نعمت حقیقی، عبدالحسین سپنتا، محسن بدیع، محمد کاسبی، امیر هوشنگ کاووسی، امیر نادری، رضا کیانیان و عزتالله انتظامی از هنرمندانی هستند که در سومین ماه از بهار به دنیا آمدند.
به گزارش ایسنا خرداد ماه هر سال تولد هنرمندانی است که در رشد سینمای ایران تاثیر گذار بودهاند، هنرمندانی که هر کدام القابی همچون «شاعر تصویر سینمای ایران»، «پیشگام سینمای ایران»، «سازنده اولین فیلم ناطق سینمای ایران»، « آقای بازیگر سینمای ایران» را به دوش میکشند.
در ادامه به همین بهانه نگاهی خواهیم داشت به کارنامه هنری و زندگی این هنرمندان در طول دوران فعالیتشان.
نعمت حقیقی
سوم خرداد ماه سال ۱۳۱۸ نعمت حقیقی در تهران متولد شد و و فعالیت هنریاش را از سال ۱۳۳۷ به عنوان دستیار فیلمبردار با فیلم “جنوب شهر” به کارگردانی فرخ غفاری آغاز کرد و ۹ اردیبهشتماه ۱۳۸۹ بر اثر عارضه قلبی از دنیا رفت.
حقیقی در سال ۴۵ به عنوان فیلمبردار در پشت دوربین فیلم “خانه خدا” قرار گرفت و پس از وقفهای پنج ساله که در تلویزیون ملی ایران مشغول به کار بود، با مدیریت فیلمبرداری فیلم “داش آکل” به کارگردانی مسعود کیمیایی به سینما بازگشت و فعالیتاش را در این حرفه ادامه داد. او پیش از این در تاریکخانهای که تاسیس کرده بود به طور حرفهای به کار عکاسی مشغول بود.
او که از بنیانگذاران کانون سینماگران پیشرو در آن سالها بود، با کارگردانان مطرحی همکاری کرده است که از جمله آن میتوان به همکاری با مسعود کیمیایی و بهروز افخمی در بیش از پنج فیلم و همچنین همکاری با ناصر تقوایی، شاپور قریب، امیر نادری، بهمن فرمانآرا، محسن مخملباف و بهرام بیضایی هرکدام در یک فیلم، نام برد.
مسعود کیمیایی در گفتوگویی دربارهی فیلم «غزل» مطرح کرده: من «غزل» را بسیار دوست دارم و یکی از علتهای این دلبستگی، وجود فیلمبرداری «غزل» است. کیمیایی گفته است: من در «غزل» و همچنین «داش آکل» به حیثیت نگاه فیلمبردار نیاز مبرم داشتم. حیثیتی که «غزل» برای من دارد، واقعا در این است، من از زوایهیی که “نعمت” نگاه کرده نگاه کردهام.
فیلم مستندی نیز به نام «فیلمبرداران سینمای ایران» به کارگردانی عزیز ساعتی ساخته شده که مستندی هفتاد دقیقهای است و در آن تلاش شده تا تاریخ رشد و تکامل فیلمبرداری در سینمای ایران به تصویر کشیده شود. عزیز ساعتی درباره نعمت حقیقی گفته است که او در طول سالها فعالیت هنری خود، آثار مختلفی را پیش و پس از انقلاب ثبت کرده است. وی به جهت تخصص در فیلمبرداری اسکوپ یکی از چهرههای مهم سینمای ما است.
از فیلمهای این فیلمبردار پیشکسوت به «گوزنها»، «داشآکل»، «بلوچ»، «خاک»، «غزل»، «دشنه»، «تنگسیر»، «شازده احتجاب»، «سفیر»، «دزد عروسکها»، «عروس»، «ناصرالدینشاه آکتور سینما»، «روز فرشته»، «معجزه خنده»، «فصل پنجم»، «جهان پهلوان تختی» و «شوکران» میتوان اشاره کرد.
عبدالحسین سپنتا
عبدالحسین شیرازی معروف به سپنتا ازپیشگامان سینمایی ایران و سازنده اولین فیلم ناطق سینمای ایران بود. او صد و یازده سال پیش، در چهارم خرداد ۱۲۸۶ در تهران متولد شد. فیلم «دختر لر» را بهعنوان «اولین فیلم ناطق ایرانی» ساخت و اینچنین ایران را خیلی زود در زمره نخستین کشورهایی قرار داد که توان ساخت فیلم ناطق را به دست آوردهاند.
او به علت علاقه به موضوع تاریخ و فرهنگ پس از طی تحصیل در مدرسه آمریکاییهای تهران برای تکمیل تحصیلات به کشور هندوستان رفت. او در همان زمان حضورش در هندوستان به علت وجود صنعت سینما در هند با همکاری اردشیر ایرانی به ساخت نخستین فیلم ناطق فارسی در این سرزمین پرداخت. سپس فیلمهای دیگری چون «فردوسی»، «شیرین و فرهاد»، «چشمهای سیاه» و «لیلی و مجنون» را نیز ساخت.
گوهرتاج همسر سپنتا از دورهای از زندگی او بعد از ساخت این تعداد فیلم مینویسد: « او اولین ایرانی بود که توانست بدون هیچ گونه کمک از ایران با دست خالی از لحاظ هنر سینمای ناطق خدمتی به وطن خود انجام دهد ولی پس از بازگشت ایران نه فقط از خدمت او تشویق و استقبالی به عمل نیامد بلکه با کارشکنیهای یکی دو شیاد حسود که خود را رژیسور معرفی میکردند، مواجه گردید و وقتی هم در اصفهان ناچار شد برای امرار معاش ذوق خود را خفه کند در یک کارخانه کاری پیدا کرد اما چون بنام آرتیست شهرت پیدا کرده بود او را بسخریه «بازیگر» خواندند. البته سپنتا در آن سالها به تدریج خود را بازیافت و این زمانی بود که بار دیگر متوجه شعر و ادبیات شد.»
در کارنامه سینمایی “سپنتا” سابقه فعالیتهای هنری دیگری چون فیلمنامهنویسی، شعر، آواز، طراحی دکوراتور، تدوین، بازیگری و مجریگری را میتوان مشاهده کرد. او در نهایت هشتم فروردینماه ۱۳۴۸ درگذشت.
محسن بدیع
محسن بدیع از دیگر پیشگامان سینمای ایران در خرداد سال ۱۲۸۷ در بصره به دنیا آمد.
او در طول دوران فعالیتش تلاش کرد تا پروژکتوری بسازد که بتواند فیلمهای طولانیتر از ۱۰ متر را نمایش دهد و بعد از آن هم یک آپارات ۱۶ میلیمتری ساخت که نقشه آن را نیز به اداره اختراعات آمریکا فرستاد و مجوزی برای کار با آن گرفت.
بدیع برای تحصیل به کشورهای مختلفی از جمله فرانسه و انگلستان رفت و نهایتا در سال ۱۳۲۱ با هدف تأسیس کارگاه ساخت دستگاه گیرنده رادیو به ایران بازگشت اما در آن زمان به او پروانه کسب ندادند بنابر این مغازهای به اسم “رادیو سازی بدیع” باز کرد و هفت سال در این حرفه به تعمیر رادیو و دیگر دستگاههای فنی پرداخت و نهایتا هم سه رادیو ساخت و رویشان نوشت: “ساخت ایران”.
از دیگر ابداعات “بدیع” نخستین دستگاه اتوماتیک چاپ فیلم سیاه و سفید است که با کمک دکتر اسماعیل کوشان، طراحی و آماده کار کرد و سال ۱۳۲۷ موفق به ساختن دستگاه اپتیکال صداگذاری روی فیلم شد. سپس استودیو فیلمبرداری عقاب را تأسیس کرد و امکانات خود را در اختیار علی دریابیگی قرارداد تا فیلم “شکار خانگی” را بسازد.
“ولگرد” سومین فیلمی بود که محسن بدیع فیلمبرداری و تروکاژهای آن را انجام داد. “آخرین شب” فیلم دیگری بود که بدیع در سال ۱۳۳۳ تهیه کرد. بدیع به تدریج آنقدر در کارش تبحر یافت که همراه موشق سروری و ساموئل خاچیکیان تروکاژهای «شبنشینی در جهنم» را فراتر از ظرفیتهای سینمای ایران انجام داد. “ستارهای چشمک زد” آخرین فیلم بدیع در سال ۱۳۴۲ بود.
در سال ۱۳۴۳ میثاقیه یک دستگاه چاپ رنگی از هلند آورده بود، که مهندس بدیع از آن برای امور چاپ فیلم «انسانها» محصول استیودیو میثاقیه استفاده کرد. بدیع پس از انجام کارهایی چون تهیهکنندگی، صدابرداری، فیلمبرداری و کارگردانی، استودیویی تأسیس کرد و در آن مشغول به کار شد. او اولین لابراتوار رنگی را در ۱۳۴۴ تأسیس و نخستین فیلمهای رنگی را در داخل چاپ کرد. این هنرمند تا آخرین سالهای زندگیاش در امور لابراتوار فیلم در استودیو بدیع که در اواخر دهه ۱۳۴۰ به “مرکز خدمات صنایع فیلم ایران” تغییر نام داد، فعال بود. وی در نهایت در سال ۱۳۶۷ در گذشت.
محمد کاسبی
از جمله هنرمندان خردادی سینما میتوان از محمد کاسبی نیز یاد کرد. او به خاطر ایفای نقش به عنوان پدر در بیشتر فیلمهایش به عنوان “پدر” سینمای ایران نیز شناخته میشود.
کاسبی در چهارم خرداد ماه سال ۱۳۳۰ در تهران متولد شد و تاکنون در بیش از ۲۵ فیلم سینمایی بازی کرده است. همچنین کارگردان و نویسنده دو فیلم سینمایی نیز بوده است. از جمله آثاری که او در آنها حضور داشته میتوان به «حمله به اچ۳ » ، «بدوک» ، «بحران» ، «بایکوت» ، «زنگها » ، «استعاذه» «دو چشم بی سو» ، «توبه نصوح» و «مرگ دیگری» اشاره کرد. علاوه بر این اینها در سریالهای تلویزیونی هم مانند «خوش رکاب»، «صاحبدلان» و «رعنا» نیز ایفای نقش کرده است.
او که فعالیت هنری خود را در تئاتر آغاز کرده است تاکنون در دورههای مختلف مسئول واحد نمایشهای رادیو، بنیانگذاری مرکز هنرهای نمایشی وزارت ارشاد، عضویت در شوراهای فیلمنامه حوزه هنری، عضویت در شوراهای بازبینی فیلم و نوار ویدئویی وزارت ارشاد، عضویت در گروه تخصصی نمایش شورای انقلاب فرهنگی، عضویت گروه تخصصی نمایش فرهنگستان هنر، مسئولیت واحد تئاتر حوزه هنری، مسئولیت امور شهرستان های حوزه هنری نیز بوده است.
این هنرمند برای ایفای نقش در فیلم سینمایی «پدر» جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را نیز در چهاردهمین دوره جشنواره فیلم فجر به دست آورد.
امیرهوشنگ کاووسی
هوشنگ کاووسی منتقد سینما ۷ خردادماه ۱۳۰۱ به دنیا آمد.
او منتقد و کارگردان قدیمی سینما فیلمهایی چون «ماجرای زندگی»، «۱۷ روز به اعدام» و «خانه کنار دریا» را ساخته و مدیرمسئولی مجله «هنر و سینما» را بر عهده داشته است.
کاووسی خالق اصطلاح فیلم فارسی است و درباره آن گفته “آن فیلمها نه فرم داشتند، نه ساختار و نه قصه. اصلاً به همین دلیل به آنها میگفتم فیلم فارسی…” این منتقد، خطاب به فیلمسازها نیز میگفت: من همه شما را دوست دارم، امّا سینما را بیشتر از شما دوست دارم. هوشنگ کاووسی در سال ۱۳۹۲ از دنیا رفت.
امیر نادری
امیر نادری زاده ۷ خرداد ۱۳۲۴ خورشیدی در شهر آبادان است. او که از کارگردانان تاثیرگذار و مهم سینمای ایران به حساب میآید سالها است در خارج از کشور خود و در آمریکا زندگی میکند.
نادری از کودکی در سالن سینما و تئاتر کار میکرد و با دیدن فیلم و نمایش، خواندن نقد فیلم و معاشرت با منتقدان، به طور خودآموخته وارد عالم سینما شد. او در ابتدا به عنوان عکاس در چند فیلم مهم سینمای ایران مثل «قیصر» و «حسن کچل» را کار کرد و در سال ۱۳۵۰ اولین فیلمش “خداحافظ رفیق” را کارگردانی کرد.
نادری سپس با ساخت فیلمهای چون «دونده» و «آب، باد، خاک» توجه جشنوارههای جهانی را به خود جلب کرد و جوایز معتددی را برای ساخت این فیلم ها به دست آورد. «دونده» که از فیلمهای مهم تاریخ سینمای ایران است، از سوی تعدادی از منتقدان در فهرست یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای ربع قرن اخیر معرفی شده است.
او بیشتر آثاری را که کارگردانی کرده است خود نویسنده آن نیز بوده و به این ترتیب تاکنون حدود ۱۰ فیلم سینمایی را کارگردانی و نویسندگی کرده است. او همچنین به عنوان داور انتخاب آثار نیز در چند جشنواره حضور داشته و آخرین اثری که از او در ایران به نمایش درآمد «کوه» نام دارد که در سینماهای هنروتجربه روی پرده رفت. این اثر محصول مشترک ایتالیا، فرانسه و آمریکا است.
امیر نادری در مجموعه آثار خود مستندی را به نام «جستجو» ساخته است که درباره جوانانی است که در بحبوحه انقلاب بین ۱۷ شهریور ۵۷ تا پیروزی انقلاب از خانههایشان خارج شدند و دیگر بازنگشتند. این فیلم سیاه و سفید از خانوادههایی میگوید که منتظر فرزندان خود هستند و آنچه برای امیر نادری مهم بوده در خانههایی است که جوانی از آنها خارجشده و برنگشتهاند. او همچنین سالها بعد «جستجوی ۲» را هم ساخت که به موضوع «مفقودین جنگ» پرداخته است.
رضا کیانیان
رضا کیانیان متولد ۲۹ خردادماه سال ۱۳۳۰ از جمله هنرمندانی است که کمتر کسی پیدا میشود نام او را نشنیده باشد و یا بازی او را در فیلمها و سریالها و حتی روی صحنه تئاتر ندیده باشد.
او در دوره نوجوانی فعالیت خود را در تئاتر و در شهر مشهد آغاز کرد و بعدتر برای ادامه تحصیل در رشته تئاتر دانشکده هنرهای زیبا به تهران آمد. در طول سالهای فعالیت خود در تئاتر در نمایشهایی چون « آنتیگونه»، «خرده بورژوا»، «چهرههای سیمون ماشا»، «ازدواج آقای میسیسیپی»، «یادگار سالهای شن»، «یک روز خاطره انگیز از زندگی دانشمند بزرگ وو»، «حرفهایها»، « بازی استریندبرگ»، «پروفسور بوبوس»، «عرق خورشید، اشک ماه»، «مردی برای تمام فصول» و … بازی کرده است.
در سال ۱۳۶۸ با حضور در فیلم «تمام وسوسههای زمین» ساخته حمید سمندریان وارد سینما شد و طی این سالها با کارگردانان سرشناسی همکاری کرده و محدود به بازی در ژانر خاصی نشده است و در فیلمهایی با مضامین کمدی، درام، اجتماعی و تاریخی ایفای نقش کرده است.
این هنرمند که تاکنون در نزدیک به ۵۰ اثر سینمایی ایفای نقش کرده است، در آثاری چون«کیمیا»، «آژانس شیشهای»، «روبان قرمز»، «یک تکه نان»، «گاهی به آسمان نگاه کن»، «بوی کافور، عطر یاس»، «ماهیها عاشق می شوند»، «یه بوس کوچولو»، «یه حبه قند»، «فرش باد»، «قدمگاه»، «کفش هایم کو؟»، «بارکد»و … حضور داشته است.
کیانیان علاوه بر بازی در سریالهایی مانند «شلیک نهایی»، «دوران سرکشی»، «کیف انگلیسی»، «مختارنامه»، «یک مشت پر عقاب» و «شهرزاد ۲و ۳» در حوزه تجسمی هم مانند عکاسی و دست ساختههایی با چوب فعالیت دارد و تاکنون چند نمایشگاه عکس به نامهای «عکسهای تنهایی»، «قار سوم» برگزار کرده. همچنین نگارش کتابهایی چون «بازیگری»، «تحلیل بازیگری»، «شعبده بازیگری»، «این مردم نازنین» و «ناصر و فردین» از دیگر فعالیتهای اوست.
وی در کنار همه این فعالیتهای هنری، در امور اجتماعی نیز فعال است و راه اندازی حرکت فرهنگی اجتماعی «سین هشتم؛ سرپناه» با هدف حساس کردن افکار عمومی نسبت به مردم بیخانمان و نیز حمایت از محیط زیست و کمبود آب از دیگر فعالیتهای اوست.
از جمله جوایزی که او در سالهای فعالیت خود به دست آورده است میتوان به سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل برای بازی در فیلم «آژانس شیشهای» و همچنین دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول جشنواره فیلم فجر برای بازی در «خانهای روی آب» اشاره کرد. او برای بازی در این فیلم تندیس خانه سینما را هم به دست آورد. کیانیان در سی و چهارمین، سی و پنجمین و سی ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر مدیر کاخ جشنواره جهانی بود.
عزتالله انتظامی
آقای بازیگر سینمای ایران که در ۳۰ خرداد ماه سال ۱۳۰۳ متولد شده است، امسال ۹۴ ساله میشود.
عزت الله انتظامی فارغالتحصیل دانشکدهی هنرهای زیبای تهران در سال ۱۳۵۱ است که برای ادامهی تحصیل به مدرسهی شبانه تئاتر و سینما در هانوفر رفت و در سال ۱۳۳۷ به ایران بازگشت.او در سال ۱۳۸۲ به عنوان یکی از چهرههای ماندگار ایران انتخاب شد.
از جمله نمایشهایی که او در آنها ایفای نقش کرده میتوان از «محصلین کلکباز»، «چراغ گاز»، «قایق سرنوشت»، «آخرین تمرین»، «مترسکها در شب»، «ریچارد سوم»، «سلطان مار»، «بنگاه تئاترآل» و … نام برد. همچنین او در طول دوران فعالیت خود در سینما تاکنون در حدود ۶۰ فیلم سینمایی ایفای نقش کرده است. عمده فیلمها و مجموعههای تلویزیونی که او در آنها بازی کرده «مسافرت»، «هزار دستان» و «محاکمه» و فیلمهای سینمایی «آقای هالو»، «پستچی»، «گاو»، «ستارخان»، «صادق کرده»، «حاجی واشنگتن»، «گراند سینما»، «هامون»، «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، «روز واقعه»، «خانهی روی آب»، «دیوانهای از قفس پرید»، «گاو خونی»، «مینای شهر خاموش»، «آتش سبز» ، «راه آبی ابریشم» و «چهلسالگی» هستند.
این هنرمند پیشکسوت در مراسمی درباره خاطرات دوران کودکیاش گفته بود: نه پدرم برایم تولد گرفت و نه مادرم. اصلا نمیدانستم تولد چیست، فقط میدانستم سال تولدم ۱۳۰۳ است. وقتی به دنیا آمدم، آنقدر لاغر و نحیف بودم که پدر و مادرم میترسیدند وقتی به خواب میروم، دیگر نفسم بالا نیاید. مادرم که تنها دختر باسواد محله سنگلج بود، با مشورت با زنان همسایه من را نزد روضهخوانی که «سیدمهدی» نام داشت، تبرک کرد. اینکه سن من الان به اینجا رسیده، اول برکت خداست و بعد هم سیدمهدی.
این هنرمند پیشکسوت در سالهای گذشته، بارها به خاطر آلودگی هوا و مشکلات تنفسی در بیمارستان بستری شده و زیر تیغ جراحی رفته است.
آقای بازیگر دلش نمیخواست خانهاش برج شود و آرزو داشت خانهاش تبدیل به یک موزه شود و حالا نیز این اتفاق افتاده و خانه او واقع در خیابان “احمدی” منطقه “قیطریه” تبدیل به موزه شده است. همچنین سردیسی از او در کنار پنج سردیس دیگری از پیشکسوتان سینمای ایران در شهرک سینمایی غزالی قرار گرفته است.
منبع: ایسنا