چند شب قبل در یکی از برنامههای خندوانه، شاهد میزانسن و اتفاقات عجیبی میان مجری برنامه (رامبد جوان) و همسر گرامیاش (خانم نگار جواهریان) که به عنوان میهمان شرکت داشت، بودیم. البته نکتهای را برای رفع هرگونه سوءتفاهم عرض کنم. حدود دو سال قبل از رامبد جوان و مانی حقیقی برای شرکت در یک میزگرد مرتبط با سینمای کمدی در مجله «سینما و ادبیات» دعوت کرده بودم. وسط گفتوگو این دو که با هم رابطه گرم و صمیمانهای داشتند، بلند شدند و جلسه را با این توجیه که کار دارند و بیش از این حرفی برای گفتن ندارند، ترک کردند. نگارنده در لید گفتوگو با لحنی آمیخته با طنز به این موضوع اشاره و گلهمندیام را عنوان کردم. تعمدا این موضوع را یادآور شدم تا بگویم اصلا قصد تلافی و حالگیری ندارم. بههرحال سنی از بنده گذشته و قرار نیست از موضعی کینهتوزانه، مقابلهبهمثل کنم. آنچه من را مجبور به نوشتن این یادداشت کرد، اعتمادبهنفس ستودنی و بینظیر این زوج و در نقطه مقابل، موضع کاملا انفعالی تلویزیون در برابر این یکهتازی رسانهای و ژورنالیستی یک مجری است. هر چقدر بخواهیم محبوبیت رامبد جوان و پرمخاطببودن برنامهاش را اصل و مبنا قرار دهیم، باز دلیلی برای نمایش عیان این همه خودشیفتگی نیست. شما تصور کنید در پوشش یک برنامه با موضوعات طنز و کمدی و با هدف خنداندن تماشاگران و مخاطبانی که از خانه و محل کارشان و دیگر اماکن این برنامه را میبینند، یک زوج در برابر دوربین راه به راه به خودشان حال میدهند، از فیلم جدیدی که با هم کار کردهاند و در حال اکران است (نگار) تعریف و برایش تبلیغ مجانی میکنند، تلویحا منتقدان خود را مشتی آدم حسود و عقدهای میدانند و بعد اظهار لطف میکنند و بر همه ما منت میگذارند که به این خودباوری رسیدهاند که حرف مخالفانشان را بشنوند؛ خب، این بدهبستان کلامی شخصی و خانوادگی پرمهر و محبت، چه ارتباطی به این برنامه و اصول محوریاش دارد؟ آن تماشاچیهای بختبرگشته و صبور چه گناهی کردهاند که باید ساکت سر جاهایشان بنشینند و نظارهگر این خوشوبش محفلی باشند و دم نزنند؟نکته سؤالبرانگیز، سیاست یکبام و دوهوای تلویزیون است که گاه اینقدر انعطافپذیر و کفتر جلد میشود و گاه به هیچ صراطی مستقیم نیست. امیدوارم این تصور پیش نیاید که دارم گیر میدهم تا دست و بال رامبد جوان را ببندند، هرچند او زرنگتر از این حرفهاست و خودش گلیمش را از آب بیرون میکشد. برای اجرای عدالت، حالا که این فرصت طلایی و استثنایی در اختیار ایشان و همسرشان گذاشته شد، جا دارد از دیگر زوجهای پیر و جوان و میانسال این عرصه، مثل لیلا حاتمی و علی مصفا، پژمان بازغی و مستانه مهاجر، رؤیا تیموریان و مسعود رایگان، داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر، عاطفه رضوی و حسین پاکدل و… دعوت به عمل آید تا از خوشبختیها و حالوروز خوب و زندگی پرتفاهمشان بگویند، شاید با این رهنمودها کانون خانوادهها گرمتر شود و این زوجهای هنری الگوی خانوادههایی قرار بگیرند که به تیپوتاپ هم زدهاند و دل خوشی از یکدیگر ندارند یا در کانون بحران قرار گرفتهاند و نیاز به مشاوره و فریادرس دارند و خلاصه… حتی حس و انگیزه این را ندارند که ظاهرسازی کنند و بگویند: «ما خیلی باحالیم، بریم بیایم».