رییس یکی از پیام رسان های داخلی طلبکارانه و تند و تاحدودی خشن با دولت حرف زده، واضح و از موضع بالا وزیر ارتباطات را مخاطب قرار داده که: «من پهنای باند به چه دردم می خورد؟ اگر راست می گویید {تلویحا می گوید که دولت راست نمی گوید} بیایید یک کاری کنید من آن پایگاه کاربری ده میلیونی را که تلگرام در کشور داشته، داشته باشم.» خیلی هم خوب. وای نات؟ اما آیا شما می دانید منظور این بزرگوار چیست و دقیقا از دولت و از شخص وزیر چه می خواهد؟ اگر هنوز اول انقلاب بود حرف این مسوول محترم را این طور استنباط می کردم که «پیام رسان ما را هم کوپنی کنید و تنگ مرغ و گوشت و تخم مرغ بین خانوارها تقسیم کنید.» آن ایام هرکس جنسی روی دستش می ماند با بقال محل یا تعاونی ادارات تبانی می کرد و بنجلش را به اسم سهمیه و کوپن به خلق الله می انداخت. یک بار خودم شاهد بودم که یکی از اتحادیه ها مقدار زیادی کاسه، بشقاب ملامین روی دستش مانده بود. مرغوبیت این کاسه بشقاب طوری بود که اگر در ویترین مغازه می گذاشتی کسی محلش نمی داد. اما دو سه نفر از رنود به اطراف ورامین و شهرری رفتند و اعلام عمومی کردند که «فقط با دفترچه بسیج، بیش از یک دست هم نمی شود». دو ساعت نشد که ملت آمدند و ته انبار را جارو زدند و مفلسی را از ورشکستگی نجات دادند. این عادت را صدا و سیما هم داشت. منتها روشش فرق می کرد. تلویزیون در دهه شصت تعداد اندکی برنامه خوب داشت بعلاوه تعداد زیادی برنامه بی تماشاچی. هر بار که می خواستند فیلم سینمایی نشان بدهند یا سریالی را پخش کنند، قبلش پدر صاحب بچه بیننده ها را درمی آوردند و آن برنامه های کذایی را خرج می کردند… اما حالا که اول انقلاب نیست و مسوولان هم چنین توانی ندارند. راستی اگر دولت بخواهد برای کالاهای خارجی یا داخلی بازار انحصاری درست کند، مبتلا به فساد نشده است؟ در این میان به نظرم یک سوءتفاهم جدی وجود دارد و من این طرف و آن طرف به وفور از منتقدان دولت می شنوم. آنها فکر می کنند که دولت بوده است که بازار انحصاری بالای چهل میلیون را برای تلگرام فراهم کرده است. اما واقعیت این است که آن فیلتر های معنی دار مردم را به سمت تلگرام سوق داد. اوایل خاطرتان باشد بیشتر وی چت رونق داشت، بعد هم واتس اپ. اما گفت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود. از هر طرفی رفتیم، بستند تا آخرش رسیدیم به تلگرام. می دانم وسط بحث جدی نباید جوک تعریف کرد اما این انبوه کاربران تلگرام مرا یاد آن لطیفه معروفی می اندازد که طرف گفت می خواهم بروم خارج هیچ زبان نمی دانم. چه کنم؟ رفیقش گفت ما می گوییم تاکسی، خارجی ها هم می گویند تاکسی. بنا بر این می توانی تاکسی سوار شوی. ما می گوییم هتل، خارجی ها هم می گویند هتل. پس می توانی با تاکسی بروی هتل. گفت اگر حوصله ام سر رفت چه؟ گفت برو سینما. ما می گوییم سینما خارجی ها هم می گویند سینما. طرف چند روزی با تاکسی رفت سینما و برگشت هتل تا اینکه حوصله اش سر رفت. زنگ زد به رفیقش گفت جای دیگر هم می توانم بروم؟ رفیقش گفت پارک. ما می گوییم پارک خارجی ها هم می گویند پارک. این رفیق ما تاکسی گرفت و رفت پارک دید همه همشهریانش توی پارک نشسته اند و جلوتر از آن را بلد نیستند. حالا حکایت ماست با تلگرام. چون ملت جای دیگری را نمی شناختند حدود چهل میلیون نفر در تلگرام، با فیلتر یا بی فیلتر جمع شده اند. اگر زبان بلد بودند، مطمئن باشید چنین ازدحام عجیی نمی کردند. مثلا اگر وضع و حال رسانه ها به خصوص تلویزیون اینی نبود که الآن هست، حتما تلگرام تبدیل به مساله نمی شد. اما اشتباه نکنید دولت بازار تلگرام را داغ نکرد. همین الآن می دانید چرا پیام رسان های داخلی یخ شان نمی گیرد؟ برای اینکه مردم فکر می کنند این وسط یک قضیه ای هست، بلکه کاسه ای زیر نیم کاسه هست فلذا از غیر تلگرام پروا دارند. باور کنید اگر بازار مساعد و مساوی برای همه فراهم می کردید، هیچکدام از این اتفاقات نمی افتاد. این حرفی را که رییس پیام رسان داخلی خطاب به دولت گفته در زمینه های دیگر هم من از بعضی بزرگواران شنیده ام. فکر می کنند این دولت است که باعث می شود فیلمی بفروشد یا کتابی رکورد بزند. طرف می گفت همان طوری که دولت کاری کرده کتاب های جامعه شناسی غربی مورد توجه و عنایت دانشجویان قرار گرفته می تواند کاری کند که کتاب های ضد غربی ما پرفروش شود… واقعا می تواند؟ آیا درباره فهم شان از دولت و درک شان از دانشجو به بیراهه نرفته اند؟
و اما نکته آخر. خیلی عجیب است که اصلی ترین پیام رسان داخلی را به نهادی سپرده ایم که متخصص کساد کردن بازار انحصاری خودش است. تلویزیون یک تنه بی رقیب بر صدر بود، اما مدیران بزرگوارش خاکسترنشینش کردند و در رقابت با جماعتی شاخ شکسته قافیه را باختند. یک نگاهی به پشت بام های شهر بیندازید. آن وقت شما پیام رسان بی مشتری را داده اید به اینها که رونقش بخشند؟ زهی ذکاوت و هوشیاری.