه نه تنها بد نیست بلکه بسیار هم در آشفته بازار کمبود منابع مالی برای تهیه و تولید فیلم امر ارزشمندی محسوب می شوداما نکته در اینجاست که فیلمساز در اثر خود اگر سفارشی دارد با به گونه ای رفتار کند که در پایان فیلم بتواند امضای خود را داشته باشد.نه اینکه تا بحث سفارش پیش می آید دوربین و خود(کارگردان) و سایر عوامل را تمام کمال در اختیار صاحبان سرمایه و سفارش قرار دهد.حال اگر فیلمسازی نخواست و درستش این است که خلاقیت آن را نداشت که هم سفارش بگیرد و هم فیلم خود را بسازد که بتواند امضای خود را به عنوان یک اثر مستقل پای آن بگذارد حرجی به او نیست او سفارش گرفته که کسب درآمد کند ئ توانش هم همین چیزی است که عرضه کرده است. باید به هیات انخاب جشنواره فیلم حقیقت نهیب زد که چگونه فیلمی اینچنینی که حتی بدون پرداخت هزینه های پخش در تلویزیون هم امکان نمایش نمی یابد به بخش ملی مسابقه فیلم های کوتاه مستند راه پیدا می کند.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 101335 و در روز سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷ ساعت 10:09:30
2024 copyright.