کمال تبریزی در گفتوگویی از دلایل توفیقات سینمای ایران در مجامع بینالمللی و سیاستگذاریهای مدیران سینمایی در بخش بینالملل و حواشی آن سخن گفته است.
به گزارش سینماسینما، این کارگردان سینما دربارهی تفاوت ساختار جشنوارههای بینالمللی در مقایسه با داوریهای جشنوارههای ملی میگوید: به نظرم مهمترین تفاوت در سالهای اخیر وجود اتاق فکر، تحلیل جریان سینمایی و هدایت آن به سمت مورد نظر است؛ در اغلب جشنوارههای معتبر سینمایی برای هرسال برگزاری، موضوع و مفهومی به عنوان نقطه اهمیت و نیاز جامعه به دانستن آن عمده و در قالب ماموریت یا باصطلاح statement جشنواره تعریف میشود، همین امر در گزینههای بعدی و نحوه اجرا، مبنای اغلب تصمیمات اصلی قرار گرفته و نقشه راه و مسیر جشنواره را تعیین میکند.
کارگردان «لیلی با من است» که با سایت «آی سی ان» وابسته به امور بینالملل موسسه رسانههای تصویری سخن گفته، ادامه میدهد: مجریان اغلب جشنوارهها با همین روش متوجه میشوند که اساسا برای انتخاب اعضای داوری سراغ چه کسی و با چه سلیقهای بروند و با گزینش افراد خاص که نگاهشان منطبق بر ماموریت آن سال جشنواره باشد، افراد مورد نظر را انتخاب میکنند و تقریبا مطمئن هستند که نتایج داوری آنگونه که طراحی کردهاند خواهد شد! روش مورد اشاره که راهبردی معقول و مناسب جشنوارههای تعیین کننده به نظر میرسد، در برخی از دورههای برگزاری جشنوارههای قابل تامل در ایران به کار گرفته شده است اما واقعیت این است که در بیشتر موارد نه تنها اینگونه نبوده است بلکه برگزاری به شکلی بیبرنامه و صرفا با امکانات موجود و باری به هر جهت رخ داده است، بدیهی است در چنین دورههایی جشنواره، مسیری بیهدف و براساس سلیقههای فردی افرادی را دنبال کرده که حضور آنان نیز مبنایی کاملا تصادفی داشته و غیرهدفمند بوده است!
کمال تبریزی که تجربه حضورش در جشنوارههای مختلف به ژانر خاصی محدود نبوده است و با فیلمهای مختلفی از «مهرمادری» تا «لیلی با من است» و«شیدا» در این رویدادهای هنری حضور داشته است، میگوید: در اغلب جشنوارههای آن سوی آب میزان انتخاب فیلمها به تازه و متفاوت بودن موضوعات آنها باز میگردد؛ اینکه فیلمی چقدر میتواند رابطه بعید فرهنگها را به هم نزدیکتر کند! چه بسا فیلمهایی که در داخل چندان مورد توجه منتقدین نیستند اما در حوزه نگاه فرامرزی میتوانند جایگاه خود را داشته باشند و به عکس! نکته مهم این است که در نگاه جشنوارههای مختلف عمدتا مسایل و فهم داخلی از فیلمها اهمیت چندانی ندارد و در مقابل این تفاوت ماهوی و بومی سوژههای آثار سینمایی است که آنها را برای جشنوارهها جذاب میکند! بنابراین مِنهای اینکه فیلمها در داخل کشورهای خود چه سهمی از مخاطب و اقبال منتقدین را دارند، میتوانند برای جشنوارههای مختلف با ماموریتهای متفاوت دوست داشتنی باشند! به نظر من امروز دیگر اغلب جشنوارهها حاضر نیستند جشنواره جشنوارهها را برگزار کنند! بلکه سعی خود را میکنند تا از دریچه نگاه خود گزینش تازهتر و در عین حال متفاوت دیگری از فیلمها را در برابر سایر برگزیدگان عیان کنند.
این کارگردان در بخش دیگری از این مصاحبه در پاسخ به این نقطه نظر که “با توجه به اینکه برخی از جریانات اصرار دارند که جشنوارههای خارجی صرفا پذیرای ژانر خاصی از سینمای ایران باشند”، ابراز عقیده میکند: من فکر میکنم که زمانه ما با گذشته، تفاوت بسیاری کرده است. شاید قبلا مسیر هدایت فرهنگی از طریق جشنوارهها شکل میگرفت ولی امروز چنان مرزهای نگرش انسانی درهم تنیدهاند که دیگر مرزبندیهای سابق کاملا کمرنگ شده است! برای مثال امسال در جشنواره کن نخل طلا به فیلمی تعلق گرفت که کاملا با نگاه و هویت ایرانی هم طراز و سازگار بود، به این معنی که فضای فیلم و شخصیتهای اثر آقای کن لوچ کارگردان سرشناس انگلیسی کاملا به فیلمهای ایرانی نزدیک بود. هم به لحاظ مضمون و هم به لحاظ ساختار! موقع دیدن فیلم اصلا متوجه نمیشوید که در حال دیدن یک فیلم فرنگی هستید و احساس میکنید که وقایع در کشور شما رخ میدهند و همه شخصیتها هویتی مشابه شهروندان ایرانی دارند! این استنباط در مورد مخاطبین از کشورهای دیگر هم صدق میکند و من تقریبا مطمئن هستم آنها نیز هنگام دیدن فیلم مردم کشور خود را در قالب شخصیتها دیدهاند، مفاهیم جهان وطنی فیلم «اینجانب» دنیل بلیک به قدری موثر است که بینندگان خود را در اغلب کشورها به یک اندازه متاثر و غمگین میکند! طوری که همه مردم جهان آن را دوست خواهند داشت، فیلمهایی از این دست و توجه جشنوارههای درجه یک به آنها نشان میدهد که دوران جانبداری سیاستمدارانه و غیر منصفانه از فیلمها در جشنوارهها به سر آمده است و توجه به آثار مختلف اغلب ریشه در خود فیلم دارد و نه در مناسبات اجتماعی و یا سیاسی دولتها، تمایل و گرایش مخاطبین جشنوارهها این خواسته را تقریبا به اغلب جشنوارههای مهم جهان قبولانده است!
تبریزی همچنین در پاسخ به اینکه علت استقبال از سینمای ایران در مجامع بینالمللی بعد از انقلاب چه بوده است و باتوجه به فضاسازی و تصویری که مجامع بینالمللی از ایران در زمان جنگ داشتند، چگونه سینمای ایران توانست جای خود را پیدا کند؟ میگوید: چرخش باورنکردنی سینمای ایران، بعد از انقلاب حیرت انگیز بود. سینمای ضعیف و بیمایه ایرانی! در دوران قبل از انقلاب صرف نظر از چند ستاره معدود در آسمان تاریک آن، هیچ نوید و امیدی را به دنبال نداشت، سینما به شکل بدی وارد ایران شده بود و اغلب کارگزاران آن افرادی بیدانش و لمپنهایی با چهرهای به ظاهر هنرمند بودند! فیلمهای مبتذل فارسی سالنهای نمایش را در قبضه خود داشتند و حوزه سینمای بینالملل و جشنوارهای اعتبار چندانی برای سینمای ایران در نظر نمیگرفت. بعد از انقلاب تغییر نگرش جدی در سینما آغاز شد و به مدد مدیران خوش فکر و کارآمد جوششی از طریق فیلمسازان منقلب شده به وجود آمد که حیرت جهانیان را باعث شد! سینمای ایران در فرم و مضمون تحولاتی را ایجاد کرد که برای جشنوارهها در حوزه بین الملل فوقالعاده بود. به نظر من از طریق همین رویکرد متفاوت و تازه سینمای ایران هم بود که سینمای جهانی هم جان تازهای گرفت و تغییر مسیری آشکار پیدا کرد، موفقیت روزافزون سینمای ایران در مجامع بین المللی هم توجه جهانیان را به سوی فیلمسازان ایرانی جلب کرد و هم زبان نویی از بیان سینمایی و مختص هویت ایرانی به وجود آمد! با یک پژوهش میدانی و مطالعه کافی قطعا معلوم خواهد شد که سهم سینما و فیلمسازان ایرانی در تطور و تحول سینمای جهان چقدر موثر و تعیین کننده بوده و کماکان هست.
این کارگردان که سالها قبل تجربهی داوری در جشنوارهی کودکان «قاهره» و «بوگوتا» را داشته است،در پاسخ به اینکه حضور در جشنوارهها به طور کلی برای فیلمساز چه امتیازاتی میتواند داشته باشد، مطرح میکند:به نظرم مهمترین تاثیر حضور فیلمسازان در جشنوارههای مختلف، تاثیر متقابل افکار و اندیشههای آنان در یکدیگر است. این مهمترین دستاورد برای یک فیلمساز است که صرف نظر از موفقیت و برگزیده شدن با مسائل روز و دغدغههای انسانی و اجتماعی مردمان سرزمینهای دیگر از طریق آثار سینماگران آن دیار آشنا شده و بیشک تاثیر میپذیرد. این نکته مهم باعث نزدیکی و فهم متقابل طبقه الیت جوامع با یکدیگر شده و علاوه بر آن حضور مردم نیز برای دیدن مشتاقانه اثر فیلمساز، او را با گروه متفاوت دیگری از مخاطبانی که در این جهان میتواند داشته باشد، روبرو میسازد و به شدت در جهتیابی و ارتقای مسیر فیلمسازی او موثر خواهد بود و سینماگر را به سوی نگاهی فرا ملیتی و محض انسانی نزدیک میکند.
