سینماسینما، فریبا اشوئی
دوربین عکاسی هدیه ملکه انگلیس و نیکلای اول پادشاه روس برای خوش رقصی و جلب نگاه مودت ناصرالدین شاه، در سال ۱۲۲۱ به دربار قاجار راه پیدا می کند. این مهم سرآغاز تاریخی هنر عکاسی در ایران به شمار می رود. سال ۱۲۳۹ (ه. ش) هنر عکاسی توانست از کاخ سلطنتی بیرون بیاید. ناصرالدین شاه در جنگ ایران با ترکمن ها، عکاس فرانسوی اش را راهی مناطق مرزی کرد تا برایش عکس جنگی بگیرد. عکاس فرانسوی اسیر می شود و نخستین عکس های جنگی ایران از دست می رود. محرم سال ۱۳۲۳ هجری قمری موسیو نوزِ بلژیکی که سرپرستی اداره گمرکات کشور را برعهده داشت، عکسی با لباس روحانیت از خودش می گیرد که انتشار این عکس اعتراضات روحانیت و مردم را به همراه می آورد. این اعتراضات درنهایت منشأ تحول سیاسی ای چون انقلاب مشروطه می شود. با عبور از این اتفاقات، مبارزات ستارخان و باقرخان در تبریز هم کلید می خورد و عکس های خوبی از این دو سردار به عنوان فرمانده های سپاه مشروطه خواهان، انتشار می یابد که تکثیر این عکس ها در تهران، توسط عکاسان مختلف ازجمله میرزا جواد، عکاس جوان، با وجود ممنوعیت های وضع شده منجر به شعله ورتر شدن آتش انقلاب مشروطه می گردد. دربار قاجار این اقدام و نافرمانی عکاسان ازجمله میرزا جواد عکاسباشی را فراموش نمی کند و آتش انتقام شاه، جان میرزا جواد را می ستاند.
داستان و داستان گویی هنری ماندگار از گذشته تاریخی ادب و فرهنگِ این سرزمین است. هنر عکاسی نیز به شیوه خود، این داستان سرایی را دنبال می کند. این شیوه را داستان سرایی تصویری (photo story) گویند. داستان سرایی تصویری درواقع روشی است در عکاسی، که با انجام آن، یک داستان با مجموعه ای از عکس ها روایت می شود. یقینا نمی توان با گنجاندن تمام داستان در قالب تک عکس، داستانی را روایت کرد. نکات مهم و تفاوت های عمده ای درخصوص تک عکس و داستان سرایی با مجموعه عکس وجود دارد. اگرچه به روایتی یک تصویر خود ارزش هزاران کلمه را به همراه دارد، اما این به این معنا نیست که همه عکاسان قادر باشند داستان بگویند. عناوین (caption)، بخش جدایی ناپذیر داستان عکس ها هستند. درحقیقت این عناوین اند که کمک می کنند بیننده تصاویر را به درستی درک کند. عناوین وقتی داستانی را به شکل مجموعه عکس روایت می کنند، گفتار متن به وجود می آید. این گفتار متن بر موضوع می نشیند و مخاطب را متوجه سوژه مورد نظر خواهد کرد. گفتار متن اگرچه درک مخاطب از عکس ها را گسترش می دهد، اما درحقیقت این خود تصاویرند که به عنوان جزئی از یک کل می بایست روایت را در دل خود به همراه داشته باشند. صرف قدیمی بودن یک عکس نمی تواند پیشینه تاریخی عکس را به آن سنجاق کند. داستان سرایی تصویری بر اساس یک برنامه ریزی مدون است. این برنامه ریزی شامل موضوع، تحقیق و درنهایت توالی و ترتیب عکس ها خواهد بود. موضوع روایت مستند «میرزا جواد» بیش از اینکه درگیر این عکاس جوان عصر مشروطه باشد، درگیر پیشینه و سرنوشت هنر عکس و عکاسی در این سرزمین است. سعید فرجی، کارگردان این مستند، در نوع تصاویری که برای