سرقت‌های سریالی ۳زن به سبک «تسویه حساب»

مدتی قبل مردی جوان قدم در اداره پلیس گذاشت و گفت دختری به خانه‌اش دستبرد زده و اموالش را به سرقت برده است.

به گزارش سینماسینما ، او توضیح داد: شب گذشته در حال بازگشت به خانه‌ام بودم که هنگام عبور از یکی از اتوبان های شرق تهران، چشمم به دختری جوان افتاد. او کنار اتوبان منتظر ماشین بود و من دلم به حالش سوخت. چون هوا هم سرد بود تصمیم گرفتم وی را به خانه اش برسانم. توقف کردم و دختر جوان سوار ماشینم شد. او در بین راه سر صحبت را با من باز کرد و چون در کار طراحی دکوراسیون داخلی بود، ‌وی را به خانه ام دعوت کردم تا شرایط خانه ام را ببیند. وی ادامه داد: وقتی دختر جوان وارد خانه ام شد، ‌من چای درست کردم اما پس از نوشیدن آن از هوش رفتم. چشمانم را که باز کردم، بیش از ۲۰ ساعت از ماجرا گذشته بود و خبری از دختر جوان نبود. خانه ام کاملا بهم ریخته و تمام اموال با ارزشی که داخل گاوصندوقم داشتم به سرقت رفته بود. وی ادامه داد: ظاهرا در فاصله ای که چای ریختم و به آشپزخانه رفتم، دختر جوان در چای مواد، داروی بیهوشی ریخته و پس از آن اموالم را که بیشتر از ۷میلیارد تومان بود، دزدیده بود.

ردپای یک آشنا

با این شکایت، ماموران پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را برای دستگیری سارق آغاز کردند. آنها در نخستین گام به بازبینی تصاویر دوربین های مداربسته ای که در اطراف خانه شاکی وجود داشت، پرداختند و معلوم شد که زن جوان در این سرقت تنها نبوده است. او ۲ همدست دیگر هم داشت که هر دو زن بودند و بیرون از خانه کشیک می‌دادند. یکی از آنها لباس مردانه تن کرده بود که شاکی پرونده با دیدن چهره‌اش او را شناخت.

شاکی گفت: او سحر نام دارد. من چند ماه قبل با وی آشنا شدم و قرارمان ازدواج بود اما به خاطر اختلافات طبقاتی و مشکلاتی که میان ما وجود داشت، به این رابطه پایان دادم. احتمالا او نقشه این سرقت را طراحی کرده تا از من انتقام بگیرد.

رازگشایی

با این سرنخ، ‌سحر دستگیر شد اما در بازجویی‌ها اصرار بر بیگناهی داشت. با این حال ماموران به بازرسی خانه وی پرداختند و در آنجا مقداری طلا، دلار، یورو و سکه کشف کردند. سحر وقتی شواهد را علیه خود دید به سرقت های سریالی از مردان با همدستی دو نفر از دوستانش اعتراف کرد. با اطلاعاتی که او در اختیار پلیس قرار داد، ‌دو همدست دیگرش هم دستگیر شدند. این ۳ متهم به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، در اختیار ماموران اداره آگاهی تهران قرار گرفته اند و تحقیقات برای شناسایی سایر جرایم احتمالی از سوی این باند دختران ادامه دارد.

نفرت از مردان

سحر ۳۱ ساله است و با همدستانش به سبک فیلم سینمایی تسویه حساب، نقشه سرقت از مردان را طراحی کرده‌اند. می‌گوید او و همدستانش همگی بازی مردانی را خورده‌اند که روزی به آنها قول ازدواج داده بودند و برای همین از آنها کینه به دل داشتند. گفت و گو با سحر را بخوانید.

چرا اینقدر از مردان نفرت داشتید؟

چون مردهایی که وارد زندگی من، آتوسا و شیدا شدند، ‌ فریبکار بودند و از آنها زخم خوردیم. مردی که وارد زندگی من شد، با احساساتم بازی کرد. تصور میکردم قرار است زندگیمان را کنار هم بسازیم اما ‌بعد از ۶ ماه رابطه اش را با من بهم زد و شنیدم که قرار است با یک دختر پولدار ازدواج کند. آتوسا و شیدا هم شرایط شان مثل من بود. آنها فریب مردانی را خورده بودند که متاهل بودند و به آنها دروغ گفته بودند.

با همدستانت چطور آشنا شدی؟

در پارک. صبح می رفتیم ورزش می کردیم تا اینکه یک روز رفتیم کافه و قهوه خوردیم. در آنجا سفره دلمان را برای هم باز کردیم و وقتی متوجه شدیم هر ۳ نفرمان در عشق شکست خورده ایم، نقشه انتقام جویی کشیدیم آن هم به سبک فیلم تسویه حساب. راستش این فیلم قدیمی است اما من این اواخر بار دیگر به تماشایش نشستم. همان شب از آن فیلم ایده گرفتم تا به سبک آن از مردان سرقت کنیم. داستان فیلم اینطور بود که چند زن دور هم جمع شده بودند و از مردان پولدار سرقت می کردند.

برگردیم به سراغ پرونده تان، ‌با چه شگردی سرقت می کردید؟

ما فقط از ۳ نفر سرقت کردیم. یکی از آنها پسر مورد علاقه من بود که فقط او از ما شکایت کرده است. نفر دوم هم مرد موردعلاقه شیدا. سومین طعمه مان غریبه بود که به صورت اتفاقی وی را به دام انداختیم. شیوه مان هم این بود که یک نفر از ما سر راه، طعمه هایمان قرار می گرفت و سوار ماشینش می شد. سپس به هر نحوی شده به خانه طرف می رفتیم. از قبل هم داروی بیهوشی خریده و آن را در فرصتی مناسب در چای یا قهوه یا آبمیوه طرف می ریختیم. وقتی بیهوش می شد به دو نفر دیگر خبر می دادیم که بیاییند داخل. سپس ۳ نفری، هرچه پول و اموال با ارزش داخل خانه بود را به سرقت می بردیم.

چرا یکی از آنها لباس مردانه به تن می کرد؟

دلیل خاصی نداشت. شاید برای رد گم کنی، چنین فکری به سرش زد.

گفتی دو شاکی دیگر از شما شکایت نکرده اند؟

نه فقط پسر موردعلاقه ام از من شکایت کرد. راستش اصلا فکرش را نمی کردم که شکایت کند چون قرار بود ازدواج کند و ممکن بود خبر اینکه دختری را به خانه اش دعوت کرده به گوش نامزدش برسد و برایش دردسر شود. اما خب دل را به دریا زد و شکایت کرد. دو شاکی دیگر هم متاهل بودند و ما با تهیه فیلم و عکس، تهدیدشان کرده بودیم که اگر پای پلیس را به ماجرا باز کنند، فیلم و عکسشان را پخش می کنیم. آن دو نفر هم از ترس آبروریزی و خانواده هایشان بی خیال شکایت شدند.

چقدر پول از این سرقت ها گیرتان آمد؟

هدف ما انتقام جویی بود. بخشی از طلاها را فروختیم و ۳ تایی دخترونه رفتیم سفر. اما مابقی وسایل داخل خانه هایمان است. وقتی این تصمیم را عملی کردیم به این قسمت ماجرا که دستگیری و زندانی شدن بود، فکر نکرده بودیم اما در نهایت گیر افتادیم.

منبع : روزنامه همشهری

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 203481 و در روز چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۳ ساعت 05:04:14
2024 copyright.