تبریزی در پاسخ به اینکه جایگاه ما در حوزه جشنوارههای ملی (فجر و کودک) در عرصه بینالمللی چیست با توجه به اینکه نزدیک به سه دهه از عُمر آن میگذرد و با عنوان جشنواره بینالمللی از آن یاد میکنیم. آیا میتوان اینگونه تحلیل کرد که اولا آیا جشنواره ملی ما توانسته جایگاه خود را در داخل پیدا کند؟ ثانیا در حوزه بینالملل؟ (موانع پیشرفت را چه میدانید و تحلیل شما چیست؟) میگوید: واقعیت این است که برگزاری این جشنوارهها پس از رسیدن به مدار مناسب و مورد توجه جهان، حداقل به یک دلیل واضح شروع به افت کیفی و تغییرات مخرب منجر به بینظمی شدند و آن تغییر مداوم دبیر و سیاستگزاران جشنواره در ادوار متوالی بوده است، این روش و سیاست غلط باعث نمایش چهرهای نامناسب، غیر متعادل و متغیر از جشنواره نزد سینماگران داخلی و خارجی شده است! عدم توجه به این اصل مهم در برگزاری جشنواره که وجود قوانین و زمان برگزاری ثابت و پایدار است؛ باعث شد که هر دو جشنواره ملی و معتبر سابق به میزان نسبتا زیادی اعتبار گذشته خود را نزد فیلمسازان داخلی و خارجی از دست بدهند و تبدیل به جشنوارههای درجه دو و غیر جذاب شوند، گرچه حرکت تازه و قابل توجه جشنواره فجر در بخش بینالملل و جدا شدن آن از بخش داخلی نوید بازگشت به دوران معتبر جشنواره را میدهد که دبیر خوشفکر و با سلیقه آن باید توجه داشته باشد که از شروط موفقیت جشنواره جهانی فجر تثبیت دائمی زمان برگزاری و حفظ سیاستهای اجرایی تازه آن برای سالهای متوالی است. گروه برگزار کننده جدید با جدیت و پایداری در برابر مخالفتهای قابل پیشبینی میتواند این نکته را به اثبات برساند که برگزاری جشنواره معتبر و آبرومند نیازمند حفظ قوانین و مقررات جشنواره برای همه ادوار آن و زمان و شکل برگزاری متناسب و تثبیت آن نزد افکار عمومی سینماگران داخل و خارج است.
این کارگردان در پاسخ به اینکه نقش مدیریت سینما در جهانی شدن سینمای ایران آیا صرفا محدود به دوران خاصی از سینما بوده یا اینکه در همه دورهها نقش موثر خود را ایفا کرده است؟ و نقش فیلمساز در این معادله چگونه قرار میگیرد؟ میگوید: قطعا در همه دورهها موفقیت سینما در جهان مدیون خلاقیت فیلمساز است و مدیران در هر صورت نقش مکمل و کاتالیزور را داشتهاند. در واقع ضرورت یک مدیریت صحیح، در این عرصه اجتناب ناپذیر و حیاتی است اما واکنش اصلی و تعیین کننده در موفقیت سینمای ایران در حوزههای بینالمللی خود فیلمسازان و تواناییها و قدرت هنری آنان است. این سینماگران هستند که با جادوی خود دنیا را تحت تاثیر قرار میدهند و در دورههای مختلف با حضور مدیران و مسئولین متفاوت این راه باز یا بسته میشود! در صورت باز شدن مسیر خلاقیت دو چندان میشود و در غیر این صورت زمینهها خشک و ابتر شده و مسیر ناهموار ایجاد خستگی و حرکت هنرمند را کُند میکند اما هرگز نمیتواند او را متوقف کند!
تبریزی در پایان در پاسخ به اینکه اکنون در کنار بنیاد سینمایی فارابی شاهد آن هستیم که دفاتر خصوصی در حوزه پخش بینالمللی فعالیت میکنند، موفقیت بخش خصوصی را چگونه ارزیابی میکنید؟ مطرح میکند: بخش خصوصی در ایران و در اغلب زمینهها نیازمند هدایت از طریق یک مجرای متعادل و بیطرف است. گرچه رقابت میتواند زمینه رشد و بهبود کیفیت در نتیجه فعالیت را به دنبال داشته باشد، اما گاهی رقابت شکل پشت هماندازی و کشیدن زیر پای رقیب را به خود میگیرد و به جای همسویی و تجمیع قوای مختلف اتفاق ناگوار خنثیسازی حرکات یکدیگر رخ میدهد و تضعیف یکدیگر جای توسعه و پیشرفت را میگیرد بنابراین واگذاری این حوزه به بخش خصوصی کاملا موثر و توام با موفقیت خواهد بود، به شرطی که یک اتاق فکر متخصص و باسلیقه و در عین حال بیطرف و متعادل در حوزه بین الملل تصمیمسازی و راهبری متناسب و لازم را داشته باشد.
منبع: ایسنا