سینماسینما، محمد تقی زاده:
تونی اردمن موفق ترین فیلم سال ۲۰۱۶ از نظر منتقدین جهانی و به عبارتی هنری ترین فیلم سال بود. فیلمی قریب به ۱۶۰ دقیقه که باوجود طولانی بودن و داستان ساده اش سرشار از مفاهیم عمیق انسانی بود که ما را با فیلمی سهل و ممتنع مواجه میکرد. سهل از جهت سادگی و راحتی داستانگویی اش و ممتنع از جهت پیچیدگی و عمق مفاهیمی که هر تماشاگری با هر میزان درک هنری می توانست در صورت تماشای فیلم تا آخر به آن نایل گردد.
فیلمنامه تونی اردمن توانسته با طراحی شخصیت هایی باور پذیر که وجوه غیرعادی و ساختار شکنی نیز دارند ، رابطه پدر و دختری را در جهان مدرن امروزی با همه جزییات و تلخی هایش به تصویر بکشد و در نهایت به تحول شخصیت اول زنش بمانند فیلمنامه های کلاسیک برسد. این تلاش برای خلق دنیای مدرن کنونی و رابطه پدر و دختری که به ظاهر با هم مشکل خاصی ندارند ولی در عمق و باطن از هم به کلی دورند مهمترین دستاورد تونی اردمن مارن اده است که با انواع و اقسام تمهیدات داستانی به آن رسیده است تا جاییکه دخترک تلخ و سرد و امروزی فیلم به جایی می رسد که شوخی های بی نمک و خارج از آداب پدر را تکرار میکند و حتی در ظاهر نیز از پدری تبعیت می کند که زمانی ارتباط خوبی با آن نداشته بود.
وینفرد و اینس به عنوان شخصیت های اصلی فیلم مهمترین وظیفه در جلو بردن داستان را برعهده دارند . فیلم با وینفرد شروع می شود و قهرمان اصلی فیلم وینفرد است ولی این اینس است که احساسات و عشق پدرش در او نفوذ می کند و سرانجان آن تغییر و تحول عظیم روحی و روانی برایش حادث میشود ، تغییر و تحولی شگرف که در چند جا ازجمله سکانس آواز خواندن اینس با نوازندگی پدرش و در آغوش گرفتن پدر شروع و در نهایت در سکانس آخر با تقلید چهره و استفاده از دندان مصنوعی پدرش تمام میشود. مسیر این تغییرات و تاثیرات آنقدر مهندسی شده و تدریجی و با جزییات است که فیلمنامه تونی اردمن را جزو بهترین فیلمنامه های سال نیز قرار میدهد.
در ارتباط با تایم بالای فیلم نیز انتقادات و مجادلات زیادی مطرح است که مثلا چرا اینقدر فیلم طول میکشد و دو ساعت و چهل دقیقه زمان زیادی برای یک فیلم سینمایی است. مطرح کنندگان این ایرادها به طور واضح خواهند دانست که در سالهای اخیر زمان فیلم های هالیوودی نیز از نود قیقه به صد بیست دقیقه افزایش پیداکرده است و این زمان ۱۶۰دقیقه ای با توجه به داستان فیلم که لحن طنز و کاراکترهای خاصی نیز دارد خیلی طولانی و خسته کننده نیست و اتفاقا در تایمینگ بسیار دقیق و حساب شده کار کرده است.
شخصیت وینفرد که بعدتر به تونی اردمن تغییر پیدا می کند در یک ساعت اولیه فیلم بطور واقعی و دقیق مورد واکاوی قرار میگیرد و رابطه سردش با دختر و شوخی ها و اخلاق غیر عادی اش به تماشاگر معرفی می شود . تقریبا نزدیک به دقیقه ۶۵ فیلم است که وینفرد در رستورانی به دخترش و دوستان دختر خود را تونی اردمن معرفی می کند و اینجاست که شروع جاخوردن دختر و بازی های ساده و سهل و ممتنع فیلم آغاز می شود تا اینس در گیر و دار همین بازی ها و دلقک بازی ها کمی به خودش بیاد و حضور و تاثیر پدرش را در زندگی حس کند.
مارن آده گویی فیلمش تازه بعد از دو ساعت شروع میشود و تکان دهنده ترین اتفاقات و لحظات فیلم همانند فیلم های کلاسیک در انتهای فیلم به وقوع می پیوندد.
سکانس دیدار تونی ودخترش با زنی که خودش را به او سفیر آلمان معرفی کرده سر آغاز این تحولات و دگرگونی هاست . اینس به اصرار پدرش قرار می شود که قطعه ای کوتاه بخواند و انتخاب وینفرد به عوان نوازنده این آهنگ سر آغاز شوریده حالی و منقلب شدن اینس می شود که اشاره به کودکی و عشق در آن دوران را دارد. پس از این آواز خوانی است که اینس با حالی دگرگون آنجا را ترک می کند و بعد از آن مهمانی دوستانه اش شروع میشود و او که دیگر آن دختر سرد و خشک قبل نیست ، مشکل کوچک گیر کردن زیپ لباسش را با شوخی غیرعادی و شوکه کننده اش ادامه میدهد تا نشان دهد که ضرب المثل پسرکو ندارد نشان از پدر نه تنها برای ما ایرانیان بلکه برای همه مردم دنیا و حتی دختر ها نیز مصداق دارد.
در ادامه نیز شاهد اتفاقات مهم دیگری چون در آغوش رفتن دختر توسط پدرش در پارک و بعد تر مرگ مادر اینس هستیم که همه در سی دقیقه پایانی رخ میدهد تا نشان دهد مارن آده خیلی خوب میدانسته تماشاگری که اینهمه با مقدمات و جزییات تا این لحظه فیلم کشانده ، شوکه کند و تاثیر و تیر خلاص را در این لحظات و در سکانس انتهایی و تغییر قیافه دختر و استفاده از دندان مصنوعی پدر انجام دهد.
بازی ساندرا هولر در نقش اینس و پیتر سیمونیشک در نقش وینفرد و تونی اردمن آنقدر قدرتمند و با ظرافت کارگردانی و اجرا شده بود که هردو هم لایق جایزه هایی بودند که نصیبشان شد و هم یکی از بهنرین و ماندگارترین نقش های کارنامه بازیگریشان را رقم زدند و برای سینما دوستان و فیلم سازان نیز از انتخاب های ویژه برای چنین نقش هایی به حساب می آیند.