بی تردید صنعت سینما از جذاب ترین پدیده ها در میان مخاطب با عقاید مختلف است و عنصر جذابیت در این هنر و صنعت در نقاط مختلف دنیا و با هر رویکردی یکسان است. در این میان چگونگی معرفی این صنعت توسط هنر قلمفرسایی در حوزه نقد و تحلیل و مطالعات فیلم توسط کسانی که منتقد سینما هستند، مهم است. درواقع نوع نگرش و میزان آگاهی و بالا بودن سطح کیفی فیلم ها ازنقطه نظر منتقد روی دیگر سکه رونق در صنعت سینما را عرضه می کند و بی شک میزان تخصص، دانش و داشتن شناخت کافی از تاریخ سینمای جهانی و وطنی در جان گرفتن آنچه به عنوان نقد یک فیلم سینمایی خواه هنری و خواه تجاری مطرح می شود، موثر است. به گواه تاریخ سینمای ایران، با به وجود آمدن جریان موج نو در سینمای ایران تقاضا برای عرضه نقد کیفی و به تبع کیفیت آثار بالا رفت و آنچه مسلم است معرفی درست فیلم های سینمای ایران از آغاز تا امروز بازار رونق را در برهه ای از تاریخ ایجاد کرده است یا برعکس در مقاطعی از تاریخ نوشت سینما به فراخور شرایطی که بر عرصه نقد و تحلیل فیلم گذشته شاهد افت کیفی آثار بوده ایم. درست مانند سال های رونق نقدنویسی در ایران که به واسطه مجله سینمایی فیلم در دهه ۶۰ و به اعتقاد بسیاری از اهالی سینما و منتقدان دوران طلایی تحلیل فیلم در این زمان بوده است و به واسطه همین دوران طلایی بوده که نویسندگان سینمایی بسیاری تربیت شده و رشد کرده اند. اما واقعیت این است که در یک دهه اخیر به دلایل مختلف ازجمله گسترش وسایل ارتباط جمعی و رویش شبکه های مجازی، سینمای ایران از داشتن نقد اصولی، درست با بن مایه های قدرتمند از دانش عمیق جامانده است و اغلب آنچه امروزه به عنوان نقد عرضه می شود در بهترین حالت مرور روزمرّگی است که سینما هم در این مرور به شکل پررنگ تری از سایر مقوله ها جا دارد و شاید درک وخامت اوضاع نقدنویسی در سینمای ایران بوده است که مدرسه ملی سینمای ایران باهدف دوره آموزش عالی مطالعات فیلم، نظریه و تحلیل و نقدنویسی راه اندازی شد: اتفاقی که شاید خیلی زودتر باید می افتاد ولی بالاخره افتاد.
حوزه نقد به جای خواندن مطالب عمیق دچار بیهوده خوانی شده است
محمدرضا اصلانی، نظریه پرداز سینما و فیلمساز معتقد است که در سینمای ایران اساسا نقد وجود ندارد و هیچ اثر و ردپایی در حوزه نقدنویسی از سینمای ایران در سینمای جهان نیست. وی در توضیح صحبت های خود رشد تکنولوژی را عامل عقب ماندگی یا واپس گرایی در حوزه نقد و تحلیل در سینما دانست و عنوان کرد: متاسفانه باید بگویم که با رشد فناوری، حوزه نقدنویسی در سینمای ایران به ورطه ابتذال افتاده است و مخاطبان جدی سینما به جای خواندن و شنیدن مطالب عمیق دچار بیهوده خوانی از نوع روزمرّگی نویسنده شده اند. درواقع به جای اینکه تکنولوژی به رشد فردی و اجتماعی کمک کند، به اغتشاش و هرج ومرج کمک کرده است و نه تنها در حوزه مطالعات فیلم، نقد و تحلیل، بلکه در اغلب موارد دچار نوعی اغتشاش درون ساختاری شدیم که هر نوع رشد تکنولوژی را به عامل تخریب تبدیل کرده است و این اتفاقی است که هنگام ظهور دیجیتال در سینمای ایران به شکل دیگری رخ داد: به این معنا که وقتی دوربین دیجیتال به مثابه یکی از مصادیق رشد تکنولوژی به سینمای ایران ورود پیداکرده بود همه فکر کردند با به دست گرفتن یک دوربین فیلمساز شده اند و درنهایت بعد از گذشت سال ها شاهد آشفتگی و سرگیجه در نظام سینما و تولید فیلم شدیم تا جایی که جوانان فیلمساز که داعیه فیلمساز شدن داشتند به شکارچی های قابلی در سینما تبدیل شدند به تبع وضعیت نقد هم به همین منوال است و اغتشاشات درون ساختاری جامعه را به سوی میل به مصرف سوق داده است. این فیلمساز در تکمیل این بخش از گفته های خود بیان کرد: نتیجه چنین نظام آشفته در ساختار باعث شده که اغلب نقدها مملو از اظهارنظرهای شخصی با معیار سرگیجه باشند و این آشفتگی قطعا با نظریه مند بودن داشته های سینمایی در مطالعات فیلم، نقد و تحلیل متفاوت است.
در درجه اول باید تاریخ را بررسی کرد
پرویز جاهد، نویسنده و منتقد سینمای ایران شرح و بسط وضعیت نقد در سینمای ایران را نیازمند به بررسی دقیق تاریخ عنوان کرد و گفت: تعیین وضعیت و جایگاه نقد فیلم در ایران نیازمند بررسی دقیق تاریخی است و برای اینکه بفهمیم نقد فیلم از زمان منتقدان نسل اول مثل طغرل افشار یا هوشنگ کاووسی و فرخ غفاری تا امروز چه تغییری کرده و دچار چه تحولاتی شده، باید سیر تحول نقدنویسی در ایران را در دوره های تاریخی مختلف از ابتدا تا امروز با دقت بررسی و تحلیل کرد. به اعتقاد من نقد فیلم در ایرانِ امروز دچار بلبشو و مشکلات اساسی است که بخشی از آن به خود منتقدان مربوط است و بخشی دیگر به فضای مجازی و نقدنویسی اینترنتی و ظهور پدیده ای به اسم شبه منتقد.
نقد در ایران گرفتار باندبازی
بااینکه وضعیت نقد فیلم در ایران نسبت به گذشته خیلی بهتر شده و ما امروز با نسلی از منتقدان جوان با رویکردهای تئوریک یا سینه فیلمی مواجه ایم که تحصیلات آکادمیک و سواد سینمایی نسبتا خوبی دارند، فیلم ها را با جدیت و دقت بیشتری می بینند، حداقل یک زبان خارجی را بلدند و می توانند از منابع سینمایی انگلیسی زبان یا فرانسوی یا آلمانی استفاده کنند و نقدهای منتقدان خارجی و نشریات معتبر را به زبان اصلی بخوانند، با تئوری های فیلم و رویکردهای مختلف نقد سینمایی تا حد زیادی آشنایی دارند، اما همچنان فضای نقد ایران گرفتار مشکلات جدی است که یکی از آنها رواج باندبازی و مرید و مراد بازی در میان منتقدان سینمایی است. اینکه برخی از منتقدان سینمایی مثل دوران قبل از انقلاب برای خود باند و دار و دسته درست کرده اند و به شکل گروهی تصمیم می گیرند فیلم یا فیلمسازی را باد کنند و او را به اوج برسانند یا برعکس او را له ولورده کنند، لطمه های جدی و اساسی به فضای نقد کنونی وارد کرده و نقد را از هدف واقعی آن که روشنگری و شناخت و کمک کردن به درک مخاطب است، دور ساخته است. جاهد در میانه صحبت های خود به ظهور و حضور پدیده شبه منتقد اشاره کرد و گفت: مساله دیگر در عرصه نقدنویسی ظهور پدیده شبه منتقد است که تا حد زیادی محصول اینترنت و رشد شبکه های اجتماعی و فضاهای مجازی است. اینترنت اگرچه باعث شکسته شدن اقتدار فضای رسانه های رسمی و دولتی و نیز فضای نقد فارسی که در انحصار چند نشریه سینمایی خاص بود، شده و باعث شده که صدای منتقدان جوان تر و خوشفکر که تریبون و رسانه ای برای انتشار نوشته های شان نداشته اند، به گوش برسد اما از سوی دیگر به یک نوع توهم نیز در میان کاربران اینترنتی عاشق سینما دامن زده و یک نوع اعتمادبه نفس کاذب در آنها به وجود آورده که همه خیال می کنند یک شبه منتقد شده اند و می توانند با یک یادداشت دوخطی در فیس بوک یا اینستاگرام یا تلگرام، تکلیف فیلم ها و فیلمسازان را تعیین کنند. میشل سیمان، سردبیر مجله سینمایی پوزیتیف، یک بار در گفت وگو با من در مورد وضعیت نقد فیلم در عصر اینترنت گفت که عصر امروز، عصر خودشیفتگی است و هرکسی فکر می کند که مرکز جهان است و فقط اوست که فیلم می فهمد و بقیه نمی فهمند. هرکسی در حمام و زیر دوش خیال می کند کاروسو (اشاره به انریکو کاروسو، خواننده مشهور اپرای ایتالیایی) است.