روایت خود برگزیده، موفق عمل نکرده است. او برای انتخاب عکس هایش صرف تاریخی و قدیمی بودن آن را کافی دانسته، حال آنکه انتخاب عکس ها با سوژه فیلم مستند «میرزا جواد» همخوانی ندارد. زمانی که فیلمی تولید می شود، انتخاب پیام و شیوه انتقال آن بسیار مهم خواهد بود. روایت تصویری «میرزا جواد» اگرچه آغاز، میانه و پایان متناسبی دارد، اما پیام فیلم مخدوش است، چراکه سوژه اصلی لا به لای عکس های قدیمی گم شده است. مخاطب فیلم قرار است در این مستند سرنوشت یک عکاس مبارز دوران قاجار را به روایت عکس دنبال کند، اما کارگردان تنها دارایی اش برای تصویرسازی زندگی این شخصیت، یک سنگ قبر ناشناس، دو عکس قدیمی از ستارخان و باقرخان به همراه عکس نقاشی از یک جوان ملبس به ردای دوران قاجاریه در قابی است که با تصویرسازی متحرک قاب مورد نظر را شکسته و عکس درون قاب را به خون می کشاند. عکاسان مستند بر این باورند که چیزی را که ذهن مخاطب درباره آن آگاهی ندارد، چشمش نیز قادر به دیدن آن نخواهد بود. هنگامی که برای یک داستان تصویری عکسی گرفته یا از میان تصاویر آرشیوی عکسی برگزیده می شود، وجود قالب یا چندوچونِ محتوا بدان معنا که چه چیز را برای مخاطبمان به تصویر می کشیم، از اهمیت بالایی برخوردار است. یعنی اینکه چه عکس هایی انتخاب شوند تا روایت این داستان به خوبی پیش برود. اما مستند «میرزا جواد» در این زمینه با کاستی جدی رو به روست. عکس هایی که کارگردان برای سوژه این فیلم انتخاب کرده، ناکافی است و او تنها توانسته به کمک گفتار متن، مخاطب را متوجه سوژه فیلم کند. میرزا جواد جزء کوچکی از این روایت تصویری تاریخی است. تصویر پرتره این شخصیت تنها نیمی از واقعیت پنهان روایت فیلم است و قادر نیست اساس داستان، یا چرایی آن را به مخاطبش منتقل کند. همچنین است انتخاب عکس ها در یک روایت تصویری که بدون درک نور و ترکیب بندی برای سوژه انتخابی کامل نیستند و در این باره نیز در فیلم «میرزا جواد» با مشکلات جدی رو به رو هستیم. زمانی که صحبتی در مورد یک عکس مطرح می شود، آن تک عکس بخشی از کل یک واقعیت و لحظه ای از یک تصویر بزرگتر است. این عکس بخشی از مغز مخاطب را آزاد می کند تا خود آن را تفسیر کند. اما عکس یک جوان و شلیک گلوله و… همه داستان تمام این داستان نیست. داستان تصویری مجموعه ای از تصاویر واحد است؛ تصاویری که درحقیقت واحدهای روایت تصویری فیلم به شمار می روند و هر تصویر نیز خود منحصرا یک فصل از داستان است. فصلی که به سمت نقطه اوج پیش خواهد رفت. مجموعه عکس به مغز مخاطب این اجازه را می دهد تا هر تصویر را به عنوان یک کل پردازش کند. مجموعه تصاویر کنار هم در یک روایت تصویری متوجه چندین ایده خواهد بود، اما یک تصویر واحد (پرتره شخصی میرزا جواد) تنها می تواند بر یک ایده متمرکز گردد که آن ایده نیز ماجرای مرگ هنرمند است. اگرچه نخستین و آخرین تصویر در یک مجموعه روایتی، هدف به شمار می روند، اما این هدف گذاری نباید آن عکس را از کل روایت منفک کند، همان طور که نمی توان کتاب را منحصرا از جلد آن ارزیابی کرد.
منبع: ماهنامه هنروتجربه