از رفقا، یکی زنگ میزند و میپرسد، «آیا مصاحبه سید هادی خامنهای را در برنامه خشت خام دیدی؟» تعجب میکنم که چطور تلویزیون سیدهادی را دعوت کرد و چطور سیدهادی دعوت را پذیرفته. لابد دنیا که تغییر کرد، تلویزیون و سیدهادی هم تغییر کردهاند. میگویم «کی پخش شد؟ چه حیف… حیف که تلویزیون نمیبینم.» میگوید «کجای کاری؟ تلویزیون کجا بود؟ خشت خام یک برنامه اینترنتی است. همین رفقای خودمانند که بیاعتنا به صدا و سیما دارند برنامه تولید میکنند…» آدرس تاریخ آنلاین را میگیرم که برنامه ها را دانلود کنم و ببینم. در یک محفلی صحبت از علی مطهری است، میگویند در برنامه خط قرمز چه خوب بود و چه خوب جواب داد. هنوز احتمال میدهم روزگار که تغییر کرده، صدا و سیما هم حساب کار دستش آمد و یک برنامه خط قرمز تولید کرده. اما زهی خیال باطل. این برنامه هم اینترنتی است. پیگیری میکنم میبینم ده، دوازده تا برنامه جذاب دیگر هم در فضای مجازی قابل دیدنند بحث تلویزیون خصوصی به جایی نرسید اما توسعه فضای مجازی این امکان را فراهم کرد تا اهل ذوق وکاربلدها خود را معطل بایدها و نبایدهای تاریخ مصرف گذشته صدا و سیما نکنند و به شکلی معقول و جذاب برنامه بسازند. اگر از مصاحبههای سیاسی خوشتان بیاید، فضای مجازی پر است از مصاحبههای مستقل تلویزیونی با نامداران سیاسی. چند برنامه را که دیدم، دیدم که چقدر هم خوب و حرفهای و دلسوزانه و سالم ساخته شدهاند. مصاحبه سینمایی و هنری و سرگرمی و جذاب هم اهلش باشید در همین تلگرام و سایت و فیسبوک میتوانید پیدا کنید و ببینید. پیشقراول برنامههای تلویزیونی دیگری هم رسیدهاند. خارجی که فت و فراوان است، تولید داخل هم روز به روز دارد بیشتر میشود… این است سزای تلویزیونی که «زمان» را نمیشناسد، مخاطبش را گم کرده و استعداد غریبی دارد در پز دادن کاربلدها و برنامهسازان و استعدادهای درست و حسابی. همه جای دنیا یکی از کارهای جدی رسانهها- به خصوص رسانههای رادیویی و تلویزیونی- استعدادیابی است. آنها میگردند و استعدادهای جوان را کشف و آنها را جذب میکنند. جذب و سرمایهگذاری میکنند تا دستشان برای تولید برنامههای جذاب باز باشد. اینجا اما برعکس است. به کسی برنخورد، کلی میگویم و مطمئنم که استثنا هم در این بین بسیار است. صدا و سیما کارنابلدها را میآورد، بنا به دلایلی امکانات در اختیارشان میگذارد. همین که مختصری کار یاد گرفتند و سری توی سرها درآوردند، از خود میراندشان صد نفر را بیشتر میشود نام برد که اینها با امکانات تلویزیون مشق کردند، مختصری یاد گرفتند اما نتوانستند محیط تلویزیون را و امر و نهیهای ناکارآمد و زاید را تاب بیاورند. رفتند دنبال کارشان در بیرون از آنتن صدا و سیما جلوتر عرض کردم که پیش خود گفتم دنیا عوض شده لابد صدا و سیما هم عوض شده. اما حقیقت این است که نشده هنوز متوجه تغییر و تحولهای دنیا نشده و دستش نیامده که آن دورهای که یک ملت بودند و دو تا شبکه نصف و نیمه گذشته: حالا مردم ماهواره را هم حوصله نمیکنند پاش بنشینند دنیا عجیب و غریب عوض شده اما تلویزیون ما حتی اخبارگوییاش عوض نشده این همه امکانات و بودجه دارد حرام میشود و از بین میرود و هیچکس عین خیالش هم نیست گاهی دولتمردان گلایه میکنند از رسانه ملی و سیاستهای خرد و کلان این دستگاه عریض و طویل را زیر سوال میبرند. به نظرم این دولتمردان یک اشتباه محاسباتی دارند. اینها فکر میکنند هنوز دهه شصت و هفتاد است و تلویزیون همان نفوذ کلام سابقش را دارد. اما ندارد حتی در شهرستانها و محیطهای دور از فضای مجازی هم ندارد دیگر مثل سابق نیست که صداوسیما دولت را به کم کاری و باندبازی متهم کند و مردم باور کنند. اتفاقا تجربه ثابت کرده که نتیجه عکس میدهد گفتار و کردار این تلگرام چنان در کوره دهات ریشه دوانده که حساب کار دست همه آمده است. قدیم وقتی میگفتند رادیو« گفت» یا« خودم از تلویزیون شنیدم» یعنی که از حیث سند و درستی مو لای درزش نمیرود. امروز اما معنی این حرفها یعنی «غیرقابل اعتماد» و یعنی… (تعابیر دیگری که نوشتنشان صلاح نیست.) فقط همینقدر میگویم که تکنولوژی به حدی رسیده که نهتنها تلویزیون خصوصی را منتفی کرده بلکه عمومیاش را هم با این همه اُبل منقل از حیز انتفاع ساقط کرده است. دنیا عوض شده و اینها عوض نشدند. بهتر بگویم، جاده پیچیده و اینها نپیچیدهاند.