تخریب زبان، حاصل فاجعه رشد فضای مجازی
اصلانی در ادامه صحبت های جاهد مبنی بر بررسی مزایا و معایب ظهور و گسترش رشد فضای مجازی درنتیجه رشد تکنولوژی گفت: نکته تاسفبار تر اینکه آشفتگی و اغتشاش علاوه بر همه آسیب های وارده، یک آسیب جدی و جبران ناپذیر بر زبان نیز وارد کرده است: آسیبی که موجب تخریب زبان شده و تخریب زبان یک فاجعه است که درگذر زمان زیان هایی را که به بار آورده نشان می دهد. یکی از بزرگ ترین آسیب ها خدشه دار شدن و درنهایت از بین رفتن هویت است. درحالی که باید به زبان که مشخصه یک مملکت است حرمت گذاشت تا هویت ها بر مبنای اصالت باقی بماند.
ضرورت تشکیل کارگاه هایی برای بازآموزی هویت نوشتاری
در این وانفسا برگزاری کلاس هایی برای یادآوری و بازآفرینی هویت نوشتاری در عرصه های مختلف و همچنین عرصه سینما واجب است و زمانی می تواند مفید باشد که سطح دانش، تحصیل و آگاهی متقاضیان سنجیده شود و در صورت معدل بالا به بازآموزی مشغول شوند تا در راستای همین آزمون افرادی متخصص و دغدغه مند و متعهد به هویت زبان و در ادامه فرهنگ و هنر و سینما آموزش داده شوند و در مقابل توجه به این موضوع که چه اساتیدی برای آموزش دعوت می شوند نیز مهم و کارآمد است.
مباحث میان رشته ای باعث جان گرفتن عرصه نقدنویسی می شود
رامتین شهبازی، منتقد و مدرس دانشگاه معتقد است که یکی از عواملی که باعث قوت، جان گرفتن و کارآمد شدن عرصه نقدنویسی می شود توجه به مباحث میان رشته ای است. این منتقد سینما در توضیح صحبت های خود گفت: یکی از حوزه های مهم و کارآمد در عرصه نگارش نقد درست توجه به مباحث میان رشته ای است که خوشبختانه در مطالعات سینما حضور پیداکرده و این مباحث میان رشته ای وارد نشریات تخصصی دانشگاهی شده و به خوبی دیده می شود. منتها جامعه مطبوعات ما ارتباطی با مباحث میان رشته ای ندارند و به کلی از این فضا دور هستند و این دوری یا به دلیل عدم شناخت و آگاهی نسبت به این مباحث است یا اینکه به طورکلی معتقد هستند که مباحث میان رشته ای در نگارش نقد کارایی ندارد: زیرا نوشتن یک نقد اصولی زمان طولانی را به خود اختصاص می دهد که حتی اصولا در تعریف و حوصله سازوکار یک ماهنامه نیز نیست.
همه نوشته ها شبیه به هم شده اند
شهبازی تاکید کرد: از سوی دیگر حق التالیفی که برای یک مطلب پرداخت می شود کفاف صرف زمان طولانی برای یک مطلب را نمی دهد. در دوره ای شاهد بودیم که شما با حذف نام یک منتقد از عنوان مطلب می توانستید حدس بزنید که آن مطلب از آن کیست: اما امروز نگاه کنید همه نوشته ها شبیه به هم هستند. پرویز جاهد اما معتقد است تفاوت زیادی بین نقد فیلم و نظریه پردازی فیلم و مباحث زیبایی شناختی وجود دارد. همین طور باید بین یک منتقد فیلم و یک نظریه پرداز (تئوریسین) سینمایی تفاوت قائل شویم. وی ادامه داد: کار منتقد فیلم، نقد و بررسی و توجه به جزییات یک فیلم خاص است اما یک نظریه پرداز سینمایی، ذهنش متوجه مفهوم و زبان سینما و قابلیت های آن به عنوان یک رسانه است، نه فقط یک فیلم معین. منتقد فیلم به شناخت ارزش های یک فیلم می پردازد درحالی که نظریه پرداز سینما به درک قابلیت های سینمایی به طور کلی توجه دارد. یک منتقد فیلم خوب، معمولا رویکرد خاصی دارد و برای نقد فیلم از معیارهای ویژه ای استفاده می کند. آنچه روشن است این است که منتقد فیلم کسی است که دانش، آگاهی و شناخت کافی از هنر سینما و اصول و مبانی آن دارد. او با زبان سینما و گرامر آن آشناست و می داند که یک فیلم چگونه ساخته می شود و چگونه کار می کند. برای یک منتقد فیلم، تنها کافی نیست که سینما را بشناسد بلکه او باید دانش کافی در مورد ادبیات، هنر، فلسفه، روانکاوی، جامعه و سیاست داشته باشد چراکه در غیر این صورت، نمی تواند یک فیلم را درست تحلیل کند و جنبه های مختلف فلسفی، اجتماعی و روانکاوانه آن را بشکافد.
بعضی از نقدهای نویسندگان جوان تئوری زده است
اما مشکل برخی از نقدهای نویسندگان جوان که تئوری زده اند این است که آنها بدون اینکه قادر به فهم دقیق تئوری و استفاده از آن برای نقد و تحلیل یک فیلم باشند، تنها می خواهند ما را با نقل قول های تئوریک از تئوریسین های سرشناس حوزه مطالعات سینمایی و فلسفه ما را مرعوب دانش سینمایی یا فلسفی خود کنند. تئوری فیلم باید تنها وسیله ای برای تشریح و آنالیز دقیق تر فیلم و فهم درست آن باشد و به عمیق تر شدن نقد فیلم کمک کند نه اینکه صرفا وسیله ای برای خودنمایی و به رخ کشیدن سواد تئوریک منتقد باشد.
رامتین شهبازی، منتقد در ادامه صحبت های خود نکات مطرح شده از سوی جاهد مبنی بر دانش کافی در حوزه ادبیات، هنر، فلسفه و روانکاوی را تایید کرد و گفت: عدم شناخت و آگاهی نسبت به مباحث میان رشته ای را می توان با آموزش درست، پیش روی علاقه مندان قرار داد اما نمی توان منکر تاثیر درست مباحث میان رشته ای شد. توجه و بهره برداری از مباحث میان رشته ای یک حرکت جهانی است و باید به این جنبش به دقت نگاه و استفاده کرد: بنابراین به نظر من بی توجهی به پایه های علمی در سینما و همچنین انکار دانش میان رشته ای آفت امروز نقدنویسی در جامعه نوشتار سینما و همچنین افت کیفی نوشته ها شده که اغلب این نوشته ها غیر عمیق و کپی برداری است و متاسفانه نزول کیفی نوشته ها به جایی رسیده که صاحبان فیلم با صرف هزینه هایی تعیین کننده سطح نوشتار نقدها شده اند و با احترام به جامعه منتقدان باید بگویم که شاهد هستیم در برخی موارد این تهیه کننده ها هستند که می گویند چه بنویس تا فیلم فروش بیشتری داشته باشد. بنابراین به اعتقاد من در شرایط کنونی