تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۱۵ - ۱۵:۱۹ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 105561

سینماسینما، عباس اقلامی:

 

جان­‌دار / همان جدال بی­پایان:

جان دار فیلمی از دو کارگردان جوان است که در نخستین تجربه­ی فیلم بلند سینمایی خود به سراغ یک سوژه­ی ملتهب رفته­اند که البته پیش از آن­ها فیلمسازان دیگری به سراغش رفته­اند. فیلمی با مضمون قتل، قصاص و شاید بخشش.

آن چیزی که جان­دار را در مقایسه با فیلم­های مشابه قبلی متمایز می­کند، فیلمنامه­ی آن است. فیلمنامه­ای که در هر مرحله از داستان یک اتفاق دارد که تماشاگر را شگفت­زده کند و گره تازه­ای در پیشبرد ماجرای فیلم افکند. گره­‌افکنی­‌هایی که وقتی بیشتر می­شود دیگر داستان فیلم را از دوگانه­ی تکراری قصاص – بخشش جدا می­کند و فیلمی می­شود درباره­ی سقوط اخلاقی یک انسان. هرچه داستان جلوتر می­رود و تماشاگر به این تصور است که یاسر از این پلیدتر نمی­شود و شاید در سکانس بعدی سر عقل بیاید، سکانس بعدی می­شود برگه تازه­ای از پلشتی و ظهور جلوه­ی جدیدی از بدطینتی یاسر.

به هر شیوه­ای متوسل شدن برای رسیدن به هدف، چیزی است که هم یاسر و هم ثریا انجام می­دهند. حالا هر چقدر هدف یکی کشتن و هدف دیگری زنده نگداشتن باشد. آن چه جلوه­ی بیشتری در این میان دارد همان جدال بی­پایان بین اخلاق و بی­اخلاقی است. که با پایانی که حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری برای فیلم در نظر گرفته­اند یک جدال تازه هم شکل می­گیرد، بین خودخواهی و دیگرخواهی.

جان­دار، یک فاطمه معتمدآریا و یک جواد عزتی خوب دارد که فیلم را دیدنی­تر کرده­اند. فیلمی که امیدوارمان می­کند به فیلمسازانش.

 

 

آشفتگی / این همه آشفته حالی:

فریدون جیرانی با آشفتگی نشان می­دهد که فیلم به فیلم اصرار دارد به پیوستن به جرگه­ی فیلمسازانی که ناامید می­کنند تماشاگرانشان را. یک فیلم که بناست تازه باشد اما فیلم قبلی کارگردان، خفه­گی را به یاد می­آورد. جیرانی در    آشفته­گی گویا تصمیم گرفته ادای دین کند به تمام فیلم­ها و فیلمسازانی که دوستشان دارد و از آن­ها فیلمسازی را مستقیم و غیرمستقیم یاد گرفته است. شاید هم می­خواهد اصرار کند که فیلم نوآور می­تواند ایرانی هم باشد.

آشفته­گی معما در دل خود دارد بی آنکه وقتی معما حل شد تماشاگر را شگفت زده کرده باشد. زن اغواگر دارد. اتفاقا این یکی ایرانی شده و نسبتی با آنچه از زن اغواگر فیلم­های نوآر سراغ داریم، ندارد. که با توجه به شرایط حاکم بر فیلمسازی در سینمای ایران نمی­تواند هم داشته باشد. پس چرا باید سراغ فیلمنامه­ی چند پاره و درهمی رفت که امکان ساختش در شرایط موجود نیست و در نتیجه باید از هر چیزی کاریکاتور آن را بکشی جای تصویر اصلی.

این همه آشفته حالی، از آشفته­گی فیلمی ساخته که سرگردان بین تمام نوآرهای تاریخ سینما گیر افتاده و هر چقدر هم که باران ببارد و طوفان شود و نویسنده­اش بی­پول­تر شود، آنچه باید بشود نمی­شود که نمی­شود.

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها