سینماسینما، افشین علیار در روزنامه جوان نوشت: کمال تبریزی در فیلم ضعیف و سطحی «ما همه با هم هستیم» برای جامعه ایران نسخه خودکشی میپیچد و جالب است که اکران این فیلم مقارن شده با شوک خودکشی و اقدام به قتل مردی از جریان سیاسی محبوب این فیلمساز.
درباره تعداد زیادی از فیلمهای کمدی بارها نوشتهایم و وضعیت بدتر شده که بهتر نشده است. بخشی از فیلمسازان و تهیهکنندگان سینما این جسارت را پیدا کردهاند که بیشتر به مبتذلسازی روی بیاورند.
مواد تهیه فیلم «ما همه باهم هستیم» مهران مدیری و محمدرضا گلزار است و چند بازیگر دیگر که اساساً معلوم نیست چطور حاضر شدهاند در چنین اثری بازی کنند. فقط یک دلیل مهم وجود دارد و آن هم سفرهای است که پهن شده و حالا میشود از این سفره در راستای مبلغ قرارداد استفاده کاسبکارانه کرد وگرنه لیلا حاتمی چرا باید در چنین فیلمی بازی کند؟ یا حسن معجونی و سروش صحت و هانیه توسلی چگونه راضی شدهاند در این فیلم ۹۵ دقیقهای فقط چند دیالوگ بیسروته بگویند؟ آیا قبل از شروع بازی فیلمنامهای در کار بوده که بازیگران با مختصاتِ نقششان آشنا شوند؟ «ما همه باهم هستیم» اگر چه نامش مخاطب را به یاد جریانات سیاسی سال ۸۸ میاندازد، اما با انتخاب چنین نامی فیلم سیاسی نمیشود ساخت.
چند تن از منتقدان گرامی این فیلم را سیاسی دانستهاند، اما قطعاً گولِ نام فیلم و چند دیالوگ این فیلم را خوردهاند، اگر از دور به این فیلم نگاهی بیندازیم درک خواهیم کرد که کمال تبریزی در ساخت آن به جامعه توهین کرده و اساساً با بهرهگیری از یک طنز نخنما شده تکراری، مردم ایران را آدمهایی بیانگیزه و منفعل و افسرده نشان داده است، او پیشتر در فیلم «دونده زمین» نیز همین کار را کرده بود، اما در این یکی تعدادی آدم از مشاغل مختلف را که به دلایل گوناگون از زندگی بریدهاند و همگی برای خودکشی آمادهاند کنار هم قرار داده است.
این نگاه تبریزی به جامعهاش به شدت ترسناک است. تبریزی به جای اینکه در این شرایط بحرانی فیلمی بسازد که مخاطب احساس آرامش و امنیت کند بیشتر دنبال ترویج اقدام به خودکشی است و جالب است که اخیراً سیاستمدار جریان سیاسی محبوبش هم همین کار را کرده است. در این میان او عقیده دارد اصلاً مهم نیست که دکتر و هنرمند و کاسب باشی، اگر میبینی در زندگی کم آوردهای باید خودکشی کنی! این پیام مهم فیلم است حالا فضای بسته هواپیما را تشبیه کنید به یک جامعه و آدمهای داخل آن هواپیما هم که راهی جز مرگ ندارند مردم یک کشور هستند. یک خلبان در فیلم داریم که سابقه درستی ندارد، این خلبان مسئولیت سقوط این پرواز را بر عهده گرفته، آقای فیلمساز خلبان این پرواز را به کدام مسئول کشور شبیه کرده است؟ در این میان یک علی حاجتی در فیلم حضور دارد که میخواهد به آدمهای داخل هواپیما امید بدهد، اما منفعل است چراکه همه آدمهای هواپیما منفعلند و اساساً هیچ پیشزمینهای برای خودکشی آنها به مخاطب ارائه نمیشود از طرفی دیگر مهران مدیری در فیلم چه نقشی دارد؟ یا حضور محمدرضا گلزار در فیلم چه کارکردی دارد؟ در سکانس پایانی مسافران از کجا خارج میشوند و به کجا میروند؟ بهشت یا جهنم است، کجاست؟
زمانی که یک فیلم بیمنطق جلو برود و ساختار مشخصی نداشته باشد و تنها نکته مثبت فیلم پربازیگر بودن آن باشد دیگر نمیشود ازآن توقع داشت، این فیلم با همان چارچوب همیشگی سینمای کمدی ایرانی ساخته شده برای سازنده قصه و فیلمنامه مهم نبوده، چون به زعم او با چند بازیگر چهره و رقص و آواز هم میشود فیلم ساخت و در چند روز اول رکورد فلان فیلم را شکست. تنها چیزی هم که اهمیت ندارد شعور مخاطب است، جای تأسف دارد که کمال تبریزی به این حجم از ابتذال محتوایی و نگرشی درباره سینما و جامعه رسیده است، باید متأسف باشیم برای بازیگرانی که در این فیلم بازی کردهاند و دوباره باید از ارشاد و سازمان سینمایی پرسید شما چگونه و با چه معیاری برای چنین فیلمی پروانه ساخت و نمایش صادر کردهاید؟