سینماسینما، سعیده خدابخش
با روحیه بد عمومی و وضعیت بدتر سینمای امروز، اکران آنلاین هم تا اینجای کار نتوانسته سینمای رنجور امروز را التیام ببخشد. من هم مانند بسیاری دیگر از دوستان که شیفته سینما هستند، انگار از سر تکلیف فیلمهایی را رصد میکنم که این روزها آنلاین اکران میشوند؛ اما به جرأت تا امروز و تا قبل از دیدن «سراسر شب» مؤتمن از تیتراژ اول فیلم منتظر بودم که تمام شود و بعد از خودم میپرسم؟ خب؟ که چه؟ چه اتفاقی افتاد، این اثر هنری-شما بخوانید این فیلم دمدستی- قرار بود چه بگوید؟ می خواست مخاطب را به چه فکری وا دارد.
از نظر نگارنده مخاطبان سینما دو نوع هستند کسانی که عاشق فیلم و سینما و تحلیل هستند و سینما جزئی از زندگیشان است و نوع دوم صرفاً فیلم را میبینند که سرگرم شوند، تقسیمبندی مخاطب جدی و عام را قبول ندارم. به نظرم هر دو نوع مخاطب جدی هستند و هیچکدام شوخی ندارند یکی میرود که به عشقش برسد، یکی میرود که سرگرم بشود. وقتی بتوانی با عناصری که در فیلم کنار هم میچینی در این روزگار سراسر تلخی کام هر دو نوع مخاطب را شیرین کنی اگر شاهکار نکرده باشی، کارستان کردی، فرزاد مؤتمن بعد از فیلم سینمایی «شبهای روشن» باز هم کارستان کرد، بعد از مدتها، منتظر نبودم تیتراژ پایانی را ببینم، فیلم آخر مؤتمن به اعتقاد برخی از منتقدان ادای دینی است به کارگردانان و فیلمهایی که مورد علاقه فیلمساز است، البته اگر این نظریه هم درست باشد اشکالی متوجه کلیت اثر نیست، اما «سراسر شب» امضای فرزاد مؤتمن را دارد. سکانسها، شکل فیلمبرداری، علاقه به شب، خلوت و بازی گرفتن از بازیگرانی که به لحاظ حرفهای حالا خودشان به تنهایی میتوانند یک فیلم را بدون نظر کارگردان جلو ببرند و کنترل و آرام کردن آنها کاری است که فرزاد مؤتمن در تمام فیلمهایش چه دوستشان بداریم یا نه انجام میدهد، پس نمیتوان گفت فیلم کپی از یک فیلمساز دیگر است، حالا اگر در کلیت اثر ردپایی از علاقه فیلمساز به گدار، بیلی وایلدر و … میبینیم نمی توانیم بگوییم این فیلم کپی است.
«سراسر شب» فیلمی است پیچیده و ساده نیز هم، همانطور که در ابتدای یادداشت هم گفتم میتواند به واسطه کولاژ و نوع روایت نظر مخاطب عاشق را همانقدر جلب کند که به خاطر حضور بازیگران مطرح نظر مخاطبی که می خواهد با سینما تفریح کند.
مؤتمن به ژانر وفادار نیست، شاید یکی از ویژگیهایی که او را از سایر فیلمسازان متمایز میکند همین است، هرگز در هیچکدام از آثارش، خودش را محدود به معنای واقعی ژانر نمی کند و فقط در راستای یک ژانر تمام فیلم را جلو نمیبرد.
«سراسر شب» تماشاچی را آزاد میگذارد که تصمیم بگیرد فیلم چگونه به پایان برسد، یک شب چگونه صبح بشود با چند کاراکتر پیچیده و شلوغش نمیکند شما به عنوان تماشاگر مابین فیلم اجازه نفس کشیدن دارید، نه ریتم نفس را بند می آورد و نه حوصله را سر میبرد نه نوآر است نه یک عاشقانه آرام اما اگر بخواهید تصمیم بگیرید در هر دو ژانر میتوانید «سراسر شب» را بگنجانید.
ویژگی بارز آخرین اثر مؤتمن این است که به تماشاگر احترام میگذارد، پایان فیلم از این دست نیست که مدت زمانی است مد شده و نامش را پایان باز میگذارند؛ اما تصمصم نهایی را توی صورت مخاطب هم نمی کوبد، برای مخاطب ارزش و احترام قائل میشود و چقدر مخاطب امروز سینما نیازمند این احترام است تا بار دیگر به سینما و فیلمساز اعتماد کند.
دوست دارم برای کسانی که این مطلب را میخوانند بگویم که کنترل کردن و بازی گرفتن از بازیگران حرفهای کاری به مراتب سختتر از کار کردن با آماتورهاست؛ در «سراسر شب» مؤتمن حواسش پرت الناز شاکردوست و امیر جعفری نمیشود، بازیگران بیکم و کاست در چهارچوبی که به خوبی پیداست، فیلمساز آن را مشخص کرده حرکت میکنند و تو دیگر مجذوب چهرهها نمیشوی و گوشت را تیز دیالوگها میکنی.
مؤتمن در تمام آثارش نشان داده که با سلوک و نوع فیلمبرداری هم میتواند حرفش را بزند اما برای امثال من که به قول ما سینماییها «دیالوگ باز» هستیم، «سراسر شب» میتواند جذاب باشد درست مانند «شبهای روشن» فیلمساز و دوستداران این نوع از سینما میتوانند معمای شب را در نام و جان این فیلمها تنفس کنند.
این روزها با حمایت از فیلمهای آنلاین می توانیم اندکی به سینما کمک کنیم. «سراسر شب» یک از آنهاست.