تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۱/۰۲ - ۱۱:۵۹ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 195647

فرزانه متین- فیلم بیچارگان به کارگردانی یورگس دانتیموس به نوعی بازآفرینی فمنیستی از داستان فرانکشتاین است و با درخشیدن در جشنواره فیلم ونیز و برنده شیر طلایی نویداز آن می داد با فیلمی تحسین برانگیز به همراه بحث و نقدهای فراوان روبه رو ایم.کاندید شدن در ۱۱ رشته نامزدی اسکار و برنده شدن در ۴ رشته از جمله بهترین بازیگر زن،بهترین طراحی صحنه،بهترین چهره پردازی و آرایش مو و بهترین طراحی لباس مهر تاییدی بر خاص بودن فیلم است.
باید اظهار داشت که بیچارگان که از روی رمانی به همین نام ساخته شده که اقتباسی کاملا وفادارانه نبوده بلکه یک برداشت منحصربفرد از یک رمان در قالب فیلم سینمایی در ژانر طنز سیاه است.البته این کارگردان با خلق فیلم سوگلی هم نشان داد که در این نوع ژانر،بسیار موفق عمل کرده است.
از همان ابتدای فیلم،مخاطب متوجه می شود با اثری عجیب و غریب،جنون آمیز،معما گونه و پرشور روبه روست.
داستان از آنجا آغاز می شود که در قرن ۱۹،زن جوان بارداری با پریدن از روی پل در لندن خودکشی می کند اما یک جراح معروف با چهره ای هیولا مانند از طریق پیوند مغز جنین داخل رحم زن،وی را نجات می دهد و سفر ماجراجویانه و ناشناخته به سوی شناخته ها و خودشناسی در انتظار وی است.
این زن به نام بلا بکستر به نوعی مخلوق گادوین بکستر است که در اندامی زنانه با مغز یک کودک زندگی می کند.درواقع او بچه ی خودش است.
طراحی صحنه و طراحی لباس در فیلم که از برگ های برنده آن است نبوغ این کارگردان یونانی تبار را نشان می دهد که فیلم ،فرا زمانیست و از این رو مخاطب و منتقدین را مبهوت می کند.
جسارت هنری اما استون

اما استون در نقش بلا بکستر ،بازی ایی جاودانه ایی در بیچارگان ار خود به جای گذاشت.وی در دومین همکاری اش با فیلمساز(فیلم سوگلی)سه جایزه اسکار،گلدن کلوب و فیلم بافتا برای بهترین بازیگر زن درو کرد.جسورانه ترین بازی استون را می توان در این اثر تماشا کرد.
از آنجا که کل حول وی می چرخد ،اما استون ،خوشحالی،غم،دوران کودکی تا بزرگسالی را با اجرای فیزیکی خارق العاده به نمایش گذاشت.
بی شک در این سال ها،پرده سینما چنین نقشی خیره کننده،شجاعانه و برون گرایانه به خود ندیده بود.استون فراتر از حد معمول بود.به غیر از وی،سایر بازیگران نیز در خدمت فیلم بودند و از پس نقشهایشان به خوبی برآمدند.
از این رو یورگس دانتیموس،از انتخاب بازیگرانش هرگز پشیمان‌نخواهد شد.
رنگ؛سمبل فیلم

رنگ در فیلم بیچارگان یکی از انتخاب های خلاقانه ی فیلمساز بوده وقتی بلا در خانه گادوین که وی را گاد یا همان خدا صدا می زند،فیلم رنگی نیست و همه چیز سیاه و سفید است و برای بلا نشاندهنده ی آن است که بعضی چیزها خوب و بعضی چیزها بد است اما وقتی به خواست و اراده ی خود واردجهان خارج از خانه خالقش می شود ،فیلم رنگی می شود و ما در یک پالت رنگی مبهوت کننده غوطه ور می شویم.رنگهای تند،غلیظ،ملایم همگی دست به دست هم می دهد که پس از پایان فیلم چشمهایمان تا یک مدت به این طیف وسیع رنگها عادت کرده است.

از ناشناخته ها به سوی شناخته شده ها

کارگردان نابغه سوگلی نشان می دهد در بیچارگان ، روح جستجوگر و سرکش بلا نمی تواند صامت و آرام باشد.او به نوعی در حال تجربه ی سردرگمی است.بلا در فیلم به همراه وکیلی منحرف به نام دانکن ودربرمن وارد سفری ماجراجویانه می شود .از لندن ابتدا به لیسبون سپس با کشتی بخار به اسکندریه و در نهایت به فرانسه می روند و بلا سر از یک فاحشه خانه در پاریس در می آورد.در طی این سفر او با ناشناخته هایی رو به رو می شود که برایش لذت بخش است از آشنایی با آداب غذا خوردن تا مطالعه کتاب.
او پس از آشنایی با نابرابری های اجتماعی،روابط انسانی،تفکرات فمنیستی و دلسوزی و همدردی با سایر مردم به بلوغ می رسد و در اینجاست که به دنبال راهی تازه جهت اصلاح دنیاست.
«می تونیم دنیا را بشناسیم و وقتی دنیا را بشناسیم،دنیا مال ماست»دیالوگی تفکر برانگیز از سوی بلا که نشان دهنده اینست که عطش و حرصش برای آگاهی از دنیا خیلی زیاد است.در دیالوگی دیگر می گوید:«اگر بتوانم جهان را بشناسم ،می تونم بهترش کنم»او به دنبال ساختن یک مدینه فاضله است.
آزادی در خدمت انسان یا انسان در خدمت آزادی

در کل باید کفت در زمینه آزادی ما با دو نظریه روبه رو هستیم؛
۱-از آنجا که انسان گل سر سبد خلقت است باید از تمام مواهب از جمله آزادی در خدمت انسان مانند دیگر نعمت های الهی بهره مند باشد.
۲-در نظریه دوم،انسان بنده آزادی و مقهور اوست .این نوع آزادی به نوعی بندگی محسوب می شود و اسیر گرایش هایی می شود که نمی تواند خود را از بند رها کند.
خداوند انسان را به گونه ای خلق کرده که از راه آزادی،انتخاب و اختیار به کمال حقیقی خویش دست یابد.آزادی راهی برای کمال است یعنی اگر انسان آزاد نبود نمی توانست کمالات بشری را داشته باشد.
کارگردان هر دو نظریه را در فیلم نشان می دهد و در نهایت به این امر پایبند است که آزادی در خدمت انسان است و اینکه انسان آزاد است که پیروز باشد.
در فیلم نشان داده شد بلا بکستر با ۵ مرد از خالقش گرفته تا شوهرش روبه رو می شود که همگی در صدد سلطه بر وی هستند و او می خواهد از بند اسارت و بردگی خارج شود.شوهرش وی را جز اموالش می داند و بلا پیش از خودکشی مسلما از این سلطه و نداشتن آزادی خسته شده بود و عرصه ی زندگی را بر خود تنگ دیده و آگاهانه به زندگی اش پایان داده بود.
از این رو انسان آزاد ،مسلما یکی مهم ترین پیام های فیلم است.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها