چهارشنبه شب ۱۲ اسفند شبکه مستند سیما، فیلم مستند «نان بلوچی» را پخش کرد. شوق تماشای فیلمی که پس از ۳۵سال از بند سانسور آزاد شده و در حال پخش از پرده تلویزیون بود باعث شد دیر متوجه شوم که این نسخه باطله فیلمی است که من در سالهای آغازین انقلاب (۱۳۵۹) ساخته بودم؛ فیلمی پر از گفتار متن که سر بیننده را به درد میآورد و ارتباط تماشاگر با تصاویر و با حرف شخصیتهای فیلم را مختل میکرد.
به یادم آمد این نسخه اولیه «نان بلوچی» بود که به وضعیت بهجامانده از رژیم قبل میپرداخت – گفتار متن برای گرفتن مجوز پخش و نیز همین نکته را تأکید میکرد – اما بهخاطر صحنه آخرش مجوز پخش نگرفت. وقتی قطعی شد که فیلم پخش نمیشود آن گفتار اضافه برداشته شد (همان کاری که با فیلم مستند اجارهنشینی کردیم) و فیلم بدون این گفتار تحویل آرشیو تلویزیون شد و از یاد رفت و حالا پس از ۳۵سال آن نسخه باطله از شبکه مستند در برنامه گنجینه درحال پخش بود. خیره به فیلم، کنجکاو بودم که آیا شبکه مستند فیلم را با صحنه آخر که مضمون فیلم را به نتیجه میرساند پخش میکند؟ در صحنه آخر فیلم، تصاویر باددادن خرمن برای جداسازی دانه از کاه، با تریاککشی خان مونتاژ موازی شده بود و دودشدن رنج رعیت را دیداری کرده بود. منتظر به تماشا نشستم تا فیلم به صحنه آخر رسید. اما در صحنه آخر اثری از تریاککشی خان نبود. صحنه خرمنکوبی را با چایخوردن خان مونتاژ موازی کرده و فیلم را به پایان رسانده بودند. مدیریت شبکه مستند و برنامه گنجینه دستپخت خود را به نام من به خورد تماشاگر بیخبر داده بودند و در طول نمایش فیلم هم سهبار در زیرنویس نوشته بودند: نان بلوچی، فیلمی از ابراهیم مختاری. فیلم به پایان رسیده بود و من به یاد میآوردم مدیران دهه ۶۰ و حتی ۷۰ را که با اعتراض مدام مستندسازان به سانسور تلویزیون و دریغ نمایش آثار مستند به تماشاگر ایرانی روبهرو بودند بهراحتی میتوانستند با برخی فیلمهای مستند همین کار را بکنند و کلی فیلم مستند جعلی تحویل جامعه دهند.
اما اعتراضها را شنیدند و چنین نکردند و بخشی از اخلاق خود و تلویزیون را نجات دادند. اما مدیران کنونی با تأسیس شبکه مستند و کلی تبلیغات برای نمایش آثار قدیمی مستند تولیدشده در تلویزیون در برنامه گنجینه، فیلم و سازنده فیلم را وجهالمصالحه مقصود خود کردند و پس از نزدیک به چهار دهه، آن یک ذره اخلاق را هم زیر پا گذاشتند.