لیلا مودت در روزنامه جام جم نوشت :شهرام مکری، یکی از عجیبترین فیلمسازان معاصر سینمای ایران است. فیلمساز عجیبی که هر قدر حین اکران آثارش، کمتر مصاحبه کند و ناشناختهتر بماند، برای مخاطبان آثارش جذابتر است. فیلمهای مکری هیچ بازیگر جذابی ندارد، اما کارگردان دو فیلم ماهی و گربه و هجوم به واسطه این دو اثر، برای علاقهمندان خاص سینما، از سوپراستارهای میانسال کنونی، جذابتر است.
اگر در ورزش فوتبال عنوان آقای جادوگر را در مورد علی کریمی استفاده میکنیم، در سینمای ایران، این عنوان را میتوانیم در مورد شهرام مکری به کار ببریم. استفاده از این عنوان برای مکری، یک استدلال خاص ژورنالیستی، برای هیاهوی مطبوعاتی به واسطه اکران فیلم هجوم نیست، بلکه این عنوان، در نسبت با دو فیلم ماهی و گربه و هجوم، استدلالی فنی و تحلیلی از کارنامه مکری است. مکری در آثارش همه ژانرهای سینمایی را دریبل میزند و به سینمای تالیف شده خودش میرسد. در ماهی و گربه، انتظار اولیه مخاطب فیلم، از سبک و فضای اولیه، فیلمی در ژانر وحشت و زیر ژانر اسلشر است، اما فیلم عمیقتر از آن چیزی است که در تصاویر میبینیم. بنمایه مفهومی ماهی و گربه درباره مفهوم شر است؛ در سفر تفریحی و سرخوشانهترین لحظات آدمهایی که قرار است از زندگی لذت ببرند، شر و بلای انسانی را از دریچه متفاوتی به چشم میبینیم. در شادی جوانانه بدون زرق و برق دنیای فیلم ماهی و گربه، تلمیح بر تمنا دلالت دارد.
در فیلم هجوم، بر خلاف فرمالیستهایی که بیجهت از فیلم تعریف میکنند، با مفهوم رنج از دریچه دیگری آشنا میشویم. در فیلم هجوم، ما با اثری آخرالزمانی مواجه هستیم که نیمی از کره زمین تاریک شده و نیم دیگر روشن است و در تیم ورزشی آماتوری، ردپای تیم خون آشامانی را باید جستوجو کنیم که در قالب فعالیت ورزشی، هدفی جز شکار و حصول خون ندارند.
فیلم به قواعد ژانر به معنای واقعی در ساختار و درونمایه اثر پایبند نیست و کلیت فیلم اثری شاعرانه ـ فلسفی با تم ترس است، اما ترسی که القا میکند، با ترسی که فیلمهای خون آشامی و آخرالزمانی القا میکنند، متفاوت است. ترس از شدن، ترس از چگونگی و فیلم هجوم، انسان را در حد فاصل تمناها تا اقناع شدن بررسی میکند. ما با نوع خاصی از انسان در فیلم هجوم مواجه هستیم که دریدن و خوردن موجب ملجا و تسلی خاطرش میشود، اما همین تسلی و ملجا، بس نفرتانگیز و هولناک است. گوسفندانی را در قالب یک تیم ورزشی، مکری در فیلم هجوم گرد هم آورده که هر کدام نگاه خونبار یک قصاب را دارند و در کلیت فیلم چهره دژمناک انسان، نمود تازهای پیدا میکند.
وقتی به مخاطب سینمارو بگویید که برای نخستین بار در سینمای ایران فیلمی درباره خون آشامان ساخته شده، فیلم آخرالزمانی ساخته شده، طبیعتا به هیجان میآید، اما نکته مهم این است که مکری با بهرهبری از این الگوهای جذاب سینمایی (همان طور که اشاره شد)، فیلم جذاب مکریوار خودش را ساخته است. در شعبدهبازی بصری مکری، خونآشامانی را میبینیم که در اتوپیای جذاب خود، یعنی سرزمینی بدون نور، زندگی پنهانی دارند و انسانها را شکار و خون آنان را مصرف میکنند، فیلم از ساختار نمایشی فیلمهای خون آشامی پیروی میکند، اما اصالت رایج هالیوودی را رعایت نمیکند. مکری از فضاسازی و تم استفاده میکند و نگاهی غیر کلیشهای به ژانرهای برخاسته از قلب هالیوود دارد. وقتی فیلم هجوم را تماشا میکنیم، این طور به نظر میرسد که مولف به صورت تعمدی دارد، قلب و ریهای هالیوودی را جراحی میکند، اما انسانی که قلب و ریهاش هالیوودی عمل میشود، اصالتی ایرانی دارد.
فیلم هجوم آخرین اثر شهرام مکری، فیلم بسیار مهمی است که سال ۱۳۹۶ اکران شده، اما مهم بودن، نباید بهمفهوم هیجان کاذب ایجاد کردن برای مخاطب سینمایی باشد. فیلم هجوم در گروه هنر و تجربه اکران شده و نباید این استنباط ایجاد شود که، مخاطبان سینمارو حتما باید فیلم را ببینند. فیلم هجوم برای مخاطبان هنر و تجربه فیلم درجه یک و هیجانبرانگیزی است. از سوی دیگر، فیلم را باید کسانی ببینند که جریان اصلی سینما برایشان جذابیتی ندارد و از سوی دیگر فیلمهای هالیوودی و آثار سینمای ایران، برایشان کاملا تکراری به نظر میرسد. در واقع فیلم هجوم، فیلم علاقهمندان خاص سینماست.
آثار شهرام مکری، فیلمهای چند وجهی، مثل فرمولهای ریاضی با راهحلهای چند وجهی هستند. هر بار که فیلم هجوم یا ماهی و گربه را تماشا کنیم، میتوانیم معادله فیلم را از دریچه متفاوتی حل کنیم. آثار مکری خاصتر از خاص هستند، اگر سینمای دیوید لینچ، ژان لوک گدار، اینگمار برگمان، نیکولاس ویندینگ رفن، تام فورد، میشاییل هانکه و ترنس مالیک را در کنار هم جمع کنیم، پاسخ این جمع شدن برابر خواهد بود با شهرام مکری و فیلمهایش.