به گزارش سینماسینما، خالق «روسری آبی»،«زیر پوست شهر»،«بانوی اردیبهشت»، «نرگس»،«خون بازی» و… ۱۴ فرودین ماه سالروز تولد ۶۳ سالگیاش است.
بنیاعتماد در کتاب «از نگاه سینماگران دههی ۶۰» در بخشی با عنوان «از میان خاطرات» نوشته است:«در زمان ما ورود به دانشگاه به سختی حالا نبود. حق انتخاب داشتیم و امکان قبول شدن در رشتهی مورد نظر زیاد بود. دیپلم ریاضی گرفته بودم و همان سال در رشته معماری قبول شدم. مادر سرپرست خانواده بود و تامین مخارج ادامهی تحصیلم باری اضافه بر دوش او. بنابر این باید کار میکردم. در همان زمان سازمان رادیو تلویزیون اعلام کرد که از بین قبول شدگان امتحان ورودی مدرسهی عالی تلویزیون و سینما، بعد از گذراندن دورهای نه ماهه، بیست نفر را به عنوان منشی صحنه استخدام میکند.
ماده قانونی که مسیر زندگی بنیاعتماد را عوض کرد
ورودم به تلویزیون به انگیزهی کار بود و میخواستم در رشتهی معماری ادامه تحصیل بدهم، اما یک مادهی قانونی در سازمان که تحصیل هم زمان در دانشگاه دیگری را هنگام گذاراندن دورهی تخصصی مجاز نمیدانست مسیر زندگیام را عوض کرد. به نیت اینکه بعد از استخدام در تلویزیون رشتهی مورد علاقهام معماری را ادامه خواهم داد، مدرسهی عالی تلویزیون و سینما را انتخاب کردم. کلاسها فشرده و در سطح کاملا حرفهای برگزار میشد.
دروس آموزشی مطابق با روش مدرسه «ایدک» فرانسه بود.اساتید آنجا از بهترینهای آن دوران بودند؛ در واقع برای گذاراندن یک دوره منشیگری صحنه، یک دورهی کامل آموزش سینما را میگذارندیم. من جزو شیفتگان سینما نبودم اما کشف اعجاز برقراری ارتباط از طریق تصویر در نوزدهسالگی، کافی بود، که مطمئن شوم جز سینما هیچ انتخاب دیگری ندارم. به همین خاطر سال بعد به دانشکدهی هنرهای دراماتیک رفتم. کار در تلویزیون، ادامه تحصیل در دانشگاه و همزمان بارداری و تولد پسرم تندیس در سال ۵۴ دوران پرفشاری به وجود آورد که به لطف سرسختیام طی شد!»
بنیاعتماد در بخش دیگری از کتابی که توسط محمد علی حیدری گردآوری و نوشته شده است به «گروه اقتصاد» اشاره کرده و یادآور شده است:« از سال ۵۹ هم زمان با شروع مستندسازی، وارد فضای سینما شدم. در چند پروژه دستیار کارگردان و مدیر برنامهریزی بودم از جمله در فیلم «تنورهی دیو» کار کیانوش عیاری که از او بسیار آموختم. در تلویزیون فیلمسازان در گروههای مختلفی کار میکردند. من هم با جمعی از همکاران تهیهکننده و پژوهشگر و فیلم ساز در گروه اقتصاد بودم. فیلم سازی در آن جمع فراتر از وظیفهی کارمندی بود. زمان جنگ بود و فشار تحریم و کمبودهای طبیعی آن دوران از جمله سهمیهبندی سوخت. آن روزها خودروهای سازمان در اختیارمان نبود و با سهمیه بنزین خودمان و ماشینهای شخصیمان که اغلب یا رنو بود و یا پیکان، به ماموریت های اداری میرفتیم. برای ساخت و پخش فیلم و برنامههایی که حوزهی وسیع مسائل اقتصادی را از زوایای مختلف مطرح میکرد شور زیادی داشتیم و مشتاقانه پیگیر واکنشهای و تاثیر تولیداتگروه در میان جامعه و سیاستگزاران بودیم.»
