به گزارش سینماسینما ،سیدمهرزاد موسوی در شهروند نوشت : همه از ماجرای اختلافنظر صداوسیما با سازندگان مجموعه محبوب کلاهقرمزی خبر دارند. اختلافی که باعث شده این مجموعه برای نوروز ساخته نشود و سرانجام این اختلاف هم رسید به نامه طولانی حمید مدرسی (تهیهکننده) در چند روز گذشته: «در این لحظه تلخ که مشغول جمعآوری دکور نوستالژیک و میز آقای مجری و عروسکها هستیم، دوری نخواهد بود که روی این میز پرخاطره گرمک و طالبی در کنار میز عادل فردوسیپور که هندوانه به شرط چاقو عرضه میکند، فعالیت خود را ادامه دهد! امروزه هندوانه و طالبی ارزان را برای مردم بچسبیم، هنر کیلویی چند؟!» حتی پاسخ مدیر شبکه دو که از این ماجرای جدید بیاطلاع است و منتظر حضور تهیهکنندگان در دفترش است، بیپاسخ نماند و مدرسی در متنی طولانیتر نوشت که: «جناب جعفریجلوه پروژه مجموعه کلاه قرمزی، پروژه بسیار گرانی است به دلیل بهرهبردن از هنرمندان بنام و منحصربهفرد و افزایش بیرویه هزینهها و بزرگشدن پروژه در همه ابعاد.» اما سوال اصلی اینجاست که در این وانفسا، مقصر اصلی ماجرا کیست؟ بیتدبیری مدیران تلویزیون نسبت به گنجینههای صداوسیما یا طمعکاری و دندانگردی سازندگانش؟
مسألهای به نام مالکیت
این قاعده را همه قبول دارند که مالک اصلی و مادی هر اثر هنری، کسی است که برای آن هزینه کرده. بر همین اساس، مالک هرگونه بهرهبرداری از آن تلویزیون است. مجموعه «صندوق پست» که سالهای ۷۲-۷۳ روی آنتن رفت و بعد از اقبالهای متعدد و سریالی، به فیلم تاریخی و پرفروش «کلاهقرمزی و پسرخاله» ختم شد. فیلمی که بدون رضایت و اطلاع پدیدآورندگان اولیه این عروسکها ساخته و روانه اکران شد و به دلیل استقبال بیحد مردمی و بیخیالی مدیران وقت، با صلح و دوستی به پایان رسید. بعد از این فیلم شنیده شد که قرار صداوسیما با سازندگان و مالکان معنوی اثر (شما بخوانید طهماسب و جبلی و تهیهکننده نسخه سینمایی، یعنی برادران مدرسی) میشود ساخت یک مجموعه تلویزیونی در ازای هر فیلم سینمایی. تا با این ترفند هم سازمان راضی باشد، هم هنرمندان و هم مخاطبان سینما و تلویزیون. ساخت مجموعه کلاهقرمزی با حضور شخصیت گیگیلی و سپس اکران کلاهقرمزی و سروناز هم براساس همین همکاری و آشتی به دست آمد، اما مشکل دقیقا از جایی کلید خورد که برای توافق تولید یک مجموعه تلویزیونی، «برآورد» (یعنی بودجه تولید) تعیین شد!
اختلاف پررنگ میشود
توجیه ماجرا این بود که در هر فصل از تولید این مجموعه تلویزیونی، کاراکترهایی اضافه میشوند که متعلق به تلویزیون نیستند و از سویی دیگر، هزینههای تهیهکنندگان (از جمله دکور پیچیده، حضور میهمانان تراز اول و ستاره، موسیقی و…) بسیار بیشتر از چیزی است که در تصور و پروداکشن یک مجموعه عروسکی است. حرفی که منطقی به نظر میآمد. نتیجه این هماهنگی، بازگشت کلاهقرمزی در سال ۸۸ و سالهای پس از آن، با یک برآورد سنگین و سنگینتر شد؛ شنیدهها میگویند این مجموعه در سال ۸۸ با دقیقهای یکمیلیون و ۲۰۰هزار تومان بسته شده و در سال ۹۰، با دقیقهای یکمیلیون و ۴۰۰هزار تومان روی آنتن رفت، آن هم بدون آنکه هیچکدام از مدیران تلویزیون از محتوای برنامه و آیتمها و ایدهها خبری داشته باشند! عددهای درشت و هنگفتی که با توجه به حضور ستارههای رنگارنگ و رضایت مخاطبان و اوضاع مالی خوب تلویزیون، کسی را آزرده نکرد. اختلاف وقتی جلوه کرد که پای محاسبه هزینهها و رقم پایانی وسط کشیده شد. بد نیست بدانید آخرین رقم پرداختی تلویزیون (قبل از آغاز اختلافات جدی)، یعنی چهارسال پیش دومیلیارد و ۷۰۰میلیون تومان برای ۲۵ قسمت (شامل ۱۵ قسمت نوروزی و ۱۰ قسمت هم برای مناسبتهای سال) در ۶۰دقیقه بوده است؛ یعنی صداوسیما دقیقهای یکمیلیون و ۸۰۰هزار تومان برای مجموعهای پرداخت میکرده که در سالهای آخر، نه هزینه طراحی و اجرای دکور داشته، نه موسیقیای تولید میشده، نه ستارهای به برنامه میآمده و ولههای بین برنامه هم تأمینی بوده است. فقط هر سال یکی، دو عروسک به مجموعه اضافه میشد تا قرارداد رعایت شود! برای مقایسه بدانید که در همان سال، برنامههای ویژه نوروز با دقیقهای ۲۰۰هزار تومان تولید میشدند و سریالهای نمایشی (به قول صداوسیماییها الف) با یکونیم میلیون تومان ساخته میشدند. این جملهها و حرفهای قابل پیشبینی که «مگر بقیه تولیدات صداوسیما چقدر میارزد که پول برای جبلی و طهماسب نباشد؟/ نوشجونشان، خیلی هم خوب کردند/ خب از تبلیغ پولش رو درمیآوردند دیگه» و نمونههایی از این دست، جایگزین اصل این اختلاف هنگفت نمیشوند. درحالی که شنیده میشود تولید این مجموعه در ۲۰ تا ۲۵روز جمع میشده و بسیاری از دستاندرکاران حاضر در کلاهقرمزی (که البته این مجموعه سکوی پرش اغلب آنها شد) با دستمزد ناچیز و بسیار کمتر از حد تصور، کار میکردهاند. هرچند قابل حدس است که با نامهنگاریهای پرسوزوگداز، استفاده از جو ناراضیهای فضای مجازی و استفاده از موقعیت و محبوبیت، این ماجرا هم با ریشسپیدی حل خواهد شد ولی آیا وقتش نرسیده که صداوسیما ترتیبی اتخاذ کند تا در این تنگنای اقتصادی، بودجه عمومی کشور را بیحساب و کتاب خرج نکند؟
هشدار
برای اینکه به اصل واقعه تعطیلی کلاهقرمزی دست یابید، باید همه عشق و علاقهتان را تا پایان این نوشته بگذارید کنار. باید فقط به روند اتفاقات و عدد و رقمها توجه کنید. کلاهقرمزی و پسرخاله و بقیه دارودستهشان از بهترین و نوستالژیکترینهای تلویزیون و بلکه زندگی ما هستند و کسی در این نکته شکی ندارد. زحمات و دلسوزی و خلاقیت طهماسب، جبلی و بقیه صداپیشگان و عروسکگردانان روی چشم ما جا دارد ولی اینجا فقط بحث منطقی مطرح است. دوستداشتنیها بماند برای بعد از این گزارش!
نکته
ما تلاش کردیم تا صحت شنیدههای مطرحشده در این گزارش و شبهههای مالی آن را با سازندگان کلاهقرمزی در میان بگذاریم، اما به طرز تأسفآوری همه تماسها و تلاشهای ما بینتیجه ماند. «شهروند» آماده است تا پاسخ سازندگان را- بدون آه و ناله و پیشکشیدن مسائل انحرافی- منتقل کند.