تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۱۱ - ۱۱:۴۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 37799

سینماسینما، سیدرضا صائمی: قبل از این‌که به فیلم‌های کوتاه سعید روستایی نگاهی بیندازیم، خیلی کوتاه باید بگویم که تماشای نخستین تجربه‌های این کارگردان جوان نشان از استعداد و قابلیت‌های فردی او در عرصه فیلم‌سازی داشته و این‌که «ابد و یک روز» را از حیث جهان سینمایی و جهان‌بینی کارگردانش می‌توان تداوم منطقی همین فیلم‌های کوتاه دانست. این فیلم‌های کوتاه، وسعت جهان فیلم‌ساز را به نمایش می‌گذارد.

«خیابان خیلی خلوت»

یک تصادف ساده اما پیچیده بهانه و بستری می‌شود تا کارگردان به تخاصم و تضادهای آدم‌ها بپردازد. این‌که مقصر کیست مهم نیست. مهم موقعیتی است که موجب می‌شود انسان‌ها در مواجهه با بحران‌های زندگی در یک رویارویی بی‌رحمانه با هم قرار بگیرند و انگشت اتهام را به سمت یکدیگر نشانه بروند. دختر جوان گناهش را به گردن راننده تاکسی می‌اندازد، راننده او را متهم به ناشی‌گری می‌کند. پسر جوان نیز دختر را مقصر می‌داند و برادران پسر جوان نیز او را متهم به بی‌فکری می‌کنند که زمینه تصادف را فراهم کرده است. تصادفی که انگار تعارض‌های درونی آدم‌ها را برون‌فکنی کرده و هر کدام در پی فرافکنی آن به یکدیگرند! حتی پلیس به‌عنوان مظهر قانون نیز تصادف را ساختگی می‌داند و اعتمادی به سخن هیچ‌کدام ندارد! بی‌اعتمادی در پس این چالش جمعی را می‌توان در یک تحلیل جامعه‌شناختی صورت‌بندی کرد و تصادف را در این‌جا به‌عنوان نمادی از درگیری‌های اجتماعی دانست که در روایت پرتنش به تصویر کشیده می‌شود. از سوی دیگر می‌توان تاویل‌های انتقادی عمیقی‌تری را هم در لایه‌های درونی‌تر اثر بازخوانی کرد، به این معنا که افسر پلیس صرفا بر مبنای صورت ظاهری تصادف قضاوت می کند؛ پرایدی که از پشت به مزدا زده چیزی نشده اما مزدا با بدنه قوی‌تر آسیب دیده است! و بر این مبنا تنگنای قانون و محدودیت‌های آن برای قضاوت رفتارهای اجتماعی به تصویر کشیده می‌شود! درواقع نوعی تاکید که قانون در درک و تعریف مشکلات اجتماعی پایش لنگ می‌زند و ناقص است، چه این‌که بخواهد مشکلی را حل کند! بااین‌حال از حیث منطق دراماتیکی می‌توان این انتقاد را به فیلم‌ساز داشت که چرا برای حل این مشکل، پلیس به دوربین خیابان‌ها رجوع نمی‌کند!

«از طرف آنها»

«از طرف آن‌ها» را می‌توان نزدیک‌ترین فیلم از حیث فضاسازی، شخصیت‌پردازی و کارگردانی به فیلم «ابد و یک روز» دانست. به نظر می‌رسد روستایی از دل این قصه و فیلم به «ابد و یک روز» رسیده باشد. قصه مادری که عقل معاش معقولی ندارد و نسبت به نیازهای فرزندان و زندگی‌شان بی‌تفاوت است اگر نگوییم بی‌مسئولیت! مادری که با توجه به شرایط بد مالی خودش و فرزندانش برای حفظ آبروی برادر و خواهرش، یعنی دایی و خاله بچه‌ها، ۲۰ سکه از همسایه طلافروش خود قرض می‌کند تا به خانواده‌اش بدهد و آن‌ها در شب عروسی پسرش مرتضی آن را هدیه بدهند، تا از این طریق بتواند اعتبار و آبروی پسرش را که ظاهرا با دختری از طبقه بالاتر از خود ازدواج کرده، حفظ کند. جنگ و جدال فرزندان دیگر با مادر بر سر این‌که آن کار را اشتباه و حساب‌نشده می‌دانند، محور اصلی قصه است. اما در پس آن مفاهیمی مثل آبروداری و حفظ شأن خانوادگی و برخی ارزش‌ها و هنجارهایی که در نظام اجتماعی ما به‌عنوان مصادیق آبروداری شناخته می‌شود، در این قصه برجستگی می‌یابد. درواقع فیلم دارای یک نگاه انتقادی به سبک زندگی سنتی و محاسبه‌نشده‌ای است که منجر به فقر و نداری و آسیب‌پذیری نسل جوان شده! این عدم مسئولیت‌پذیری و بی‌فکری‌های فقرآفرین در مادر فیلم «ابد و یک روز» هم دیده می‌شود. یک نوع دل‌سوزی مادرانه که بر منطق دوستی خاله خرسه بنا شده و به تزلزل و سست شدن بنیان‌های اقتصادی و البته رفتاری – روانی خانواده منجر می‌شود. فارغ از قصه، آن‌چه در این فیلم کوتاه قابل توجه است، هدایت بازیگران و خلق فضای متشنج خانه است که نشان از قدرت کارگردان در اجرای دقیق فیلمنامه دارد. سعید روستایی در خلق حس‌وحال عاطفی اثر بسیار موفق است.

 

«مانتوهای رنگ روشن»

این فیلم البته مستند است نه داستانی، اما می‌توان نوع نگاه و رویکرد سعید روستایی در فیلم‌های داستانی‌اش را در این‌جا هم ردیابی کرد. هم از حیث انتخاب سوژه و مضمون و هم نوع روایت. اگرچه روایت در دو ساختار داستانی و مستند متفاوت است. «مانتوهای رنگ روشن» مستندی درباره طلاق و ریشه‌یابی آن است، اما از نظر کارشناسان و از طریق گفت‌وگو با خود زوج و خانواده پسر. جالب این‌که این گفت‌وگوها به گونه‌ای چینش می‌شود که درنهایت قاسم و فاطمه را به دو کاراکتر دراماتیک بدل می‌کند. به‌ویژه این‌که تعریف قصه ازدواج و طلاق آن‌ها ابتدا از طرف اطرافیان روایت شده و بعد از این مخاطب با دو شخصیت اصلی قصه روبه‌رو می‌شود. روستایی تلاش کرده در روایت خود از سوژه ژورنالیستی عمل کرده و بدون این‌که جهت‌گیری و قضاوت کند، به گزارش این طلاق بپردازد. دلیل آن را می‌توان در برخی از تناقض‌هایی که در حرف‌های خانواده قاسم با خود او می‌بینم، اثبات کرد. مثلا یکی از خواهران قاسم از انجام عمل‌های جراحی فاطمه گله می‌کند، اما قاسم آن را نفی کرده و می‌گوید فاطمه فقط گونه کاشته که آن هم به خواسته خودم بوده است. این تضادها و اختلاف دیدگاه‌ها در بین اعضای خانواده قاسم کم نیست. مثلا مادر قاسم عروسش را کسی می‌داند که وضعیت آرایشی و پوششی نامناسبی دارد، اما خواهرانش آن را نفی می‌کنند. آن‌چه امتیاز این مستند محسوب می‌شود، رک‌گویی و شفافیتی است که در تحلیل دلایل این طلاق، جوانب و ابعادش وجود دارد که بسیاری از ناگفته‌های فروپاشی یک زندگی مشترک که کمتر در مستندها یا برنامه‌های خانوادگی تلویزیون دیده بودیم، در این‌جا بی‌پرده بیان می‌شود. بنابراین «مانتوهای رنگ روشن» را می‌توان یکی از بهترین مستندها درباره پدیده طلاق و دلایل و پیامدهای آن دانست. این مستند یک جریان‌شناسی طلاق به روایت تصویر است.

 

«از شنبه»

ظاهرا «از شنبه» نخستین کار سعید روستایی بوده. قصه زوجی که شوهر بدهکار برای فرار از دست طلبکارانش چراغ‌های خانه را خاموش و همسر و نوزاد کوچکشان را در خانه پنهان و به نوعی حبس می‌کند، به امید این‌که تا شنبه که قرار است پولی به دستش برسد، از این مخمصه نجات یابد. بی‌خبر از این‌که به دلیل یک غفلت برای ساکت کردن نوزادشان تا طلبکاران نفهمند که آن‌ها در خانه هستند، او دچار خفگی و مرگ می‌شود! فیلم تاملی بر تاخیر انداختن کارها و نقد همان جمله معروف «از شنبه شروع می‌کنم» است که موجب می‌شود ما حال را به‌خاطر آینده‌ای مبهم از دست بدهیم. علی، پدر این بچه، برای گریز از مخمصه مالی نقشه می‌کشد، غافل از این‌که نه مال، که تکه‌ای از جانش را از دست می‌دهد. البته شکل خفه شدن بچه به دلیل نگه داشتن دست مادر روی دهان او به شکل طولانی تا حدی قابل باور نیست، خاصه این‌که مادر در شرایط بحرانی هم حواسش به بچه است. از کلیت و ساختار فیلم می‌توان حدس زد که این اولین کار یک کارگردان است که مثلا در بازی گرفتن از برخی بازیگران یا چینش میزانسن‌ها به پختگی فیلم‌های بعدی‌اش نیست. ضمن این‌که باید این مسئله را هم در نظر داشت که فیلم‌سازی در ایران برای تولید نخستین فیلم، حتی کوتاه، با موانع و عدم حمایت‌های زیادی همراه است که ظاهرا سعید روستایی هم از آن مستثنا نبوده و بنابراین باید با کمی اغماض و لحاظ کردن این کاستی‌ها به آن نگریست.

 

پشت صحنه «ابد و یک روز»

بدیهی است وقتی فیلمی، آن هم نخستین فیلم یک کارگردان جوان، خوش می‌درخشد، تماشای پشت صحنه آن وسوسه‌انگیز می‌شود. اما پشت صحنه «ابد و یک روز» یک اثر مستقل به مثابه یک مستند از پشت صحنه یک فیلم نیست و تنها نماهایی از سکانس‌های فیلم را در حال فیلم‌برداری یا تمرین بازیگران نشان می‌دهد، به‌علاوه طراحی لوکیشن اصلی که خانه متروکی در جنوب شهر بود. این فیلم می‌توانست با گفت‌وگو و مصاحبه با عوامل فیلم به‌ویژه کارگردان و بازیگر جذاب‌تر و دیدنی‌تر شود و اطلاعات تکمیلی خارج از متن فیلم به مخاطب بدهد. بااین‌حال تماشای همین صحنه‌های محدود هم خالی از لطف نیست و حتی انگیزه تماشای مجدد فیلم را در مخاطب برمی‌انگیزاند. «ابد و یک روز» قابلیت این را دارد که چه در قالب مستند، چه قالب‌های رسانه‌ای دیگر، درباره‌اش حرف زده شود. البته در پایان خود فیلم نه پایان مستند، برخی از بازیگران احساس و نظر خود را از بازی در این فیلم بیان می‌کنند، اما جای مصاحبه تخصصی در آن خالی است. در پایان مستند نیز صحنه‌ای از دریافت جوایز فیلم در جشنواره فیلم فجر پخش می‌شود که شور و هیجان خوبی به اثر می‌بخشد. کاش از این ظرفیت برای بیان حرف‌های بیشتری از روند ساخت یک فیلم ماندگار استفاده می‌شد.

ماهنامه هنر و تجربه

 

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها