سکانس دعوای کارلوس کی روش و برانکو در معمای شاه/ طنز

ساغر عزیزی- معمای شاه
شب. داخلی. کاباره لاغانته
گوگوش (با نام هنری فائقه حامدی!) روی صحنه ایستاده و دارد با سیم میکروفن ور می‌رود. عدم استقبال مردم قهرمان و بیدار تهران از برنامه‌های مبتذل و ملال‌آور کاباره‌ها، باعث شده فقط دو جوان خارجی و یک جوان ایرانی به علاوه دو سه نفر از خانواده سلطنتی در سالن حضور داشته باشند. یکی از مهمانان خارجی، جوان سیبیلویی به نام کارلوس و دیگری جوانی پاپرانتزی و عینکی به نام برانکو است.

فائقه با ناامیدی و سرخوردگی، یواشکی با مأمور ساواکی که پشت پرده‌ی صحنه ایستاده صحبت می‌کند: «واسه کی بخونم؟ کسی نیومده. مردم دیگه ما رو نمی‌خوان. کی می‌خواید اینو بفهمید؟» مأمور ساواک: «مردم؟ یوهاهاهاها! مردم واسه ما اهمیتی ندارن. دو تا مهمون خارجی داریم. تو هم باید مثل اعلیحضرت و شهبانو اجنبی‌پرست باشی. یه چی بخون اینا حال کنن.»
فائقه رو به مهمانان: «خب چی بخونم براتون؟»
پسر غیرتمند ایرانی از انتهای سالن فریاد می‌زند: «حامد زمانی!» مأمور ساواک می‌رود و این هموطن هنرفهم و فرهیخته که به زور فیلمنامه سر از کاباره در آورده را با چک و لگد می‌اندازد بیرون.
فائقه: «خب حالا که به سلامتی با سرکوب سبوعانه صدای مخالف رو در نطفه خفه کردیم، چی بخونم؟»
فریاد سرخوشانه‌ی کارلوس: «من آمده‌ام وای وای!»
این خواننده‌ی وابسته به دربار که به تازگی موهای خود را به ‌طرز بسیار پسرانه‌ای کوتاه کرده تا در بین جوانانِ آن دوران، سردرگمی جنسیتی ایجاد کند، این ترانه را می‌خواند. کارلوس بسیار مسرور است. برانکو بلند می‌شود آهنگ بعدی را درخواست کند. کارلوس با صدای بلندتر: «هم‌صدای خوبم بخووون تا بخووونم!» اعضای خاندان سلطنتی که آخر سالن روی زمین یک گوشه‌ای دور هم جمع شده‌اند و دارند تریاک می‌کشند، اشاره می‌کنند که «همینو بخون.» کارلوس به سمت برانکو می‌رود و دست راستش را به صورت آنّاگریندا به برانکو نشان می‌دهد. فائقه این ترانه را هم در کمال تملق و خوش‌رقصی اجرا می‌کند. به‌خصوص بیت ننگین و مشکوک: «با تو من بهارم / بی تو شوره‌زارم.» خواننده‌ی سرسپرده، آهنگ بعدی را از حضار می‌پرسد. برانکو از جا پریده و می‌گوید: «زا ایگراچیو نیچ پرویانکا رامینو نو ایگاتزا.» بلافاصله چلنگر (با بازی و گریم متفاوت مهراوه شریفی نیا) از راه می‌رسد و ترجمه می‌کند: «آهنگ کویر لطفاً. رامین هم در ترکیب نیست.»
کارلوس محکم می‌کوبد روی میز و بلند می‌شود: «من دارم توی کشور شما کار می‌کنم. روحیه‌م باید حفظ بشه. هر آهنگی من خواستم باید اجرا کنید.»
برانکو: «زیگورا فانتازیو پاپا ایگریتزا.» (چلنگر: «خواب دیدی خیر باشه بابا. ما هم آدمیم‌ها!»)
کارلوس کت‌اش را از پشت صندلی برمی‌دارد: «اصلاً من می‌رم.» و به حالت قهر به سمت در خروجی می‌رود.
ناگهان جوان غیوری به نام محمد (مایلی کهن. با بازی حسام نواب صفوی که نقش دوم‌اش در این سریال است) وارد می‌شود و فریاد می‌زند: «این چه وضعیه درست کردید؟ این چه مراسمیه؟ (گریه‌اش می‌گیرد) به خدا من این مراسمو نمی‌خوام! (ایح ایح ایح) به خدا نمی‌خوام… (هق هق)» و با همکاری تیمی از وکلای بین‌المللی، کاباره را لغو مجوز می‌کند. خانواده سلطنتی یک گوشه نشسته دارد کام می‌گیرد. کارلوس کت‌اش را انداخته روی دوش‌اش و دارد می‌رود. ناگهان یکی از کارگران سالن به نام تاج (با بازی لئوناردو دی‌کاپریو) دستان زخمی‌اش را دراز می‌کند و با صدای نحیف می‌گوید:
«منو با خودت ببر… منو با خودت ببر… من اینجا بی تو چیکار کونم دادا؟ نرو، حَیفس!»

پدرام ابراهیمی / بی قانون

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 40069 و در روز شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵ ساعت 01:48:49
2024 copyright.