سینماسینما، منوچهر دین پرست
فیلم «پیرپسر» ساخته اکتای براهنی، دومین اثر سینمایی او، با فیلمنامهای منسجم و کارگردانی پخته، یکی از برجستهترین آثار سینمای ایران در سالهای اخیر است. فیلم درباره خانوادهای سهنفره شامل پدر مستبد (غلام با بازی حسن پورشیرازی) و دو پسرش (علی: حامد بهداد، رضا: محمد ولیزادگان)است که در آپارتمانی قدیمی زندگی میکنند.
پسران تلاش میکنند خانه را بفروشند، اما پدر معتاد و خودخواه، هر بار مخالفت میکند. ورود شخصیتی زنانه (رعنا با بازی لیلا حاتمی) رخدادهایی را رقم زده که عواقب غیرمنتظرهای به دنبال دارد.
کارگردان سعی کرده با ارجاعهای ادبیاتی مثل «برادران کارامازوف» و نمادهای اسطورهای (رستم و سهراب)، فضایی تراژیک و عمیق ایجاد میکند. البته این نکته ای است که باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
سه بازی متفاوت در این اثر توانسته فیلم را در نقطه اوج خود قرار دهد. حسن پورشیرازی در نقشی سخت، نمایشی درخشان ارائه میدهد. بازی او حتی جوایز بینالمللی مانند بهترین بازیگر مرد جشنواره ترانسیلوانیا را به همراه آورد. حامد بهداد نیز با نگاهها و سکوتها، حالوهوایی تأثیرگذار به شخصیت علی میبخشد.
لیلا حاتمی نقشی نمادین دارد که نماد مقاومت در برابر پدرسالاری و البته اغواگری است. باید تاکید کرد که این فیلم «یک تجربه ناب سینمایی است که تماشای آن فقط با دیدن خودش امکانپذیر است. دنیایی که شرّ در آن حکمفرماست». «پیرپسر» از جمله فیلمهایی با کارگردانی منسجم، بازیگری تأثیرگذار، و فیلمنامهای پر از کشمکشهای روانشناختی و اجتماعی است. عمق روایت، پرداخت شخصیتها و قدرتمندی تصویری و موسیقایی، آن را به اثری قابلتأمل تبدیل کرده است.
فیلم «پیرپسر» ساخته اکتای براهنی، بهوضوح یکی از مهمترین مضامین خود را نقد پدرسالاری و ساختار سلطهگرانه خانواده سنتی ایرانی قرار داده است و این پیام را نه با شعار، بلکه با زبان سینما و ابزارهای نمادین بهخوبی منتقل میکند.
شخصیت پدر(غلام) که با بازی خیرهکننده حسن پورشیرازی تصویر شده، نماد یک پدرسالار تمامعیار است: مستبد، معتاد به قدرت و کنترل، سرکوبگر احساسات، و ناتوان از پذیرش تغییر. او نهتنها فرزندانش را زندانی جسمی و روانی خانه کرده، بلکه آنها را به ابزاری برای تداوم قدرت خود تبدیل کرده است.
این خانه فرسوده، استعارهای از سیستمی کهنه و پوسیده است که نسل جدید را بلعیده و فرسوده میکند. و از سوی دیگر، رعنا بهعنوان نیروی رهایی معرفی شده است.
برخلاف بسیاری از زنان در سینمای کلاسیک ایران که یا مظلوماند یا قربانی، او در برابر تحقیر، سکوت نمیکند و نقش فعالی در پیشبرد داستان دارد. حضور او بین دو برادر و دلباختگی یکی از برادران به او، و واکنش پدر به او، تنشهای پنهان بین میل، قدرت و سنت را بهوضوح نشان میدهد. لوکیشن یا فضای بسته و پوسیده خانه، فقط یک لوکیشن نیست؛ نماد دنیایی درگیر با سنتهای متعفن و ایستا است. تلاش فرزندان برای فروختن خانه، درواقع تلاش نسل جدید برای رهایی از قیدهای سنت و ساختن آیندهای نو است.
لیک این خانه فرو نمیریزد، مگر با یک انفجار روانی و فیزیکی. اما پرسش دیگری نیز می توان درباره فیلم مطرح کرد: آیا فیلم «پیرپسر» در مرز خشونت مردانه و اغواگری زنانه حرکت میکند؟ پاسخ کوتاه: بله، و دقیقاً همین تقابل است که فیلم را لایهمند و تأثیرگذار میکند. فیلم «پیرپسر» جهانی مردانه و خشن را ترسیم میکند که در آن قدرت، کنترل و خشم ارکان اصلی روابط هستند.
پدر تجسم خشونت مطلق است؛ نه تنها در کلمات، بلکه در بدن، نگاه و حضور سنگینش. پسران هم، گرچه قربانیاند، اما خودشان به بازتولیدکننده همان خشونت تبدیل شدهاند. نه توان گفتوگو دارند، نه همدلی. بدنشان میدان جنگ است، نه صلح.
این خشونت فیزیکی و روانی، صرفاً فردی نیست، بلکه نماد یک خشونت ساختاری تاریخی در نهاد خانواده سنتی مردسالار است. شخصیت زن فیلم در ابتدا با ویژگیهای زنانهای وارد میشود که جامعه سنتی، آن را «اغواگر» تعبیر میکند: سکوت آگاهانه، نگاههای سنگین، حضور فیزیکی نرم و در عین حال مؤثر.
او با ورودش تعادل روانی مردان را برهم میزند. نه چون اغواگر است، بلکه چون «زنی مستقل و فعال» است، و این برای نظام مردسالار، خطرناکتر از زن مطیع است. اما نکته مهم این است که اغواگری او در نگاه شخصیتهای مرد است، نه در ذات او. فیلم عامدانه این تصویر را ایجاد میکند تا نشان دهد که چطور جامعه مردسالار، زنِ فعال را فوراً به «زن فتنهگر» تعبیر میکند. نکته مهمی که به قصد آن را طرح می کنم، این است که اکتای براهنی، دقت بسیار ژرفی نسبت به جامعه ایرانی معاصر دارد.
فیلم یک آینه نمادین از وضعیت روانی، اجتماعی و سیاسی ایران معاصر است و براهنی با هوشمندی، نه از طریق شعار، بلکه با ابزار زبان سینما، ما را به تأمل در این وضعیت دعوت میکند. اما با ارجاعات نمادین، این وضعیت را به تصویر می کشد. اکتای براهنی در «پیرپسر»، با مهارت بالا و بدون استفاده از نمادهای دمدستی یا شعار، موفق شده یک جامعه بیمار، گرفتار گذشته، سرکوبگر و مردسالار را ترسیم کند و در دل این جامعه، بحران هویت، نسلی، و روابط انسانی را عریان کند.
منبع: روزنامه اطلاعات