حسین عیدیزاده منتقد و کارشناس سینما در پانصد و یکمین جلسه سینماتک خانه هنرمندان ایران، «طعم چای» ساخته کاتسوهیتو ایشی را فیلمی با سبک رئالیسم جادویی و متفاوتترین اثر این کارگردان در کارنامه کاریاش دانست و گفت: سینمای ژاپن در ۲۰ سال گذشته به دوران طلایی خود نزدیک شده است.
به گزارش سینماسینما، در پانصد و یکمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران فیلم سینمایی «طعم چای» ساخته کاتسوهیتو ایشی و محصول سال ۲۰۰۴ میلادی از سینمای ژاپن شامگاه دوشنبه ۲۶ اردیبهشت در سالن استاد شهناز نمایش داده و نقد و بررسی شد.
حسین عیدیزاده منتقد و کارشناس سینما که مهمان این جلسه بود، در ابتدا با ارائه مقدمهای درباره سینمای ژاپن و سیر فیلمسازی کاتسوهیتو ایشی بیان کرد: امسال سال خوبی برای سینمای ژاپن بود که اسکار دریافت کرد. دو فیلم در این رویداد داشت که پیش از این در کن و برلین نیز حضور داشتند. ذهنیت اصلی درباره سینمای اغلب کشورها این است که دهههای طلایی خود را گذراندهاند. در ژاپن اوزو، کوروساوا و… بودهاند و وقتی درباره سینمای طلایی دوران گذشته صحبت میکنیم احساس میکنیم فیلمسازان فعلی با آنها فاصله دارند. عملکرد سینمای ژاپن در دهه ۸۰ و ۹۰ چندان تعریفی نداشته است. اما در ۲۰ سال گذشته گویی سینمای ژاپن دوباره دیده شده است. دلیلش این است که به دنبال استعدادهای جدید رفته است و در ۲۰ سال گذشته چند فیلمساز ژاپنی نظیر کیوشی کوروساوا که از دهه ۷۰ کارش را شروع کرده است و در ایران نیز فیلمساز محبوبی است، نائومی کاواسه بین فیلمسازان زن و چندی دیگر را نیز داریم که فیلمهای خوبی ساختهاند.
وی ادامه داد: این فیلمسازان هرکدام به نحوی بر سینمای ژاپن تاثیر گذاشتهاند و تارانتینو از جمله سینماگرانی است که به سینمای ژاپن علاقه دارد. من «طعم چای» را پیش از این ندیده بودم و عامدانه آن را برای نقد انتخاب کردم. دو فیلم از این فیلمساز یعنی کاتسوهیتو ایشی دیدهام که اولی «مرد کوسه ای» بود. ایشی خود میگوید وقتی دانشجوی فیلمسازی بوده، استادش به او سخت میگرفته است. همین باعث می شود رشتهاش را به انیمیشن تغییر دهد و علاقه شدیدی به کمیک بوکهای ژاپنی داشته است. فیلم اولش بر اساس مانگای معروفی در ژاپن ساخته است و شبیه به آثار تارانتینو از همان ابتدای تیتراژ و شاید مثل فیلم «سگهای انباری» اوست. در ارتباط با همین فیلم در جشنوارهای با تارانتینو آشنا میشود و فیلم «مهمانی هفت» را بعد از آن میسازد که اثری اکشن و سرزنده است. یک همکاری نیز بعد از آن با تارانتینو دارد و در ادامه از تصویر کردن خشونت در آثارش خسته میشود و تصمیم میگیرد فیلم آرامی بسازد که «طعم چای» است که اگر زد و خوردی هم دارد جنبه کمدی داشته و فانتزیاش زیاد باشد. این اثر داستان خانوادهای است که درگیریهای ملموسی دارد. «طعم چای» متفاوتترین کار ایشی است و بعد از آن هم در فیلمهای دیگرش به سبک و سیاق فیلمهای قبلی خود برمیگردد.
عیدیزاده ادامه داد: ایشی فیلمسازی کم کار است و ۶ سالی است که فیلم تازهای نساخته است.
سامان بیات در ادامه پرسید که دو فیلم «مهمانی هفت» او و «مرد کوسهای» سینمای ژانر است یا نه؟
عیدیزاده عنوان کرد: میتوان گفت جنبههایی از تجربه کردن را دارد. در «مرد کوسهای» یک فیلم اکشن جنایی شبیه فیلمهای آمریکایی را تا حدی میبینیم. اما شکل تدوین فیلم و قاببندیهایش شبیه فیلمهای آمریکایی نمیشود و نظیر کمیک بوکهاست که منبع اقتباس او نیز بودهاند و آنها را از فیلمهای اکشن رایج متمایز میکند. میتوان گفت «ایچی قاتل» تاکاشی میکه با آن سر و شکل مشابهی دارد.
وی ادامه داد: در توضیح این فیلم گفته میشود شبیه فیلم «فانی و الکساندر» برگمان است که برای تقریب به ذهن این شباهت مطرح میشود و البته بیراه هم نیست. نمونه یک خانواده پرجمعیت است که نظیرش فیلم «کاپیتان خارق العاده» را در سینمای متاخر داریم که در آن اعضای خانواده روحیات عجیبی دارند. ایشی در «طعم چای» ایده یک خانواده بزرگ را گرفته اما قرار نیست مقطع خاص تاریخی را مطرح کند یا «بلوغ» دغدغه اصلیاش شود یا برشی از جامعه را صرفا به شکل روانشناختی واکاوی کند. بلکه صرفا تغییراتی را که در یک خانواده در مدت زمان محدود و نسبتا کوتاهی رخ میدهد، نظاره میکند. کار جذاب او در این فیلم افزودن جنبه خیال انگیز به فیلم بوده و فیلم رئالیسم جادویی است و واقعیتی وجود دارد که با جادو ترکیب میشود. در این خانواده نیز هر کس درگیر خودش است و با مرگ پدربزرگ فیلم تمام میشود. اما دختر نسخه بزرگتر خود را چگونه میبیند و مسائلی نظیر اینها مهم است. همچنین در صحنه درگیری مادر آنقدر افراط صورت میگیرد که به کمدی شبیه میشود و این کاری است که ایشی به خوبی انجام میدهد. همه اینها باعث میشود که با وجود این که فیلم به لحاظ تکنیکی پیچیده نیست، با وجود بیش از دو ساعت بودن آن درگیرکننده و جذاب باشد.
عیدیزاده خاطر نشان کرد: این فیلم در سبک رئالیسم جادویی است و قصه دختر کوچک خانواده من را یاد کتاب «سه قصه» ایرج طهماسب میاندازد که داستان دختری است که نمیخواهد بخوابد و مرغ سپیدی برای او در اتاقش تبدیل به خالهاش میشود و او را به گشت و گذار میبرد و بعد متوجه میشویم خالهاش فوت کرده است. این شکل تغییر دادن واقعیت برای زنده کردن جنبههایی از زندگی که در ذهن ما میگذرد، در ادبیات و سینما وجود دارد و ایشی این را با استفاده از خیال و واقعیت توامان برای ما انجام میدهد و فیلم «طعم چای» را از فیلمهای رایج درباره خانوادههای بزرگ متفاوت میکند.
سامان بیات در ادامه گفت: ایشی در یکی از مصاحبههایش گفته است تصویری که از پیرمرد در «طعم چای» ساخته، تصویر ایدهآل او از پیرمرد است. به نظر میرسد در فیلم یک راوی کل داریم که تنها به دو سه جمله محدود میشود و این به نظرم به جنبه جادویی و سحرانگیز کار جذابیت بیشتری میدهد و وجود ناظر در این فیلم نیز جذاب است. آیا این یک نماد است؟
عیدیزاده در این باره گفت: بازیگر پدربزرگ این فیلم در «مرد کوسهای» نیز بازی میکند و او گویی در زندگی شخصیاش نیز شوخ طبع و سرزنده است. ناظر را نمیدانم میتوان یک نماد دانست یا نه اما شبیه به همه لحظات زندگی است که ما وقتی فکر میکنیم تنهاییم گویی کسی نیز وجود دارد.
عیدیزاده در پاسخ به این سوال که آیا این فیلمساز متاثر از سینماگران پیش از خود نیز هست، عنوان کرد: میتوان گفت از کیتانو متاثر است. در سینمای پانک نیز وقتی دلمشغولیهای مثل مانگا دارید یا در سینمای تارانتینو که ابایی ندارد بگوید از سینمای ژاپن و دیگر کشورها تاثیر گرفته است، ایشی نیز از او و مانگا تاثیر پذیرفته است. در طعم چای به جز خیال مادر ردپای پانک را نمیبینیم اما در دو فیلم دیگر ایشی این ردپا به ویژه در پوشش، شکل رفتاری کاراکترها و موسیقی و… دیده میشود. در «طعم چای» همه چیز خیلی طبیعی جلو میرود و یک برش از زندگی یک خانواده شبیه همه خانوادهها را میبینیم که به نظرم خیلی خودآگاه توسط فیلمساز پیش رفته است تا با همه فیلمهایش فرق داشته باشد. خیلی از فیلمسازان نیز که سینمایشان با خشونت سر و کار دارد یا شکل عجیب و افراطی دارد، اغلب یک فیلم دارند که شبیه دیگر فیلمهایشان نیست.
بخش بعدی این جلسه به پرسش و پاسخ اختصاص یافت.
عیدیزاده در پاسخ به این سوال که دختر بزرگ در «طعم چای» نماد چه هست که به گل آفتابگردان نیز تبدیل میشود، توضیح داد: شاید این تعبیر ما باشد و نه منظور کارگردان، اما گل آفتابگردان شبیه خورشید است و آفتاب نماد سرزمین ژاپن. شاید فیلمساز در اینجا برشی از کشورش را نشان میدهد.
وی درباره این که چقدر این فیلم از معجزه حرف میزند، بیان کرد: کارهای اعضای این خانواده شبیه به کارهایی است که میتوان در واقعیت انجام داد. شاید خودشان فکر میکنند کار دشواری است که محقق میشود. این فیلم تصویری انسانی از یک خانواده شبیه میلیونها خانواده دیگر با چاشنی خیالانگیز و فانتزی ارائه میکند.
همچنین سامان بیات مطرح کرد: ایشی در جایی گفته بود تحت تاثیر اندی وارهول بوده است. آیا سینمای اکسپریمنتال او در سینمای ژاپن مشابه دارد؟
عیدیزاده بیان کرد: این فیلم او متفاوت از سایر کارهایش است. فیلمهای اکشن او شباهتهای بیشتری با آثار میکه و آثار اکشن و جنایی دارد. اما برای «طعم چای» نیز کمتر میتوان مشابه یافت. مثلا در «دزدان فروشگاه» هم بار فانتزی وجود ندارد. اما در طعم چای خیال بیشتر از حالت مرسوم در واقعیت است که بتوان جست و جو کرد.