روز گذشته خبری عجیب منتشر شد که میزان دستمزدهای بازیگران مهم سینما و تلویزیون ایران را اعلام میکرد؛ دستمزدهایی که خصوصا با توجه به اوضاع اقتصادی کشور و مردم و نیز وضع مالی سینما که در آن کمتر فیلمی توان رسیدن به سودآوری دارد، عجیب و تکاندهنده به نظر میرسد.
خبر دستمزدهای بازیگران از رقمهایی حکایت میکند که با هیچ متر و معیاری مناسب سینمایی با این حجم ناچیز گردش مالی که سینمای ایران دارد، نیست. در حقیقت برای سینمایی که گردش مالی سالانه آن شاید اندکی بیش از ۱۰۰میلیارد تومان – اصلا شما بگیرید ۲۰۰میلیارد تومان! – باشد، دستمزدهای ۲۰۰میلیونی برای بازیگران مهمش کمی بیش از شوخی به نظر میرسد.
براساس خبر منتشر شده؛ شهاب حسینی برای حضور در سریال شهرزاد ماهی ۱۲۰میلیون تومان و ترانه علیدوستی ماهی ۹۰میلیون تومان دستمزد گرفتهاند. در جدول منتشر شده که سال پیش ارایه شده بود، دستمزد محمدرضا گلزار ۴۰۰ میلیون، هدیه تهرانی و اکبر عبدی ۳۰۰میلیون و بهرام رادان و مهناز افشار نیز برای هر فیلم ۲۵۰میلیون تومان اعلام شده بود. طبق آن جدول، امیر جعفری ۲۰۰ و بازیگرانی چون حامد بهداد و امین حیایی و… نیز در همین حول و حوش میگیرند.
اما آمار منتشرشده روز گذشته حکایت از ارقامی حتی دیوانهوارتر نیز میکرد. این خبر به دستمزد یکمیلیاردی محمدرضا گلزار برای سریال عاشقانه اشاره کرده بود؛ با این توضیح که سخنان منوچهر هادی، کارگردان عاشقانه را هم ذکر کرده بود که درباره دستمزد یکمیلیارد تومانی این بازیگر برای حضور در سریال عاشقانه گفته بود که به نظر من اگر آقای گلزار بابت ۵ ماه کار با ما یکمیلیارد دریافت کند، لطف بزرگی در حق ما کرده است! در همان خبر اعلام شده بود که رامبد جوان برای هر اجرا در خندوانه مبلغ ۳۰میلیون تومان میگیرد و البته به نقل از جعفر دهقان درباره دستمزد بازیگران سریال معمای شاه گفته بود که دستمزد بازیگران سریال معمای شاه از ماهی ۶میلیون تومان شروع میشد تا بازیگری که ماهی ۴۰میلیون تومان حقوق میگرفت! و البته حقوق جعفر دهقان ماهی ۱۶میلیون تومان بود.
عرضه و تقاضا
اگرچه دستمزد فوتبالیستها و بازیگران تقریبا در تمام نقاط دنیا از قواعد اقتصادی حاکم بر زندگی مردم تبعیت نمیکند، اما درعینحال در همین بیقانونی نیز قانون و قاعدهای عمده وجود دارد که آن را میتوان در قاعده کلی سود و زیان یا از زاویهای دیگر در عرضه و تقاضا خلاصه کرد. به این معنا که باید منطقی برای پرداخت دستمزدهای نجومی وجود داشته باشد که این منطق را سودآوری آن بازیگر در پروژههایش تعیین میکند. به عبارت بهتر، تهیهکننده موقع نوشتن قرارداد به این نکته فکر میکند که آیا دستمزد – مثلا ۲۰میلیون دلاری – فلان سوپراستار برای فیلمی که ساخته میشود، آورده حداقل ۵۰میلیون دلاری خواهد داشت تا حداقل هزینه خودش را تأمین کند؟ به نظر میرسد این قاعده را تهیهکنندگان ما نادیده گرفتهاند.
سود و زیان
وقتی به آمار دستمزدها نگاه میکنیم، نخستین نکتهای که به ذهن میرسد این است که هر فیلمی در خوشبینانهترین شکل و در صرفهجویانهترین انتخابهای ممکن، هزینهای ۵۰۰ تا ۸۰۰میلیونی تومان فقط و فقط برای بازیگران اصلیاش باید اختصاص دهد. رقمی عجیب در سینمای ایران که به این معناست که اگر این قاعده را در نظر آوریم که در حدود ۳۰درصد فروش فیلم درنهایت به دست تهیهکننده میرسد، هر فیلمی باید حداقل دو و نیممیلیارد تومان فروش داشته باشد تا فقط بتواند هزینه دستمزد دو بازیگر اولش را دربیاورد. با احتساب دستمزدهای نویسنده، کارگردان، عوامل تصویر، صدا، گریم، تولید و دیگر گروههای فنی و نیز هزینههای ابزار و لوازم، لوکیشن، هزینههای جاری، تبلیغات و… که آنها نیز سر به فلک میزنند، به جرأت میتوان گفت که فروش کمتر از پنجمیلیارد تومان میتواند به معنای این باشد که فیلم حتی نتوانسته هزینه خود را هم درآورد. حالا اگر این را با واقعیت سینمای ایران قیاس کنیم نتیجهای که به دست میآید، طعنهآمیز، ناامیدکننده و البته مضحک است.
واقعیت سینمای ایران
از ابتدای امسال تاکنون ۳۶ فیلم روی پرده آمده است که در این میان چهار فیلم نهنگ عنبر، گشت ارشاد۲، سلام بمبئی، خوب بد جلف و اکسیدان بیش از ۱۰میلیارد فروختهاند و فروش ساعت ۵ عصر، رگ خواب و ماجرای نیمروز نیز در حدود ۵ تا ۹میلیارد است. به این معنا که فقط و فقط هفت فیلم از میان ۳۶ فیلم توانستهاند به میزانی بفروشند که از پس هزینه دستمزدها برآیند. بقیه فیلمها که ۸۱ درصد فیلمها را شامل است، از این نظر شکست خوردهاند. این آمار در وهله اول، نخستین چیزی که به ذهن میآورد عبارت دستمزدهای کاذب است. بازیگری که نمیتواند آوردهای پنجمیلیاردی برای فیلم بیاورد، چرا باید دستمزدی سیصد – چهارصد میلیونی بگیرد؟ آیا شکست ۸۰ درصد از فیلمها به این معنا نیست که به اصطلاح ستارگان این سینما از این نگاه که توان ممانعت از زمین خوردن فیلمهاشان را ندارند، دستمزدهایی که دریافت میکنند سزاوارانه نیست؟
یک سوال مهم
در صنعت سینما به صورت متر و معیار، چند شاخص وجود دارد که دستمزد بازیگرها براساس آنها تعیین میشود: تجربه، توانمندیهای بازیگر، شهرت و محبوبیت، سختی و دشواری نقش، مکان فیلمبرداری، نیاز به تغییرهایی همچون لاغری، چاقی و … در بازیگر برای ایفای نقش و… اما این همه موارد نیست. به این معنی که عموما بازیگران براساس محبوبیتشان در گیشه فروش دستمزد تعیین میکنند و درواقع یک بازیگر محبوب از یک بازیگر توانمند گرانقیمتتر است حتی اگر بازیگر توانمند از دیگر شاخصهای تعیین دستمزد نیز برخوردار باشد. اما آیا این قضیه در سینمای ایران هم رعایت میشود؟ به زبان سادهتر: آیا بازیگران ما به اندازه دستمزدهایشان میارزند؟!