نیاز است که تمرکز بر مباحث میان رشته ای باشد چراکه آگاهی از رشته هایی چون روانشناسی، جامعه شناسی ارتقای کیفی در نوشتار سینمایی را در پی دارد در غیر این صورت هر آنچه به نام نقد نوشته می شود، تهی است. پرویز جاهد، نویسنده کتاب «نوشتن با دوربین» بخشی از بحران در حوزه نقدنویسی را گسترش اینترنت و فضای مجازی عنوان کرد و گفت: بسیاری از منتقدان قدیمی و حرفه ای معتقدند که نقد فیلم اکنون با گسترش اینترنت و فضای مجازی دچار بحران شده و موجودیت آن در عصر اینترنت به خطر افتاده. سوالی که اکنون مطرح است این است که آیا در عصر روزنامه نگاری آنلاین و زوال تدریجی نشریات چاپی، هنوز جایی برای منتقدان حرفه ای باقی است؟
واقعیت این است که در موقعیت بسیار متناقض و گیج کننده ای قرارگرفته ایم. با توسعه تکنولوژی دیجیتال و گسترده شدن شبکه های اجتماعی، بسیاری از پدیده های فرهنگی و اجتماعی ازجمله فرهنگ فیلم، به سرعت در حال تغییرند اما جایگاه ما به عنوان منتقد فیلم، در این تحولات رسانه ای و فرهنگی، همچنان مبهم و نامعلوم است. بااین حال، به گمان من، چاره ای جز این نداریم که با تحولات رسانه ای مدرن به نوعی کنار بیاییم. این کنار آمدن، لزوما به معنی پذیرش همه قواعد و الگوهای تحمیلی رسانه های جدید و کنار گذاشتن سبک ها و رویکردهای فردی نیست بلکه می توان با حفظ هویت مستقل فردی در رسانه های جدید زندگی کرد و از قابلیت ها و امکانات ارتباطی گسترده آن بهره مند شد.
به اعتقاد من همان گونه که با آمدن اینترنت و گسترش پدیده دانلود کردن فیلم ها، مفهوم و درک ما از سینما و تماشای فیلم تغییر کرده، با ظهور وبلاگ ها و سراچه های سینمایی و به دنبال آن ظهور شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک، مفهوم و کارکرد نقد فیلم در دوران ما نیز تغییر کرده است. به نظرم آنچه منتقدان به عنوان نقش اجتماعی نقد فیلم به دنبال آن بوده اند، امروز تقریبا ازدست رفته است. امروز نقش منتقد فیلم، به عنوان کسی که روزگاری در عصر طلایی سینما، مرجعی برای فیلم محسوب می شد و رای و دیدگاه او ارزش ویژه ای داشت تا حد یک ریویونویس رسانه های آنلاین و راهنمایی در دنیای سرگرمی ها تبدیل شده است.
چه باید کرد؟
محمد تهامی نژاد، پژوهشگر، نظریه پرداز و مدرس دانشگاه با استناد به تجربه های گذشته گفت: در دهه ۷۰ بنیاد سینمایی فارابی همایشی با عنوان نقد فیلم برگزار کرد که در آن زمان از جمعی از منتقدان صاحب نظر خواسته بود مقاله هایی را با رویکرد نقد فیلم از چیستی نقد فیلم تا کارایی آن در فصل های مختلف نگارش یک نقد درست برای سینمای ایران بنویسند که همایش موفقی بود. بعدها دانشجویانم سر کلاس های درس به آن نقدها و آن همایش استناد می کردند: بنابراین به نظر من درک ضرورت بازتعریف جایگاه نقد با همت مراکز دولتی و دغدغه مند اجرایی می شود. رامتین شهبازی که در بخش سینمایی دانشگاه سوره فعالیت می کند در پایان گفت: همان گونه که در خبرها آمده است مراکز سینمایی در بخش دولتی برای بازتعریف جایگاه نقد وارد عمل شده اند. از همین رو پیشقدم شدن مدرسه ملی برای آموزش عالی «مطالعات فیلم: نظریه، تحلیل و نقد» اقدام درست در جهت علمی کردن پایه های نقد و طرح مباحث میان رشته ای است. درواقع یکی از فعالیت های مثبت مدرسه ملی سینمای ایران طرح توانمندسازی رشته های دانشگاهی است.