اکسیدان بخشی از رمان بینوایان و نیز فیلم آدم برفی را با لحنی کمیک دستمایه داستان خود قرار داده است. ماجرای دزدی از کلیسا، بازداشت از سوی پلیس و جوانمردی کشیش یک سکانس فیلم را تشکیل میدهد اما سوژه اصلی فیلم درباره جوانی است که برای دریافت ویزای اروپا روشهای مختلفی را میآزماید. نسخه حرفهایتر و سینماییتر این داستان را بیش از دو دهه پیش داود میرباقری در فیلم آدم برفی ساخته بود، در آن مقطع فیلم به مدت شش سال به دلیل بازی اکبر عبدی در نقش یک کاراکتر زن با سد توقیف مواجه شد. آدم برفی آن زمان خط قرمزی را زیرپا گذاشته بود که سالهای بعد دیگر به چراغ سبز تبدیل شده بود، ردپای شوخیهای اروتیک فیلم به تدریج در آثار کمیک سینمای ایران به وفور جای خود را باز کرد، شوخیهایی که قدری مرز و تفاوت ممیزیهای سینما با تلویزیون را شفاف کرد و راه را برای سلسله فیلمهای ضعیفی باز کرد که از فیلم آدم برفی فقط شوخیهای سطحی آن را آن هم به شکلی نازل ارائه میدادند. آدم برفی پس از توقیف در گیشه بسیار موفق نشان داد؛ اثری که مفاهیم ملی، میهنی و اخلاقی آن میتوانست موجب چشمپوشی از برخی ارجاعات اروتیکش شود اما فیلمهایی که سالهای بعد از روی آدم برفی کپیبرداری شدند بیش از اینکه به سود منافع ملی و اجتماعی ساخته شوند، صرفاً مدلی را الگوبرداری میکردند که از دل آن صرفاً محتوای غیرفرهنگی بیرون میآمد.
اکسیدان نیز دنبالهای از همان سلسله فیلمهایی است که اساساً هیچ دغدغه فرهنگی پشت ساخته شدن آن قرار ندارد اما به واقع از بسیاری آثار سینمای کمدی ایران چون فیلم گشت۲ به نسبت محتوا و پیام نجیبانهتری ارائه میدهد. اگرچه در فیلم با برخی از نمادها و نشانههای ادیان شوخی میشود اما از کشیش مسیحی و روحانی شیعه فیلم چهرهای کاملاً مثبت و منطقی ارائه میشود. کاراکتر جوانی که قصد دارد به هر قیمت از سفارتخانهای اروپایی ویزا دریافت کند به این طریق جنبههای منفی فرهنگ و سبک زندگی غربی چون همجنسبازی را به چالش میکشد، تن دادن به هر خفتی چون تشبه به لباس و رفتار همجنسبازان در واقع کنایه به فرهنگ منحط غربی و افرادی است که از آنسوی آبها در ذهن خود بهشت ساختهاند، اکسیدان هر قدر درباره کاراکتر روحانیون به عنوان نمادهای دین رعایت حریم ادیان را کرده به درستی درباره نمادهای سبک زندگی غربی بیرحمانه عمل کرده است. زنی پولدار که به جای شوهر با سگ خود محشور است و ادا و اطوارهای مضحکی از او سر میزند، در واقع تصویری خنده دار از طبقه بورژوا و مریدان غربگرایی ارائه میدهد.
اکسیدان در پرداخت فیلمنامه، دیالوگ و کارگردانی اثر ضعیفی محسوب میشود اما محتوای فیلم در مقایسه با بسیاری از آثار نازلی که در سینماهای حوزه به نمایش درمیآید، حاوی مفاهیم قابل قبولتری است.
تحریم فیلمهای سینمایی مجوزدار از سوی حوزه هنری سابقهای حدوداً پنج ساله دارد و آغاز آن به سال ۹۱ بازمیگردد، زمانی که دو فیلم گشت ارشاد۱ سعید سهیلی و زندگی خصوصی محمد حسین فرح بخش از سوی حوزه تحریم شد و راه را برای تحریمهای بعدی این نهاد باز کرد. آنچه درباره تحریم فیلم اکسیدان از سوی حوزه قابل نقد است این مسئله است که به نظر میرسد دلیل تحریم فیلم بخشی از محتوای غیرفرهنگی آن نیست چون شبیه به همین ارجاعات و شاید پررنگتر از آن در آثاری مثل گشت۲ یا فیلمی چون «من سالوادور هستم» و آثار طنز نازل دیگر وجود دارد ولی هیچ کدام از این آثار نازل از سوی حوزه هنری تحریم نشده است.
دیالوگی که باعث تحریم اکسیدان شده، احتمالاً این جمله است: «شما تو دنیا یه دونه رئیسجمهور به من نشون بده که صاف صاف داره راه میره، همشون یا ممنوعالتصویرند یا ممنوعالاسمند یا مهاجرت کردن، یا در رفتن». حالا طرح چنین دیالوگی در یک فیلم کمدی نازل چه ثلمهای میتواند در اذهان مخاطبانی که برای دیدن این فیلم میروند، ایجاد کند؟ باعث تشویش اذهان عمومی میشود؟ نظام سیاسی کشور را تهدید میکند؟ باعث انقلاب یا آشوب در نظام میشود؟ آیا این توهین به شعور مخاطب در کنار دست کم گرفتن اقتدار نظام جمهوری اسلامی نیست که برای چنین جملهای فکر کنیم موقعیت یا اقتدار ملی مورد خدشه واقع میشود؟
نظام اسلامی خیلی پیشتر از اینها نشان داده که نسبت به کنایههای سیاسی از این دست آسیبپذیر نیست، آنچه برای سینما خطرناک است تسامح نسبت به محتوای ضد فرهنگی است. اکسیدان کوچکتر و نازلتر از آن است که اقتدار سیاسی را با چالش مواجه کند.