سینماسینما، منوچهر دینپرست
خوانش فلسفی از سینمای عباس کیارستمی موضوعی جذاب و خواندنی است. چراکه با چنین خوانشی نهتنها میتوانیم نگاه جدیدی به هزارتوی سینمای او داشته باشیم، بلکه میتوانیم زمینهها و پرسشها و باورهای نوینی در باب سینمای کیارستمی به دست آوریم. بر اساس چنین باوری است که تا کنون کتابها و مقالات متعددی درباره سینمای کیارستمی و خوانش فلسفی درباره آن صورت گرفته است. بهتازگی از مجموعه «فیلم به مثابه فلسفه» کتابی با عنوان «کپی برابر اصل» از صالح نجفی منتشر شده که مولف در این اثر سعی کرده مبانی فلسفی خود را از سینمای عباس کیارستمی به دست آورد.
فیلم «کپی برابر اصل» از جمله فیلمهای مطرح عباس کیارستمی است که در سال ۲۰۱۰ ساخته شد و فیلم پس از نمایش در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰ با برخوردهای متفاوتی همراه بود. ژولیت بینوش برای بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰ را به خود اختصاص داد. عباس کیارستمی برای کارگردانی این فیلم در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۰ یکی از نامزدهای جایزه نخل طلا بود.
داستان فیلم درباره جِیمز میلر (با بازی ویلیام شیمل)، نویسندهای بریتانیایی، است که برای ایراد سخنرانی درباره کتاب تازهاش تحت عنوان «کپی برابر اصل» به توسکانی (ایتالیا) آمده است. وی در این کتاب، مسئله «اصالت» را در قبال آثار هنری بیاهمیت دانسته است، با این استدلال که هر بازتولید یک اثر هنری، خود، اثری است اصیل؛ نیز هر اثر هنری اصل، خود یک نسخهبرداری است از اثری به فرم دیگر.
صالح نجفی در کتاب خود درباره این فیلم نوشته است: فیلم «کپی برابر اصل» دارای محتوای فلسفی است درباره بحث داغ دستکم چند دهه اخیر، یعنی رابطه بین اصلها و کپیها. فیلم در یک سطح این پرسش را طرح میکند که آیا بحث پیرامون آثار اصل و کپیهایی که از آنها ساخته میشود، بحثی است فلسفی، اقتصادی یا تاریخی و این همچنین موضوع کتاب قهرمان مرد فیلم است. میتوان گفت «کپی برابر اصل» دعوای بین کپیها و اصلهاست و کاربرد غیرمعمول و غیرمتعارف این قضیه یک بار به طور مستقیم در فیلم بیان میشود؛ آنجا که شخصیت زن فیلم خطاب به شوهر بدلیاش با اشاره به پسر خود میگوید کپی برابر اصل است.
مولف در این کتاب سعی کرده موضوع فیلم را به فیلمهای دیگری مانند «سفر در ایتالیا» اثر روبرتو روسلینی، یا فیلم «سال گذشته در مارین باد» اثر آلن رنه ارجاع دهد. اما از نظر او «کپی برابر اصل» دو ارجاع معتبر و کاملا فلسفی دیگر نیز دارد؛ یکی ارجاع به نمایشنامه «عاشق» اثر هرولد پینتر و دیگری ارجاع به کتاب «وانموده» یا «وانمایی» اثر ژان بودریار، فیلسوف و نظریهپرداز معاصر. این دو ارجاع برای درک فلسفی فیلم اهمیت بسیار دارند.
مولف سعی دارد در صفحات بعدی کتاب به تبیین این موضوع بپردازد و نگاه خود و نگاه ژان بودریار را در یک راستا قرار دهد تا به تبیین فلسفی فیلم بپردازد. او اگرچه به نکات دیگری درباره فیلم، مثلا موضوع عشق، میپردازد، اما باید پذیرفت که جستار مولف دارای نظم و یکپارچگی مفهومی است. مولف باور دارد اهالی فیلم بیشک میدانند «کپی برابر اصل» به شکلهای مختلف به تعداد زیادی از فیلمهای تاریخ سینما ارجاع میدهد. این ارجاعها از سوی کارگردان خواه آگاهانه باشد خواه ناخودآگاه، برای خوانش متن فیلم یا به عبارتی برای مضمون «کپی برابر اصل» مهماند.
مولف در پایان کتاب بر این نکته نیز تاکید دارد که «کپی برابر اصل»، درنهایت، یک تز فلسفی نیز درباره عشق دارد. این فیلم یک کمدی فانتاستیک در مورد عشق است به سبک نمایشنامه پینتر، فیلمی است درباره امکان آشتی بعد از ۱۵ سال زندگی، به سبک «سفر در ایتالیا»ی روسلینی، و نیز فیلمی است درباره زمانآمیزی به سبک فیلم «سال گذشته در مارین باد»، با غریبههایی که طوری با هم رفتار میکنند که انگار قبلا همدیگر را دیده بودند و با هم رابطه داشتند و آن رابطه را از طریق نقش بازی کردن به وجود میآورند. میتوان گفت تز فلسفی فیلم یک تعریف قابل دفاع از عشق، یا شاید تنها تعریف قابل دفاع از عشق است. اینکه عشق تعریف نوعی زمان است که بدان زمانآمیزی میگوییم.
چاپ اول کتاب «کپی برابر اصل» از مجموعه فیلم به مثابه فلسفه را نشر لگا، سال ۱۳۹۷ منتشر کرده است.
منبع: ماهنامه هنروتجربه