احسان زیورعالم در تسنیم نوشت؛
«… تفسیر هر کدام ما از واژههایی که در این مصوبات نوشته متفاوت است. هنر نمایش، هنری بیبدیل، اندیشهورز و انسانی است. وقتی مخاطب در مقابل او قرار میگیرد و با چشمان معصومش صحنه نمایش و هنر هنرمندان را مشاهده میکند هم تأثیر میگذارد، هم تأثیر میپذیرد و به آن هنرمند به عنوان الگو نگاه میکند؛ بنابراین باید بپذیریم رفتارهای هنرمند مورد مطالعه دقیق مخاطب است. حتی زندگی شخصی هنرمند برای مردم مهم میشود. توجه به این مسائل یک ضرورت فرهنگی است، گاه من هنرمند به این وظایف و حساسیتها واقف نیستم و فراموش میکنم در چه جایگاهی ایستادهام و موجب میشود تا مخاطبم رنجیده شود. گاه با اشاره مستقیم در یک مضمون، گاه با رفتاری که ممکن است مخاطب در شأن هنرمند نمایش نبیند و … این محل اشکال و پاشنه آشیل است. این بار یک انتخاب غلط محل مناقشه میشود و باز هم میگویم باید بپذیریم نوعاً هنرمندان مسئولانهتر عمل میکنند. نباید به خاطر چند تفاهم و چند اتفاق کوچک نقش و مسئولیت هنرمند را فراموش کنیم. همانطور که یک مدیر برای اجرای هر کدام از آثار نمایشی از میان هزاران اثر در طول سال باید مسئولانه برای تولید و اجرای آن عمل کند این انتظار هم وجود دارد که آن هنرمند هم در تولید و اجرا مسئولانه برخورد کند.»
بخشی از اظهارات حسین پارسایی در تاریخ ۱۹ آذرماه ۹۲ در گفتوگویی با یک خبرگزاری پس از فروکش کردن برخی اتهامات علیه او، از جمله قراردادهای سفید امضایی که حمیدرضا آذرنگ روی آنتن زنده تلویزیون پردهبرداری کرد یا ناهمخوانی دخل و خرجهای بنیاد رودکی را بازخوانی میکنیم. به عبارات حسین پارسایی دقت کنیم که پس از این مصاحبه به یک اغما فرومیرود و ناگهان با جشنواره مقاومت، ققنوسوار به جهان مدیریت بازمیگردد.
وی در این گفتوگو از مسئولیت مدیر و هنرمند میگوید. از اینکه هنر باید در جهت اندیشه و انسانیت باشد. او از مفهوم «چشم معصوم» استفاده میکند و از اصطلاح ارنست گمبریج و نلسون گودمن در معنی متضادی بهره میبرد، تأکید میکند « باید بپذیریم رفتارهای هنرمند مورد مطالعه دقیق مخاطب است؛ حتی زندگی شخصی ».
اگرچه حرفها، بسیار سریع فراموش میشوند یا حرفهای فراموششده کمتر مورد مطالعه مجدد قرار میگیرد، شرایط برای تغییر و تحول افراد نیز سریعتر مهیا میشود تا جایی که در حرفهای جدید، مدعیات جدید ظهور میکنند. مدعیاتی که مانند «افسانه چشم معصوم» در جایگاه نامعقولش استفاده میشود.
با این حال این مدیر در واکنش به هجمهها علیه خود درباره نمایش «بینوایان» با خبرگزاری مذکور بار دیگر وارد گفتگو میشود که نشان میدهد در پنج سال گذشته حرفهایش به چه میزان دستخوش تغییر شده است. بخش مهمی از هجمهها علیه این مدیر فرهنگی دقیقاً به این بخش گفتههایش بازمیگردد که او از «ضرورت فرهنگی» سخن گفته است. در جهان پرتلاطم اقتصاد ایران، یک مدیر فرهنگی قصد دارد گرانترین نمایش ایران را رقم زند. البته مهر بدنامی کپی بودن نمایش را، مسئول نظارت بر حقوق مصنفان و مؤلفان عالم هنر هم به جان میخرد و برای تطهیر خود دست به دامن مستمسکهای قدیمی میشود.
پارسایی در بخشی از این گفتگو گفته است «رهبر معظم انقلاب سالها پیش به جوانترها اشاره داشتند: حتماً بینوایان را بخوانید، بینوایان یک معجزه است در عالم رمان نویسی. کتاب جامعهشناسی است، کتاب تاریخی است، کتاب انتقادی است، کتاب الهی است، کتاب محبت و عاطفه و عشق است.»