چرا بنیاعتماد از تلویزیون خارج شد؟
این کارگردان درباره «خروج از تلویزیون» هم گفته است:«سال ۶۶ از تلویزیون بیرون آمدم. دلیل این تصمیم هم مشخصا سیاستهای غیر کارشناسانه و بازدارندهی مدیریتی و نگاه امنیتی بود که به تدریج عرصه را تنگ و تنگتر میکرد و خیلیها مثل من تاب نیاورند. بی آنکه رسما استعفا دهم، غروب یک روز، یک یادداشت کوتاه خداحافظی برای همکارانم نوشتم و بر تابلوی اتاق کارگردانها نصب کردم و رفتم. مدتی بعد معاون محمد هاشمی طی گزارشی به وزارت ارشاد خواستار ممنوعالکاری من در سینما شد. چرا که نحوه ترک من را، دهنکجی به سازمان تلقی کردند. که خوشبختانه سابقهیکاریام روشن بود و به کارم در سینما ادامه دادم.»
رخشان بنیاعتماد با دستیاری در فیلمهای «آفتاب نشینها»، «گلهای داوودی»، «تحفهها» و «تنوره دیو» فعالیت خود را در عالم فیلمسازی آغاز کرد، در دهه ۷۰ با فیلمهای سینمایی «نرگس»، «روسری آبی»، «بانوی اردیبهشت» و «زیر پوست شهر»توانست یکی از جریانسازترین سینماگران اجتماعیساز ایران باشد.
او با «نرگس» که برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی شد و در سالهای بعد با دیگر فیلمهایش سیمرغ بهترین فیلم، فیلمنامه را گرفت و به نوعی رکوردار دارندگان سیمرغهای جشنواره شد و با ساخت «گیلانه» نیز بعد از سالها این اتفاق را تکرار کرد و برای «خونبازی» هم بعدها سیمرغ گرفت.
بنیاعتماد پیش از ساخت فیلمهای جریانساز به عنوان اولین کار بلند سینمایی در سال ۶۶ «خارج از محدوده» را ساخت که آن فیلم برنده جایزه جشنواره فیلمهای کمدی ایتالیا شد و در سالهای ۶۷ و ۶۸ به ترتیب «زرد قناری» و «پول خارجی» را جلوی دوربین برد تا اینکه در سال ۷۰ «نرگس» را ساخت.
از ساخت فیلمهای مستندی همچون «فرهنگ مصرفی»، «تدابیر اقتصادی» و «تمرکز» که در سالهای ۵۸ تا ۶۵ برای تلویزیون ساخت تا فیلمهای مستندی که در سالهای ۷۰ تا ۷۲ همچون «این فیلمها رو به کی نشون میدین؟» که این فیلم به وضعیت تاسفبار زندگی ۴۰۰ خانوار از ساکنان گودهای تهران پرداخت و همین فیلم مستند باعث شد شهردار وقت این خانوارها را از آن منطقه به منطقه بهتری جا به جا کند و دو سال دوربین بنیاعتماد و گروهش همراه این خانوادهها سرگذشت آنها را دنبال کرد.
بنیاعتماد علاوه بر ساخت مستندهای وقایعنگارانه اجتماعی تلخ، فیلم مستندی همچون «آخرین دیدار با ایران دفتری» را در سال ۷۴ ساخت که همراه با ایران دفتری چند روزی بر روی صحنه تئاتر واستودیو ژورک، مکانهای یادآور یک عمر کار بازیگری او را به یاد آورد و در شرایط پرالتهاب و هیجانانگیز انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۰ «روزگار ما» را ساخت در حالیکه ده روز قبل از انتخابات تصمیم به ساختش گرفت. فیلمی که به گفته خودش «سندی است که اگر روند اصلاحات به شکست برسد باید در مقابل تاریخ جواب داد»
بعد از «خونبازی» هم دو مستند تاثیرگذار جلوی دوربین برد.
مستندهای «حیاط خلوت خانه خورشید» و «ما نیمی از جمعیت ایران هستیم»؛اولی دربارهی «خانهی خورشید» به عنوان اولین مرکز کاهش آسیبهای اعتیادی زنان بود و مستند دیگرش دربارهی وضعیت تشکلهای زنان در آستانهی انتخابات اخیر ریاست جمهوری بود.
بنیاعتماد در سالهای اخیر «قصهها» را تولید و به اکران رساند،فیلمی که حاشیههای مختلفی پیش از اکران برایش بوجود آوردند اما سرانجام رنگ پرده را دید.
منبع: ایسنا