سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی
با تماشای فیلم سینمایی «خواب آب» ساخته فرهاد مهرانفر (۱۳۹۴)، به یاد نخستین فیلمهای سینمایی مهرانفر – «موشک کاغذی» (۱۳۷۵) و «درخت جان» (۱۳۷۶)- میافتم و یادداشتی که با عنوان «باران رنگ و نور و عسل» در جریان برگزاری جشنواره فیلم فجر، برای فیلم زیبای «درخت جان» نوشته بودم. تصاویر زیبای همان نخستین فیلمهای مهرانفر همراه با نگاه جزئینگر او به طور نسبی در کارهای بعدیاش نیز دنبال شد و بهویژه در تجربه عملی و همکاری نزدیکی که با وی در جریان تولید یک مجموعه مستند ۱۳ بخشی با محوریت موضوع «آب» و حفاظت از منابع آبی و مقابله با آلایندههای آب و بیماریهای ناشی از آلودگی آب و… در مقام نویسنده گفتار متن (Narration) آن مجموعه داشتم، بهخوبی شاهد بودهام که مهرانفر- دانشآموخته رشته سینما از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر- تا چه اندازه به مباحث زیستمحیطی، بهخصوص به اصلیترین ماده حیاتی یعنی آب توجه دارد و اهمیت میدهد.
در چند ساله اخیر، بهویژه به همت مستندسازانی که به مباحث زیستمحیطی توجه جدی داشتهاند، با نمونههای قابل اعتنایی از فیلمهایی بهیادماندنی با محوریت موضوع آب و خشکسالی و… روبهرو شدهایم که از آن میان میتوان به کارهایی چون «بند آب، بند خاک» (فرهاد ورهرام)، «روزگاری هامون» (محمد احسانی)، «اوسیا» (علیرضا دهقان)، «تالان» (محمدصادق دهقانی) و برخی نمونههای دیگر اشاره کرد که در همه آنها به موضوع اهمیت آب، برداشتهای بیرویه از منابع آبی، آلایندهها و پسابهای کشاورزی و صنعتی و بهویژه فاضلابهای خانگی به عنوان اصلیترین آلایندههای منابع آبی کشور، پرداخته شده و به پیامدهای تلخ و ناگور آن که به شکل بیماریهای واگیردار و بروز خشکسالیهای طولانی در کشور پدیدار میشود نیز اشاره داشتهاند. گستردگی دامنه موضوعات مرتبط به آب با توجه به رویکردهای متنوع مضمونی آن به گونهای است که اگر دهها فیلم مستند یا داستانی دیگر نیز با موضوع آب ساخته شود، هنوز هم جای کار خواهد داشت. بهویژه که با کاهش تدریجی منابع آبی سالم و قابل شرب در جهان، در دهههای اخیر، آب به یکی از چالشها و دغدغههای اصلی برنامهریزان توسعه شهرها و آبادیها تبدیل شده است و بارها از خطر «جنگ آب» در آینده سخن به میان آمده است!
«خواب آب» که در نخستین ویرایش فیلمنامه آن «ما از آب آمدهایم» نام داشت، بعدها در رسانههای مختلف، با نام «چشمه» از پیشتولید آن خبر دادند و درنهایت نیز با نام «خواب آب» آماده نمایش شد. فیلم با وفاداری به اثری داستانگو میکوشد یک داستان امروزی را به پیشینه باورهای کهن و وجه اساطیری عنصر زندگیبخش آب پیوند بزند. کاری که صد البته با استفاده از روایت خطی ساده و با روال عادی، کمی دشوار به نظر میرسد. نمایش آبادیهای متروک و ویرانشده در نبود آب و پیشروی هر روزه ماسههای گرم و سوزان کویری تا کمرکش دیوارهای شکسته و درهمریخته آبادیها، تصاویر تلخ و هراسانگیزی از مرگ و نابودی را به رخ ما میکشد و فیلمساز آشکارا میکوشد ما را از خوابی گران بیدار کند و هشدار دهد که ادامه چنین روندی در نبود آب، تنها به مرگ و نابودی میانجامد!
«خواب آب» تازهترین ساخته داستانی- سینمایی مهرانفر که در سالهای اخیر بیشتر در حوزه سینمای مستند فعال بوده، درامی استوار بر هویت بومی منطقه کویر مرکزی ایران با محوریت کمبود آب و کمتوجهی به تقدس آن است که میتواند گریبانگیر دیگر مناطق خشک و کمآب فلات ایران شود. جای بسیاری از جذابیتهای معمول برخی از فیلمهای پرکشش و گرم و گیرای داستانی در «خواب آب» خالی است، اما فیلمساز با استفاده از بازیگران انگشتشمار و با طراحی یک فضای بسته و محدود که ما را از دیدن برخی مناظر و چشماندازهای زیبای طبیعی ناکام میگذارد، در حد توان کوشیده است مخاطبان فیلم خود را به آدمهای اصلی داستان، یعنی امیر (پیام فضلی) و ناهید (مریم نحوی) و همچنین تنها پیرمرد بهجامانده در آن آبادی ویران – «بایی» (حسین محجوب) – نزدیک کند. به نظر میرسد حتی سرمایه گذاری برای تولید اینگونه فیلمها با موضوعات و مضامین زیستمحیطی در فضای فیلمسازی کشور جای قدردانی فراوان دارد، چراکه سرمایهگذاری برای فیلمهایی از این دست در شرایط بیمارگونه سینمای امروز ما، بهراستی که دل شیر میخواهد!
اگر کارگردان «خواب آب» میتوانست با حفظ همان حالوهوای ویرایش نخست داستان فیلم، داستانش را از جستوجوی زنی که شوهر شتربان خود را در دل کویری خشک و بیآبوعلف میجوید، آغاز کند، و با عبور دادن او از دهانه یک کاریز خشکیده قدیمی، او را به آن فضای وهمآلود و اسطورهای کاریزهای کهن میکشانید- فضایی که به لحاظ زمانی میتوانست بخشی از آن به گذشته و بخشی دیگر (با ورود امیر و ناهید به داستان) به زمان حال پیوند داده شود و با وجود گوشی تلفن همراه و ماموریت امیر به عنوان یک زمینشناسِ جوان برای شناسایی سفرههای آب زیرزمینی معنادارتر شود- فیلم «خواب آب» بسیار پرکششتر میشد و دیگر نیازی هم به صحنه پایانیِ از خواب پریدن امیر زیر سایبانی که با انداختن شال گردن خود روی بوتههای خشکیده درست کرده است، نمیبود! تنها در این صورت بود که اسارت ناهید در آن دنیای بیروزن و بودن در کنار پیرمرد عزلتگزیده و ماجرای بازگویی سنت عروسی قنات، منطق روایی مناسبتری پیدا میکرد و از تناقضهای موجود در ترکیب ناهمگون فضای اسطورهای اثر با واقعیتهای قابل لمس و امروزی فیلم که آن را در سایه روشن یک فیلم مستند داستانی جای میدهد نیز کم میکرد.
منبع: ماهنامه هنروتجربه