البته این مدیر فرهنگی فراموش کرده است که ایشان درباره رمان حرف زده است نه نسخه موزیکال این اثر که در سال ۱۹۸۰ توسط کلود-میشل شونبرگ در تئاتر وستاند لندن آفریده شده است! بدون شک رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره آوازخوانی و رقصهای دستهجمعی بازیگران روی صحنه براساس داستان ویکتور هوگو حرف نزده است. ایشان درباره مطالعه یک رمان بزرگ سخن گفتهاند. البته شاید آقای پارسایی نمیدانند در همان اروپایی که «بینوایان» لاکچری ساخته میشود، بخشی از جامعه علیه تولیدش موضع میگیرند.
وی به این خبرگزاری گفته است «بینوایان در تالار مجاور هتل در سالنی به اسم تهران رویال هال که مجهز به آخرین امکانات صوتی و تصویری است اجرا دارد.» نکته جالب آن است نام مکان است که باز به نظر میرسد چندان با منویات رهبر معظم انقلاب مدنظر آقای پارسایی نیز سنخیتی ندارد.
پرسش مهم از آقای پارسایی این است که «بینوایان» با کدامین ضرورت فرهنگی ایران همخوانی دارد. این ضرورت فرهنگی شعار مدیری است که ریل فرهنگی این کشور را تعیین میکند و در این مسیر اتفاقاً از خردجمعی نیز بهره نمیگیرد. البته آقای پارسایی در گفتگوی جدید خود به جای ضرورت فرهنگی از «ضرورت اقتصادی» صحبت کردهاند و در دفاع از قیمت بلیت نمایش، بزرگی آن را دلیل گران بودنش اعلام کردهاند. به نوعی او دیگر به ضرورت فرهنگی اعتقادی ندارد! ضرورت فرهنگی برای او نسخهای قدیمی است که کارکردش را از دست داده است. به یاد داشته باشیم پارسایی از مبتکران تئاتر تجاری در ایران است که این روزها حتی از جانب کارگردانان گرفتار شده در آن – از جمله رضا حداد و آروند دشتآرای – مورد انتقاد قرار گرفته شده است.
البته شرایط برای حسین پارسایی زمانی سختتر میشود که اخیراً در جهت شفافسازی برنامههای بنیاد رودکی مشخص شده پارسایی تنها کسی است که از پلاتوی تمرینی تالار وحدت به مدت ۱۱ شب استفاده رایگان کرده است و برآورد بنیاد برای این ۱۱ شب برابر با ۲۲میلیون ریال بوده است، به عبارتی شبی ۲میلیون ریال. آقای پارسایی همچنین از سالن ناظرزاده کرمانی در ایرانشهر نیز استفاده ارزانقیمت داشته است، شبی ۵۰۰هزار ریال و این در حالی است که ناظرزاده امکاناتی به مراتب بهتر از سالن تمرین وحدت دارد و قیمتش یک چهارم محاسبه شده است. هیچ گروه نمایش دیگری در ایرانشهر خارج از برنامه تمرین نکرده است و کاش آقای پارسایی درباره گفتههای رهبری مبنی بر استفاده مسئولان از اموال دولتی نیز به خبرگزاری فارس سخن میگفتند.
گفتن این نکته نیز ضروری است که کاهش قیمت بلیتهای اولیورتوئیست محصول امتیازاتی است که صفیپور، مدیریت بنیاد رودکی به حسین پارسایی ارائه داده است که علاوه بر مکان رایگان برای تمرین، شامل تعمیرات اتاقهای گریم و رختکن عوامل نیز میشود. این اتفاقات در زمان اجرای علی رفیعی رخ نمیدهد. امکانات رایگان در رودکی در اختیار هیچ یک از بزرگان تئاتر ایران قرار نگرفته است.
پس بد نیست به همان صحبتهای پارسایی بازگردیم که میگوید «یک مدیر برای اجرای هر کدام از آثار نمایشی از میان هزاران اثر در طول سال باید مسئولانه برای تولید و اجرای آن عمل کند این انتظار هم وجود دارد که آن هنرمند هم در تولید و اجرا مسئولانه برخورد کند.»
حال آقای پارسایی این گفتار شما، این نسخه شما از مدیریت فرهنگی در کدامین وجوه مدیریتی و البته هنرمندانه شما دیده میشود؟ آیا استفاده از اموال دولتی امری مسئولانه است؟ آیا «بینوایان» از منظر هنری یک عمل مسئولانه است یا کسب درآمد بیشتر برای ارتزاق با کمک از اهرمهای دولتی در اختیار؟
انتهای پیام/