قبل از داغشدن بازار اسکار در هفتههای اخیر «فروشنده» را دیدم و این فیلم آقای فرهادی را بسیار دوست داشتم. دیدنِ اینکه او در سینما به پختگی و ژرفنگری رسیده، به خودی خود افتخارآمیز است. اینکه فرهادی در نهایت سادگی، معانی چندلایه را با مخاطبانش در میان میگذارد، ما را خشنود و دلگرم میکند از این بابت که اگر کیارستمی دیگر نیست، جانشینی مثل فرهادی دارد.
وقتی ماهها پیش، موضوع برتری احتمالی ترامپ در انتخابات آمریکا مطرح شد، تا زمانی که این احتمال، به وقوع پیوست بسیاری از اهالی اندیشه و هنر جهان نگران و شگفتزده بودند و منتظر بودند تا ببینند افکار عمومی آمریکا چه واکنشی نسبت به ریاستجمهوری ترامپ خواهد داشت.
اصولا حکومتهای سرمایهداری، نقش مشخص و کلیشهای در دنیا دارند ولی جالب است که این فقط قدرت هنر است که جایی بالاتر از این مناسبات میایستد و میتواند نقشهای کلیشهای را برهم بزند و نکاتی انسانی و فراسیاسی و جهان-وطنی را به مردمان یادآوری کند؛ نکاتی نظیر این که هنر تنها ابزار نزدیکی ملل دنیاست و زبان مشترکِ اهالی زمین. مثلا آنچه فرهادی با «فروشنده»اش روایت میکند ممکن است برای هرکس در هرجای جهان، رخ دهد و موضوعی انسانشمول است، اگرچه تندروان داخلی اصرار دارند آن را با لفظ «سیاهنمایی» به موضوعی وطنی و اینجایی تقلیل دهند.
آنچه واضح است همین هوشمندی همیشگی آقای فرهادی است که منجر به رفتارهای سنجیده او بهدور از جنجال و موجسواریهای رسانهای میشود. خوشبختانه او تا به امروز موفقیتهای بزرگی برای ایران رقم زده و تواضعی دارد که هرگز خودش را بابت این موفقیتها، به رخ کسی نمیکشد.
اتفاق مهمی که با غیاب او در مراسم اسکار امسال رخ داد، حکایت از همان هوشمندی و سنجیدگی ذاتیاش دارد.
در غیابش، نمایندگانی نخبه به مراسم اسکار رفتند و پیام صلحآمیز فرهادی و ایران را به گوش جهانیان رساندند. امروز اگر کشوری بخواهد با تسلیحات نظامی، دنیا را متوجه قدرت خودش کند، شکستش حتمی است؛ چراکه در چنین موقعیتی فقط دشمنان را تحریک میکند و به برایند خشونتهای جهان میافزاید، درحالیکه وقتی سلاح، هنر و فرهنگ باشد، حتی سیاستمداران را از تصمیمهای نادرست و غیرعقلانی منصرف کرده و به عقبنشینی وادارشان میکند. آنچه فرهادی با موفقیت بزرگش در اسکار امسال برای ایران و جهان رقم زد، اتفاقی بود که سیاستمداران و دیپلماتها از انجامش عاجز بودند. باید از رفتار او درس بگیریم و به او ببالیم. نه فقط به خاطر استعدادی که در سینما دارد، بلکه به خاطر بینش و رفتاری که مرزهای جغرافیایی را در هم میشکند. مرزهایی که اتفاقا سیاستمداران بر پررنگشدنش اصرار میورزند و هنرمندانی چون فرهادی با عملکردشان آن را محو میکنند.
روز گذشته وقتی از خواب بیدار شدم و خبر این موفقیت ملی را شنیدم، قد کشیدم و امیدی در دلم جوانه زد که نهم اسفند نودوپنج را تبدیل به روزی ویژه در ذهن و جانم کرد. با خودم فکر کردم اگر هرکدام از ما هنرمندان، در مسیری حرکت کنیم که – برخلاف خواست تندروان جهان- منجر به همدلی و نزدیکی مردمان شود و ملت ایران را با اتفاقات صلحآمیز خوشحال کنیم، به غایتِ هنر دست یافتهایم. در تمام طول روز وقتی شاگردانم، جوانانی از نقاط مختلف ایران، سر کلاس میآمدند همه چنان امیدوار و پرشعف بودند که حس کردم با این دستاورد فرهادی، همه ما ایرانیان قدافراشته شدهایم. او به همه ما درسی بزرگ داد و زندگیمان بخشید. کیفیت زندگی ما با خبر جایزه او و چهرهای که به بهانه این جایزه، از ما به جهان نشان داد، چنان عمیق و دلانگیز است که اثرش حتما سالیان سال در وجودمان پایدار خواهد بود. تبریک به ایران که چنین فرزندی پرورانده؛ فرزندی خلف که در هر موقعیتی که قرار میگیرد وطنش را سربلند میکند.