واریته بهاری
پایان دهه ۱۳۲۰ بود که ملکمطیعی پا به سینما گذاشت، ایفای نقش در واریته بهاری به کارگردانی پرویز خطیبی شروع این نقشآفرینی بود و در ادامه او که سابقه کار سینمایی را در کارنامه داشت، به سمت بازی در تئاتر هم گرایش پیدا کرد و در نمایش «دستهای آلوده» نوشته ژان پل سارتر با فخری خوروش همبازی شد. ماجرای همبازی شدن این دو بازیگر در یک نمایش به زمانی بازمیگشت که قرار بود جامعه لیسانسهها تئاتری را روی صحنه ببرد و برای بازی در این نمایش از افرادی که معلم بودند دعوت به عمل آمده بود. ملکمطیعی هم که معلم ورزش بود به این ترتیب به روی صحنه تئاتر راه پیدا کرد.
یک دهه و بازی در ۱۹ فیلم
در دهه ۳۰ ناصر ملکمطیعی که هنوز در سومین دهه زندگی خود بود، در ۱۹ فیلم سینمایی ایفای نقش کرد؛ فیلمهایی که سال به سال جایگاه او را در میان مخاطبان بیشتر به ثبات میرساند و او را به قلههای بازیگری نزدیک میکرد. سومین فیلم سینمایی ملکمطیعی با عنوان «ولگرد» را میتوان جدیترین نقشآفرینی او در ابتدای راه محسوب کرد. او که در آغاز بیشتر در ملودرامها ظاهر میشد و ایفاگر نقش جوانی فریبخورده از طبقه متوسط بود، در سال ۱۳۳۴ با ساموئل خاچیکیان در فیلم ماندگاری چون «چهار راه حوادث» همکار شد. او در فیلم خاچیکیان که یکی از آثار متفاوت آن سالهای سینما محسوب میشود مقابل دوربین رفت. او یک سال بعد در فیلم هوشنگ کاووسی به نام «هفده روز به اعدام» هم نقشآفرینی کرد، کار کردن با کارگردانی که دانشآموخته سینما در غرب بود تجربهای متفاوت را در کارنامه ملکمطیعی رقم زد. کاووسی با همه سختگیریاش در کارگردانی سراغ ملکمطیعی رفت تا در همکاری با بازیگر ستاره و جوان آن سالها او را در موقعیتی متفاوت قرار دهد.
روزهای اوج بازیگری
با شروع دهه ۴۰ ناصر ملکمطیعی وارد پرکارترین سالهای زندگی خود شد، کسی چه میداند، شاید در همه این سالها که او در حسرت مواجهه با مخاطبان بود، با یادآوری درخشش در دهه ۴۰ میتوانست کمی به خود دلداری دهد. او با شمایل کلاه مخملی در این دهه به خوبی جا افتاد.
او در این دهه در مجموع در ۳۶ فیلم سینمایی ایفای نقش کرد و ۹ فیلم سینمایی را نیز کارگردانی کرد. سالهایی پر از کار و پرمشغله برای جوانی که مجبوبیت بالایی در میان مخاطبان داشت و هر اثرش با استقبال بسیاری از سوی تماشاگران رو به رو میشد.
او در سال ۴۰ در چهار فیلم و سال ۴۱ در سه فیلم بازی کرد. «سوداگران مرگ» و «عروس دهکده» دو فیلم محصول سال ۱۳۴۱ هستند که ملکمطیعی خود در هر دوی این فیلمها علاوه بر کارگردانی بازی هم کرده بود. «مردها و جادهها» نوشته و ساخته ملکمطیعی که اتفاقا در آن ایفای نقش هم میکند یکی از آثار به یادماندنی او محسوب میشود، فیلمی که محصول سال ۱۳۴۲ است.
مسیر بازیگری و فیملسازی او تا سال ۱۳۴۵ با سالی دو سه فیلم ادامه یافت تا اینکه در سال ۱۳۴۵ در شش فیلم سینمایی ایفای نقش کرد. او در سال ۴۵ فیلم «فرار از حقیقت» را براساس فیلمنامه احمد شاملو کارگردانی کرد. نقش اصلی این فیلم را هم ملکمطیعی ایفا کرده بود.
همه اینها اما زمینهای بود برای رسیدن به شاه نقشی که شاید کسی فکر نمیکرد چنین ماندگار شود. مسعود کیمیایی جوان در نیمه دوم دهه ۱۳۴۰ با وارد کردن نگاه جدید خود به سینما طرحی نو در انداخت و با واگذار کردن نقش فرمون به ناصر ملکمطیعی در این فیلم نشان داد او درک درستی از توان و بازی این بازیگر دارد و همچنین ملکمطیعی که ستاره سینما و بازیگر نقشهای نخست بود با پذیرش ایفای نقشی کوتاه در یک فیلم نشان داد قدرت تشخصی بالایی دارد. ملکمطیعی نه تنها پذیرفته بود در یک فیلم نقشی غیراصلی بازی کند، بلکه انرژی و شهرت خود را پای فیلمی میگذاشت که کارگردان جوانی داشت و همه اینها در مجموع «فرمون» به یادماندنی سینمای ایران را خلق کرد.
«طوقی» دیگر فیلمی بود که در سالهای پایانی دهه ۴۰ مقابل دوربین رفت و بار دیگر ترکیب درخشان ملکمطیعی و بهروز وثوقی را مقابل مخاطبان قرار داد. ملکمطیعی در «طوقی» به کارگردانی علی حاتمی در نقش دایی بهروز وثوقی حاضر شد و با وجود آنکه حجم نقش بیشتر از فرمون «قیصر» بود، اما باز هم نقش دوم محسوب میشد و براساس دو دو تا چهار تای بازیگری شاید ریسکی برای این بازیگر در مسیر جا افتادن در نقش دوم؛ اما نه تنها این نقشها ملکمطیعی را در سایه قرار نداد، بلکه او را بیش از پیش در میان طیفهای گستردهتری از مخاطبان محبوب و محبوبتر کرد.
روزهای روشن خداحافظ
دهه ۵۰ برای ملکمطیعی با سالهای پرکاری و تجربهای متفاوت همراه بود. ملکمطیعی که دیگر به خوبی جای خود را در سینما باز کرده بود و در نقشهای خود جا افتاده بود با حضور در «سه قاپ» به کارگردانی زکریا هاشمی توانست به آن تصویر نمایشی کلاه مخملی بعدی دیگر ببخشد. به دلیل فضای رئالیستی فیلم هاشمی این بار نقش کلاه مخملی ملکمطیعی از یک کار نمایشی فاصله گرفته و ارتباط میان شخصیتها و نوع بازی و باقی جزئیات به زندگی واقعی نزدیک میشود و همین ملموس کردن شخصیت کلاه مخملی بود که «سه قاپ» را به اثری مهم در کارنامه ملکمطیعی تبدیل کرد. او جایزه سپاس نقش اول مرد را برای بازی در این فیلم از آن خود کرد.
حضور در سریال «سلطان صاحبقران» و ایفای نقش امیرکبیر شاید خستگی سالها کلاه مخملی بر سر کردن را از تن ملکمطیعی خارج کرد و برای چندمین بار نشان داد او بازیگری است که اگر فضای غالب سینما شمایل کلاه مخملی را به او تحمیل نکرده بود، میتوانست در ایفای نقشهای متنوعی موفق عمل کند.
اما همه این دوران در سال ۱۳۵۷ به پایان رسید.
سکوت ۴۰ ساله
ملکمطیعی در «برزخیها» به کارگردانی ایرج قادری بازی کرد، اما هم اکران کوتاه مدت فیلم به حاشیه کشیده شد و هم فیلم نتوانست راهی برای بازگشت ستاره سه دهه سینما به پرده نقرهای باز کند. وقتی علی عطشانی هم برای «نقش نگار» سراغ این بازیگر رفت باز هم دردی از سکوت او دوا نشد.
شب یلدای سال گذشته البته یکی از تلخترین زمانها برای ملکمطیعی بود، او که قرار بود با دو برنامه روی آنتن تلویزیون برود، با ممانعت از پخش برنامههایش رو به رو شد و نتیجه آنکه ملکمطیعی در گفتوگو با «تی وی پلاس» جملاتی خود را چنین دلداری داد: «مساله مهم این است که هیچ گله و شکایتی ندارد… مردم دنبال من هستند و من را دوست دارند و ۷۰ سال است من را نگه داشتهاند…»
منبع: خبرآنلاین