سینماسینما، سعید حجاریان
تظلمخواهی سابقهای دیرین در جامعه ما دارد و در هر عصری به شکلی نمود پیدا کرده است. در عصر قدیم، فردی که دادخواه بود، کاغذین جامه به تن میکرد و بر در حاکم مینشست تا خواجه کی به درآید! آنگاه عریضه را عرضه میداشت. چنانکه حافظ میگوید:
کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک/رهنمونیم به پای علم داد نکرد
اما، امروزه شرایط تغییر کرده است و میتوان از انواع عریضه اینترنتی (petition)، تظاهرات و نافرمانی مدنی بهره گرفت. این مقدمه کوتاه بهانهای بود تا به فیلم «خروج» آخرین ساخته ابراهیم حاتمیکیا بپردازم که در ایام کرونا، به صورت آنلاین اکران شد.
هنر اعم از سینما، تئاتر و… از جهاتی به سیاست تنه میزند اما طبیعتاً یکسره از سیاست نمیگوید؛ لذا تحلیلگر سیاسی نه میتواند آنچه را در این حوزه میگذرد، نادیده بگیرد و نه میتواند تماماً در این حوزه مشغول شود و امر سیاسی را به هنر تقلیل دهد.
به هر تقدیر، فیلم «خروج» را میتوان از چند منظر نقد و بررسی کرد، که ذیلاً به مواردی اشاره میکنم.
یکم) فیلم «خروج» در امتداد دیگر آثار کارنامه حاتمیکیاست؛ کارنامهای که طبعاً فراز و فرودهایی داشته است که تحلیل آن را باید به منتقدان سینما سپرد. ما در این خط سیر، نقاط قابل توجهی از جمله «آژانس شیشهای» را شاهد هستیم. بهگمانم مقوله اعتراض (در سطوح متفاوت و با اهداف گوناگون) بنمایه کارنامه حاتمیکیا بوده است. وجه بارز این روند اعتراضی شخصیتهایی است که فارغ از گفتمان، جایگاه و کسبوکارشان اصطلاحاً تا انتها میمانند و پا پس نمیکشند؛ از کاراکتر حاج کاظم در آژانس شیشهای، تا بادیگاردی که بهتعبیر خود نمیخواهد مزدور باشد تا کشاورزی که تطمیع نمیشود و پای کار میماند. علاوه بر این میتوان بر وجود همیشگی «هلیکوپتر» در سینمای حاتمیکیا اشاره کرد؛ که گویی همواره چشمی به آسمان دوخته است و منشاء تحولات را در آنجا میجوید.
دوم) این فیلم ناظر به عمل قشری خاص از مردم و در محدودهای مشخص است لذا ما با نوعی تقلیلگرایی و بخشیکردن اعتراض مواجه هستیم. حال آنکه علاوه بر صدمه خوردن مزرعه پنبه و وارد شدن آب شور به مزارع، پرونده مسائل عامتری از جمله پرداخت خسارت به صاحبان باغات سرمازده، خرید تضمینی دولت از کشاورزان و… همچنان مفتوح است. البته، گمان میرود نویسنده بُعد نمایشی حرکت اعتراضی (حرکت با تراکتور) را در کانون فیلم قرار داده و شاید به همین منظور اقتباسی کرده است از فیلم The Straight Story به کارگردانی دیوید لینچ؛ سفری بهنسبت طولانی که با ماشین چمنزنی آغاز میشود.
سوم) تیم تهیه این فیلم، نام فرنگی آن را معادل «exodus» دانستهاند که نارسا بهنظر میرسد. ما اساساً با دو سنخ از خروج مواجه هستیم؛ خروج از و خروج بر. «خروج از» یا همان exodus داستان خروج قوم بنیاسرائیل از مصر است که با کلیدواژه «سِفر خروج» قابل ردگیری است. این خروج عملی است منفعلانه. صورت دیگر، یا همان «خروج بر» عملی است فعال که در دل آن ارزشها و هدفهایی نهفته است مانند یک واقعه اعتراضی.
چهارم) چنانکه در فیلم میبینیم، مدیریت اعتراض با «دلالت» نیروهای امنیتی به شهر قم سپرده میشود که مقصود از این کار ناروشن است، بهویژه آنکه یکی از کاراکترها میگوید، خواستههایتان را از بیبی معصومه بخواهید. این گزاره اولاً در تضاد با رویکرد اعتراضی است و توسل بهنوعی از الهیات است و ثانیاً از دل آن نفی موجودیتی بهنام دولت استخراج میشود. دولتها مسئولیت دارند و باید پاسخگو باشند؛ چه انتخابیها و چه انتصابیها و شهروندان نیز الا و لابد باید برابرحقوق باشند و میتوانند در هر سطحی اعتراض خود را بیان کنند. نتیجتاً، ورود به آن شهر و دیالوگهای درون حرم آب سردی است بر خروج و آغازی است بر افتراق و حرکت انفرادی. البته، شاید، کارگردان دیگر حوصله تنش نداشته و قصد داشته است که بیدردسر فیلماش را بسازد و تا انتهای سناریو را خود تعیین کند!
پنجم) فیلم «خروج» بهنوعی دولت منتخب را هدف انتقاد قرار داده و به تصویر کشیدن رئیسجمهورِ روحانی مؤید آن است؛ البته که دیگر قوای فرادست، طبعاً حل مشکل تهیدستان را مسأله خود نمیدانند! با توجه به آنکه بر اختیارات قوه مجریه در ایران التفات داریم، شاید انصاف نباشد لیلاج را بیش از این ضربه بزنیم آن هم در شرایطی که دولت دوازدهم بهدلیل عوامل درونی و بیرونی در وضعیتی شکننده قرار گرفته است.
ششم) رویه اکران آنلاین، میتواند مقدمهای باشد بر قوت گرفتن بخش خصوصی در سینمای ایران؛ سینمایی که در سالهای اخیر، بحث جابجایی ارقام کلان و غیرشفاف در آن مطرح بوده است. چنانچه بخش خصوصی واقعی در سینمای ایران قوت بگیرد و شائبه هر نوع وابستگی از فیلمها زدوده شود، طبیعتاً با سینمایی مستقل و مردمی مواجه خواهیم بود که اعتراضاش برآمده از دغدغههای حقیقی عموم جامعه است.
منبع: وبسایت مشق نو