اکتای براهنی کارگردان سینمای ایران در اینستاگرام خود نوشت :
اتفاقی که برای بابک خرم دین افتاد حیرت آور و تاسف بار بود. وحشتناک و غیر قابل درک. پدری فرزندان و دامادش را در کمال خونسردی بکشد! نوبت به نوبت آنها را به قربانگاه ببرد. تکه تکه کند. در کیسه بریزد. مادری دستیار این جنایتکار باشد. کیسه ها را باز کند. غذای مرگ بپزد. لبخند مرگ بزند. فاجعه است.
وقتی فیلم ها یا قصه ها موضوع خود را به این نوع شخصیت های سایکوپت یا سایکوپات از جنس پدر بابک خرم دین اختصاص می دهند؛ با نقد بی رحمانه ای از سوی جامعه روبرو می شوند. استدلالیانِ پای چوبین می گویند واقعی نیست. یا خرده می گیرند که چطور ادمی خونسرد یک دفعه دست به قتل می زند؟ چطور یک ادم معقول و با رفتار موجه تبدیل به قاتلی بالفطره می شود؟ همیشه وقتی که ادم به عنوان بیننده یا مخاطب با چنین چیزی مواجه می شود به درون خود می نگرد و وقتی ردپای منطقی در خود نسبت به این اعمال وحشیانه پیدا نمی کند بلافاصله فیلمساز یا نویسنده یا اصلا خود فیلم را نشانه می رود و فیلم یا اثر هنری را فاقد جوهر واقعیت می داند. کم نبودند برخوردهای اینچنینی با قیلم های اینچنینی؛ تا جایی که وقتی به خاطرات داستایوسکی برمی گردیم می بینیم که حدود ۱۵۰ سال پیش او نیز دچار همین وضع بوده است.
“من نظر خاص خودم را درباره ی واقعیت در هنر دارم. آنچه اکثر آدمها به نظرشان عجیب و استثنایی می آید ، در نظر من واجد جوهر واقعیت است …
در هر شماره از روزنامه گزارشهایی درباره ی واقعی ترین امور واقع و جالب ترین رویدادها می بینید. از نظر نویسندگان ما اینها عجیب و خیالی هستند. اصلا به اینها اعتنایی ندارند، اما اینها عین واقعیت هستند چون امور واقعند.”
داستایوسکی
شخصیت های سایکوپت معمولا مودب هستند. دقیق عمل می کنند و هوش بالایی دارند. سایکوپت ها به راحتی قربانی خود را گول می زنند و اعتماد او را جلب می کنند. شخضیت های سایکوپت با انگیزه ی پاک کردن جامعه و یا از بین بردن فساد یا شیطان دست به قتل می زنند. شخصیت های سایکوپت معمولا با اسطوره ی مادر دچار مشکل اولیه هستند. سایکوپت رحم ندارد. همدلی در او نیست. همذات پنداری در او نیست. قدرت درک درد طرف مقابل در او نیست. آن منطق عمومی که ما در خود سراغ داریم در این نوع شخصیت ها نیست. منطق خاص خودشان را دارند. معمولا دوست دارند طی مراسم و مناسکی دست به قتل بزنند. نقشه ی دقیق می کشند و یک روش ایینی در کشتن اتخاذ می کنند و عذاب وجدان ندارند.
وقتی فیلم ها یا قصه ها موضوع خود را به این نوع شخصیت های سایکوپت یا سایکوپات از جنس پدر بابک خرم دین اختصاص می دهند؛ با نقد بی رحمانه ای از سوی جامعه روبرو می شوند. استدلالیانِ پای چوبین می گویند واقعی نیست. یا خرده می گیرند که چطور ادمی خونسرد یک دفعه دست به قتل می زند؟ چطور یک ادم معقول و با رفتار موجه تبدیل به قاتلی بالفطره می شود؟ همیشه وقتی که ادم به عنوان بیننده یا مخاطب با چنین چیزی مواجه می شود به درون خود می نگرد و وقتی ردپای منطقی در خود نسبت به این اعمال وحشیانه پیدا نمی کند بلافاصله فیلمساز یا نویسنده یا اصلا خود فیلم را نشانه می رود و فیلم یا اثر هنری را فاقد جوهر واقعیت می داند. کم نبودند برخوردهای اینچنینی با قیلم های اینچنینی؛ تا جایی که وقتی به خاطرات داستایوسکی برمی گردیم می بینیم که حدود ۱۵۰ سال پیش او نیز دچار همین وضع بوده است.
“من نظر خاص خودم را درباره ی واقعیت در هنر دارم. آنچه اکثر آدمها به نظرشان عجیب و استثنایی می آید ، در نظر من واجد جوهر واقعیت است …
در هر شماره از روزنامه گزارشهایی درباره ی واقعی ترین امور واقع و جالب ترین رویدادها می بینید. از نظر نویسندگان ما اینها عجیب و خیالی هستند. اصلا به اینها اعتنایی ندارند، اما اینها عین واقعیت هستند چون امور واقعند.”
داستایوسکی
شخصیت های سایکوپت معمولا مودب هستند. دقیق عمل می کنند و هوش بالایی دارند. سایکوپت ها به راحتی قربانی خود را گول می زنند و اعتماد او را جلب می کنند. شخضیت های سایکوپت با انگیزه ی پاک کردن جامعه و یا از بین بردن فساد یا شیطان دست به قتل می زنند. شخصیت های سایکوپت معمولا با اسطوره ی مادر دچار مشکل اولیه هستند. سایکوپت رحم ندارد. همدلی در او نیست. همذات پنداری در او نیست. قدرت درک درد طرف مقابل در او نیست. آن منطق عمومی که ما در خود سراغ داریم در این نوع شخصیت ها نیست. منطق خاص خودشان را دارند. معمولا دوست دارند طی مراسم و مناسکی دست به قتل بزنند. نقشه ی دقیق می کشند و یک روش ایینی در کشتن اتخاذ می کنند و عذاب وجدان ندارند.