سینماسینما، رجانیوز نوشت: کمال تبریزی که با «ما همه با هم هستیم» چهارمین دههی فیلمسازی خود را شروع میکند، هیچگاه در کسوت کارگردان به موفقیت قابل توجهی نرسیده و نامش اغلب به دلیل جنجالهای اطراف پروژههایش مطرح بوده است.
او کار به عنوان کارگردان را با فیلمهایی ضعیف در ژانر دفاع مقدس شروع کرد و در «گاهی به آسمان نگاه کن» به هجو دفاع مقدس رسید؛ در اوایل دههی هشتاد، «مارمولک» را تحت تاثیر گفتمان دوم خرداد و با درونمایه کثرت ساخت؛ و یک سال بعد کاریکاتوری احول وحدت وجود ساخت به نام «یک تکه نان». در اواخر دههی هشتاد و در آرزوی تکرار موفقیتهای «مارمولک» و «لیلی با من است» که هر دو فیلمهای فیلمنامه بودند، با «همیشه پای یک زن در میان است» به کمدی برگشت تا به این ترتیب دههی سوم فیلمسازیاش را آغاز کند.
کمال تبریزی در بیست سالهی اول فیلمسازیاش باری به هر جهت، بدون جهانبینی به خصوص و با توجه به مد روز فیلم ساخت؛ اما دههی سوم فیلمسازی کمال تبریزی ویژگی خاصی داشت که این بخش کارنامهی ضعیف او را از بقیهی ادوار فیلمسازیاش جدا میکند؛ تبریزی در این سالها فیلمهایی ساخته است که به وضوح در آنها به مردم توهین میشود. این فیلمساز درست در سالهایی که یکی از گرانترین سریالهای تلویزیون ایران را با پول دولتی کارگردانی میکرد، فیلم سینمایی «دوندهی زمین» را ساخت که سراسر توهین به مردم بود؛ فیلمی به زعم خودش تمثیلی که ایران را روستایی جذامزده تصویر میکرد؛ البته تشت سریالش هم افتاد و سریال «خانهی پدری» پس از حدود یک دهه تولید و در ابتدای پخش تلویزیونی، به دلیل توهین به برخی اقوام ایرانی و به دنبال اعتراضات شدید مردمی توقیف شد.
به نظر میرسد که پولهای باد آوردهی سینمای ایران که کمال تبریزی را برج نشین کرده بودند، از او انسانی ساختند که مردم را از بالای برج و با نفرت میدید. تبریزی مجددا کمدی ساخت اما باز هم تنفرش از مردم به چشم آمد؛ تماشاگران برای دیدن یک کمدی با بازی رضا عطاران به سینما رفته بودند که از ثانیهی اول با صحنههایی دردناک و بیمارگونه از بیرون کشیدن یک جنازه از قبر مواجه شدند؛ صحنههایی که کمدی را در نطفه خفه کردند. کار به جایی رسید که حتی عوامل فیلم بعد از اکران آن، حتی مجبور شدند زیر کمدی بودن فیلمشان بزنند. تبریزی بعد از «طبقه حساس»، یک فیلم سفارشی دربارهی محیط زیست ساخت و در سالهایی که آثاری با سوژهی گروهک منافقین در سینما و تلویزیون ایران به موفقیت رسیده بودند، مضحکترین فیلم این شبه ژانر، یعنی «دایرهی مینا» را ساخت.
این پایان شگفتیهای کارنامهی هزار و یک رنگ کمال تبریزی نبود؛ دو فیلم آخر او یعنی «مارموز» و «ما همه با هم هستیم» ویژگیهایی دارند که حتی دههی سوم سینمای کمال تبریزی فاقد این ویژگیها بود. عمدهترین چیزی که در دو فیلم آخر تبریزی به چشم میخورد، این است که این فیلمها بیش از هر چیزی ضد خود تبریزی هستند و نقاب از چهرهی محافظهکار و کاسبکارش برمیدارند. تبریزی در «مارموز» اثری شلخته به نمایش گذاشت که بر خلاف ظاهرش، با بزدلیای که در آن موج میزد، طرفدار شرایط موجود بود. در واقع «مارموز» اصلی خود تبریزی بود که با ژست گرفتن به واسطهی شعارها و متلکهای سیاسی و همچنین وام گرفتن از نام موفقترین فیلمش_مارمولک_ صرفا چشم به گیشه داشت. تازهترین فیلم این کارگردان پر سر و صدا و در عین حال ناموفق سینمای ایران هم در ادامهی «مارموز» و حتی کیلومترها عقبتر از آن است.
عنوان فیلم عینا یکی از شعارهای اغتشاشگران سالهای پس از انتخابات ۸۸ است که توجهها را به فیلم جلب میکند. فیلم از عنوان بازاری است؛ اما علاوه بر این فریبکار و دغل هم هست؛ فیلم هیچ ربطی به اغتشاشات و آن سالها ندارد و این عنوان صرفا توری است برای شکار مخاطب بیشتر.
«ما همه با هم هستیم» قصهی زنی است که برای جلوگیری از ورشکستگی شرکتش، میخواهد یک هواپیمای مسافربری که ساخت آمریکاست را در خلیجفارس غرق کند و از شرکت سازندهی هواپیما خسارت بگیرد؛ در این میان او مسافران هواپیما را با رضایت خودشان و از افرادی انتخاب میکند که هر کدام به دلایلی قصد خودکشی دارند؛ از خلبانی که در یک پرواز دهها نفر را به کشتن داده و پزشکی که مقصر مرگ چند چهرهی شناخته شده است، تا یک کارگردان ناموفق و یک معتاد و یک حامی حقوق حیوانات و زنی که فیلم خصوصیاش در فضای مجازی پخش شده و … . در این میان یکی دو نفری هم اشتباها سوار هواپیما شدهاند و سعی دارند از سقوط هواپیما جلوگیری کنند.
فیلم حتی حداقلهای یک فیلم بد را هم ندارد، هیچ فیلمنامهای در کار نیست و کارگردانی هم عقبتر از همهی فیلمهای قبلی تبریزی، عاری از هرگونه خلاقیت است؛ صرفا دوربین روشن شده و دیالوگها را ضبط کرده است. فیلم از سر ناتوانی حتی دست به فریب تماشاگر میزند. «ما همه با هم هستیم» به صورت فلشبک و بر اساس اعترافات مسافرین هواپیما روایت میشود. شخصیتهایی که در یک اتاق عجیب بازجویی در مقابل مهران مدیری نشستهاند و از انگیزههایشان برای خودکشی و یا به کشتن دادن بقیه میگویند. فضای خاص صحنههای اعتراف و گریم بازیگران به صورتی است که به نظر می رسد مسافران بعد از سقوط هواپیما مردهاند و حالا در دنیایی دیگر مورد سئوال و جواب قرار گرفتهاند؛ اما در عین ناباوری در پایان فیلم میفهمیم که آنها نجات پیدا کرده اند و در جایی در همین دنیا به سئوالات بازجو پاسخ میدهند.
تبریزی نمی تواند حتی «یک» شخصیت بسازد. هر کدام از بازیگران یک میکروفن به دست گرفتهاند و درباره همه چیز، از دریاچهی ارومیه گرفته تا حقوق حیوانات و وضعیت اقتصادی و … دیالوگ های مالیخولیایی میگویند. البته چگونه میتوان از فیلمسازی که از مردم و انسانها متنفر است توقع داشت که بتواند شخصیتپردازی کند؟ مگر نباید فیلمساز شخصیت هایش را از مردم انتخاب کند و آن ها را دوست بدارد؟
در جایی از فیلم، خلبان هواپیما رو به مسافران که قرار است هر کدام نماینده قشری از جامعه باشند، میگوید: «یه مشت جنازهی انگلِ بیخاصیت افتادید به جون هم.»؛ دقیقا همینجاست که فیلمساز از جنجرهی یکی از بازیگرانش حرف میزند.
حضور پر تعداد بازیگران شناختهشده و به اصطلاح ستارهی سینمای ایران در این فیلم هم بسیار به چشم آمد. این حضور به شیوهی غرقآبی، حتی دستمایهی عوامل فیلم برای تبلیغ آن بوده و در تبلیغات از این فیلم به عنوان پربازیگرترین فیلم تاریخ سینمای ایران یاد شده است. بازیگرانی که به هیچ کار فیلم نمیآیند و تنها به دلیل دستمزد دندانگیر فیلم در آن حضور پیدا کردهاند؛ چرا که حتی سطح پایینترین بازیگران هم با خواندن فیلمنامه این فیلم، به بیارزش بودن آن پی میبردند. نکتهی جالب دیگر، بازی رضا گلزار با نام و نقش خودش در فیلم است؛ گلزار هیچ نقشی در داستان ندارد و صرفا برای بالاتر رفتن فروش فیلم به فیلم وصله شده؛ وقیحانه این که در فیلم به این موضوع اشاره میشود و مهران مدیری در پایان فیلم از گلزار میپرسد: «چطور باید تو رو به قصه وصل کرد؟». اینجاست که کمال تبریزی تماشاگران را به سخره میگیرد؛ تماشاگرانی که سه دهه فیلمهایش را دیدهاند و گاهی آن فیلمها را تحمل کردهاند.
فیلم در نماهای بسته و عموما داخلی ساخته شده و ساختش هزینهی چندانی نداشته و حتی به نظر میرسد کمتر از یک فیلم آپارتمانی خرج برداشته باشد. به اعتراف خود تبریزی، بخش عمدهی هزینههای فیلم صرف دستمزد بازیگران شده است. «ما همه با هم هستیم» به تهیهکنندگی رضا میرکریمی و با سرمایهی مشکوکی ساخته شده که به گزارش یک خبرگزاری، مبلغ اجارهی سالن افتتاحیهی آن شبی ۱۷۸ میلیون تومان بوده است؛ پس این هزینههای کلان باید به هر قیمتی برمیگشتند و تبریزی در این راستا و به عنوان پادوی این سرمایه، به همه چیز چنگ زده است: عنوان ملتهب سیاسی، فریب تماشاگر، استفاده افراطی از بازیگران معروف و … .
«ما همه با هم هستیم» از لحاظ سیاسی ادامهی «مارموز» است و با توجه به تمثیلی بودنش ادامهی «دوندهی زمین». کمال تبریزی با قرار دادن متلکهایی در فیلم، سعی دارد ژست اپوزیسیونی بگیرد و احتمالا در جمع ایزوله از جامعهی دوستان و اطرافیانش، با نگاهی عاقل اندر سفیه به جامعه، به زرنگی خود ببالد؛ در حالی که فیلمش اثر تاریخ مصرفداری است که به محض پایان، فاسد شده و از یادها میرود.
به نظر می رسد که تبریزی در ادامهی فعالیتهای صنفیاش در سینمای ایران، «ما همه با هم هستیم» را کارگردانی کرده و پس از کشف سرمایهای بادآورده، تعداد زیادی از بازیگران و رفقایش را دور هم جمع کرده است تا تک خوری نکرده باشد؛ دار و دسته ای که سالهاست دم توبره و آخور را یکجا دیدهاند و زیر نقاب اداهای سیاسیشان، تماشاگران سینما را تلکه میکنند و تتمهی پولهایشان را تحت عنوان «فیلم»، دوباره در صورت تماشاگر قی میکنند.
میدانیم آقای تبریزی! شما همه با هم هستید.
منبع: رجانیوز