تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۴/۲۵ - ۰۰:۵۱ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 116844

سیروس الوند در بخشهایی از میزگرد روزنامه اعتماد حرفهای جالبی زده است .

به گزارش سینماسینما ،الوند گفته :ممکن است کسی درسینمای بدنه کار کند اما فیلمش زیبایی شناسی و وجوه هنری بالایی داشته باشد. به هر حال، سینما جدا از وجه صنعتی اش، هنر هم هست. در سینمای ما در نیمه اول دهه چهل، یعنی سال ۴۴ که به نظر من مهم ترین دوره سینمای ایران است، هم فیلم «خشت و آینه» ساخته می شود و هم «گنج قارون». اما «خشت و آینه» فیلمی دور از مردم می شود و جریانی نمی سازد، ولی «گنج قارون» جریان ساز است و از آن به عنوان نمونه فیلم های آبگوشتی که مخاطبان زیادی دارد، نام برده می شود. تا سال ۴۷ هم وضعیت بر همین منوال است که از درون این سینمای بدنه، «قیصر» مسعود کیمیایی بیرون می آید؛ با همان ابزار و لوکیشن و آرتیست ها و با همان المان های آواز و کافه. اما تفاوتش با فیلم های دیگر بدنه این است که در «قیصر» زیبایی شناسی لحاظ و فیلم در لوکیشن اصلی منطبق با طبقه و آدم هایش فیلمبرداری می شود و معماری دارد. در فیلم های قبل از «قیصر» پرده پلاتو اصغر بیچاره که کنار می رفت، فیلم بلافاصله وارد پلاتو می شد اما آقای کیمیایی در «قیصر» وارد خانه می شود و مخاطب، حیاط خانه را می بیند. در این فیلم برای اولین بار مردم سلاخ خانه و حمام را می بینند. این نکات واقعیت های زندگی مردم بود که در فیلم های دیگر مخفی می ماند، ولی با فیلم «قیصر» جریان ساز می شود. به نظر من یکی از فیلمسازهای خوب بدنه ما مسعود کیمیایی است.

 

الوند درادامه گفت :فیلم «اجاره نشین ها»ی داریوش مهرجویی فیلمساز سینمای بدنه نیست، اما بعد از آن فیلمساز خوب سینمای بدنه می شود. با این پیشینه تاریخی، شما نگاه کنید از سینمای بدنه چماق درست کردند و آن را سر فیلمساز می کوبند. اصلا سینمای بدنه وقتی معنا دارد که سینمای شما سر و ته داشته باشد. الان جوری شده اگر به کسی بگویند سینمای بدنه کار می کند، به او بر می خورد و ناراحت می شود. خود من هم ناخودآگاه ناراحت می شوم از اینکه به من بگویند سینمای بدنه کار می کنی. این یعنی چه؟ من هر روز سینما می روم و تئاتر می بینم. شاگردهایم به من می گویند آقا شما چه حوصله ای داری این فیلم ها را بر پرده سینما می بینی. به آنها می گویم وظیفه ام این است، من باید کار همکارانم را ببینم، چون یک سینماگرم.

 

او افزود :الان از فیلم های روی اکران، فقط «دخترشیطان» را ندیدم. دیشب «سامورایی در برلین» را دیدم و تا آخرش نتوانستم تحمل کنم. اصلا متوجه نشدم مردم به چه چیز این فیلم می خندند؟ امیدوارم حرف های من به کارگردان محترم این فیلم برنخورد. کاملا مشخص است که آقای ژوله دیالوگ های مربوط به خودش را نوشته، یا میرطاهر مظلومی که با زبان آذری در این فیلم حرف می زند، اگر نقش او را کسی دیگری بازی می کرد این نقش کاملا تغییر می کرد . می خواهم بگویم کاملا معلوم است این دیالوگ ها فی البداهه سر صحنه نوشته شده است. همه شوخی ها هم تکراری است و ما قبل از انقلاب از این نمونه ها زیاد داشتیم. یک روز به بازیگر محترمی گفتم شما برای چی با شورت مامان دوز معلق می زنی تو حوض؟ این کارها و حرکات را «میری» و «سپهرنیا» دهه چهل انجام می دادند. اینکه اسمش کمدی نیست! خب به این فیلم ها هم می گویند بدنه، «سرخ پوست» و«متری شیش و نیم» هم بدنه هستند. خیلی با هم تفاوت دارند. آقا جواد شما به من بگویید این فیلم ها کنار هم جور درمی آیند؟

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها