سینماسینما، محسن جعفری راد:
فیلم هنری و تجربی تعریف گستردهای دارد و آنقدر تعاریف مختلف به آن نسبت دادهاند که ترسیم آن را به کاری سهل و ممتنع تبدیل کرده. اما یک کلیت میتوان برای آن در نظر گرفت؛ تجربه فرم بیانی تازه نسبت به آثار پیشین سینمای ایران و جهان در راستای ارتقای سلیقه و زیباییشناسی مخاطب. با انطباق این تعریف با فیلمهای جشنواره فجر به چهار فیلم میرسیم؛ «خفگی»، «ماجرای نیمروز»، «کوپال» و «خانه» که بهطور مختصر به آنها میپردازیم.
«خفگی»؛ مهندسی جزئیات
«خفگی» تجربه تازه فریدون جیرانی در قیاس با کارنامه خودش و فیلمهای مبتنی بر ژانر در سینمای ایران است. یک فیلم نوآر با فضایی تیره و یخزده که شخصیتهایش هرگونه وجد و لذت و شادابی و رنگ را از دست دادهاند.
جیرانی سعی کرده سلیقهاش را بهروز کند و مهندسی جزئیات را حداقل در ساختار در نظر بگیرد که نمود عینی این مهندسی، فرم بصری فیلم است. کار مسعود سلامی از حیث توجه به نورپردازی پرکنتراست و قاببندیهای متکی بر نقاط طلایی کادر، بهترین فیلمبرداری جشنواره بود.
مهمترین نقطه قوت کار سلامی علاوه بر توجه دقیق به کنتراست رنگها، ترسیم درست تقابل و تضاد روشنایی و تاریکی در فیلم است. صحرا از تاریکی میترسد. هم در خانهاش، هم بیمارستان و هم هنگام دزدی، مدام برق قطع میشود و او همواره با نور گوشیاش خودش را از مخمصه نجات میدهد. این تقابل نور و سیاهی که تبدیل به موتیف معنایی کار شده، با کوچکترین افراط و تفریط حتی به شکست کل فیلم منجر میشد، اما سلامی به کمک هوشمندی جیرانی، کاملا از عهده نورپردازیهای در خدمت خفگی و اختناق برآمده است. ازجمله سه سکانس کلیدی که مهارت او را بیشتر برجسته میکند؛ سکانس رفتن صحرا به دزدی، سکانس خاموشی برق در راهپله خانهاش و سکانس پایانی یعنی قطع جریان برق آسانسور.
جیرانی در بازیها هم سعی کرده آشناییزدایی کند. الناز شاکردوست بههیچوجه با پیشفرض بازیگر سینمای تجاری، قابل مقایسه نیست و به کمک چهرهپردازی، یک پرسونای تازه آفریده. یا نوید محمدزاده که اولین بار است سعی شده بازی درونگرا، ایستا و ساکنی از او ارائه شود. مجموعه این تلاشها فیلم «خفگی» را جزو بهترین فیلمهای جشنواره قابل ارزیابی میکند.
اشکالی اگر هست، به فیلمنامه پرحفره آن برمیگردد که مهمترین لطمه را از تاکید جیرانی به زمان حال جامعه ایرانی خورده است. میشد فیلم به هر زمان و مکان دیگری تعلق داشته باشد و به جای برخی موقعیتهای تصادفی و دیالوگهای گلدرشت به قوام شخصیتپردازی فکر کرد. اما با وجود این ضعف، میتواند حرکت تازهای باشد برای تنوع ژانر در سینمای ایران.
«کوپال»؛ مسیر تازه
کاظم مولایی با فیلمهای کوتاهش نشان داد که میخواهد خلاف جریان آب حرکت کند. بهخصوص دو فیلم «منها» و «دیلیت» که با فضاسازی سورئال و تجربهگرایی خلاقانه جزو بهترین فیلمهای کوتاه سینمای ایران محسوب میشوند. با این پیشفرض انتظار میرفت که در اولین فیلم سینماییاش هم جسارت و نوآوری خودش را لحاظ کند که در ساختار فیلم بهراحتی برآورده شد. یک فضاسازی سرشار از جزئیات و کرشمههای بصری و شنیداری با استفاده از انواع و اقسام حیوانات تاکسیدرمیشده و زوایای مختلف دوربین که یک فیلم فانتزی و در عین حال تلخ را ارائه میکند.
هر چند از لحاظ داستانپردازی، تنه فیلم لاغر به نظر میرسد، اما مزایای اجرا، ضعفهای فیلمنامه را نسبتا میپوشاند؛ از توجه به ریتم و ضرباهنگ روایت بهویژه در یک فیلم تک لوکیشن گرفته تا اجرای جاهطلبانه جلوههای ویژه بصری و میدانی که نشان میدهد حتی در سینمای فقیر ما از لحاظ تنوع ژانر، میتوان جسور بود و شعور مخاطب را دستبالا فرض کرد.
«کوپال» از لحاظ محتوایی هم یک فیلم استعارهای و کنایهپرداز است که میتوان برداشتهای مختلفی از این موقعیتهای استعاری کرد که نشان میدهد هدف مولایی صرفا به رخ کشیدن مهارتش در اجرا نبوده، بلکه به چندلایه بودن متن فیلم هم فکر کرده است؛ از شکار شکارچی گرفته تا مجهزترین خانه ممکن که برای تنهایی انسان معاصر نه امکاناتی برای زندگی بهتر، که بستر لازم برای دفن شدن بیشتر مهیا میکند، که ارجاعات مختلف سیاسی هم میتواند داشته باشد.
«ماجرای نیمروز»؛ شور و شعور
برگ برنده «ماجرای نیمروز»، کمالطلبی محمدحسین مهدویان در تمام اجزاست؛ از دوربینی که مانند یک دوربین شکاری و مخفی با حرکاتهای تند و تیز، تعلیق فضا را دوچندان میکند، تا بازیهای جذاب و اثرگذار که نشان میدهد خلاقیت مستتر در فیلم اول مهدویان (ایستاده در غبار) اتفاقی نبوده است.
از حیث انطباق بر مابهازای بیرونی هم حداقل از لحاظ طراحی صحنه و لباس دقیق عمل شده و نشان میدهد برعکس سریالها و فیلمهای چند سال اخیر مربوط به زمان انقلاب و جنگ که سرشار از سوتی و گاف هستند و به زنگ تفریح بدل شدهاند، میتوان با تحقیق کافی و اجرایی در خدمت محتوا، مخاطب را به یک سفر مهیج در طول تاریخ برد.
از لحاظ نوع بازیها، به معنی دقیق کلمه مهدویان استادانه عمل کرده. بهخصوص هادی حجازیفر که کارش بهتنهایی یک مستر کلاس بازیگری است و توانسته با درک درستش از جهانبینی شخصیت کمال، جزو برگ برندههای فیلم باشد. بهویژه نگاههای تیز و برندهاش که دقیقا مانند کسی عمل میکند که مبارزه چشمانش را کور کرده و میخواهد به تندترین شکل ممکن حضورش را به رخ بکشد که با هوشمندی کارگردان، فضای کمدی فیلم هم بر مبنای بازی حجازیفر و انقلابیگری افراطی او بنا شده است.
از نظر مضمونی پرداختن به یک مقطع زمانی ملتهب، ریسکهای مختلفی دارد که عوامل فیلم سعی کردهاند نگاهی خاکستری به شخصیتها و موقعیتها داشته باشند. هر چند برخی، روایت فیلم از شخصیتها را محافظهکارانه و یکسویهنگر خواندند، اما بهعنوان قدمهای آغازین پردازش موقعیتهای سیاسی و تاریخی مهم معاصر، باید از ساخت این فیلمها حمایت کرد تا در نمونههای بعدی سیر تکاملی طی شود.
«خانه»؛ گامهای استوار
«خانه» پدیده جشنواره بود. همکار پیشکسوتمان که غیر از ساخت فیلم کوتاه و تله فیلم، بیشتر در مجله فیلم به معرفی و نقد کتب سینمایی میپرداخت، با «خانه» یکی از بهترین فیلم اولهای چند سال اخیر را ارائه کرد. یک دوربین روی دست بیقرار و بهشدت نزدیک به شخصیتها و شخصیتهایی که با شناسنامههای دقیق و بازی باورپذیر بازیگران، بهراحتی همدلی مخاطب را برمیانگیزند. از معدود فیلمهایی که در شهرستان ساخته شده و فضای بومی، کاملا وجه پیشبرنده در روایت دارد. بهخصوص زبان ترکی که در طبیعی جلوه دادن موقعیتها به وزنه مهم فیلم بدل شده است. هر چند فیلم در پایانبندی شبیه اغلب فیلمهای سینمای ایران شتابزده عمل کرده و برخی از تصویرپردازیها انسجام لازم را ندارد، اما درکل میتوان اولین گام یوسفینژاد در سینما را استوار و محکم عنوان کرد و مشتاق کارهای بعدیاش ماند. علاه بر این امتیازات مثبت، دستاورد مهم فیلم لزوم توجه به استعدادهای ساکن و فعال دور از پایتخت است که میتوان با فراهم کردن امکانات از این استعدادها- از خلاقیت محدثه حیرت و رامین ریاضی در بازیها گرفته تا کارگردانی پرزحمت یوسفینژاد- حمایت بیشتری کرد.
ماهنامه هنر و تجربه