خبرگزاری مهر نوشت :بعضی روزها در تحریریه رسانهها، اخباری به گوش می رسد که هم عجیب است هم دردناک؛ مثل خبر «مرگ گربه یک سلبریتی»، عجیب به این خاطر که مرگ یک گربه در کانون توجه افکار عمومی قرار گرفته است و دردناک به این دلیل که صفحات مجازی پر شده است از کامنت های ابراز همدردی و تسلیت، آن هم به خاطر مرگ یک حیوان.
البته نگه داری از حیوانات موضوعی شخصی است و شأن یک رسانه رسمی هم این نیست که بخواهد به کسی تذکر دهد چرا فردی حیوانی نگه داشته است. به طور حتم علم روانشناسی برای این واکنش های انسان ها نسبت به حیوانات خانگی شان پاسخ هایی دارد. اما آنچه که از خلال این اخبار جلب توجه می کند انعکاس نگرش هایی خاص در این موارد است که به نظر می رسد قصدی فراتر از ابراز سوگواری برای مرگ یک حیوان خانگی باشد.
طی همین یکی دو روز گذشته بود که «بزرگمهر حسین پور» خبر مرگ گربه خانگی شان را در صفحه اینستاگرامی خود منتشر کرد و چند ساعت بعد این خبر در کانون توجه فعالان مجازی قرار گرفت. حسین پور که خود فعال رسانه ای، کاریکاتوریست و تحصیل کرده رشته نقاشی است و با توجه به این سوابق مسلما استفاده خوب از نمادهای تصویری را می شناسد. درباره خبر فوت گربه اش از تصویر انگشتری استفاده کرد که بی شباهت به نمادهای مذهبی (انگشتر عقیق) نبود. در بدنه این انگشتر هم تصویری از یک گربه حک شده بود.
نکته جالب اینکه در زیر پست سراسر احساسی که حسین پور برای مرگ گربه اش گذاشته بود برخی چهره های مطرح و بازیگران هم کامنت هایی گذاشته بودند که نکات قابل تاملی را به ذهن متبادر می کرد. از در خواست آمرزش خداوند برای این گربه تا دعا کردن بابت اینکه مرگ گربه باعث طولانی شدن عمر پدر و مادر خوانده اش [حسین پور این گربه را فرزند خود دانسته بود!]؛
میترا حجار که به عنوان فعال محیط زیستی شناخته می شود، درباره مرگ این گربه در کامنتی نوشت: «ای طفلک بالاخره رفت؟ مطمئنم تو و سیما هم زندگیاش رو از لحظههای قشنگ پر کردین… گاهی آرزو میکردم کاش من جای این حیوونا بودم در اون صورت روزی که میرفتم کسی ازم خاطره بدی نداشت.»
هانیه توسلی هم سال گذشته در خصوص مرگ گربه خود رفتاری مشابه حسین پور بروز داد. او هم گربه اش را فرزند خود خطاب کرد و نوشت بعد از مرگ او از خدا چیزی نمی خواهم. بعدها هم در کمپینی که حسین پور با عنوان «سگ فحش نیست» به راه انداخت توسلی و بسیاری از کاربران نوشتند که سگ را نباید نجس دانست.
اما در کنار این رفتارهای عجیب به تازگی خبری در رسانه ها منعکس شد که نشان می داد یک زوج عادی (غیر سلبریتی) در حوالی رشت سگ خود را در مسجد دفن کرده اند. در آن خبر آمده بود که این زوج با ترفندی هیأت امنای مسجد را فریب داده اند و با گریه هایی که زن انجام داده است همه باور کرده بودند که فرزندشان درگذشته است. اما چند وقت بعد مشخص می شود که در زمین مسجد سگی دفن شده است.
به طور حتم یک زوج عادی بدون انگیزه دست به چنین اقدامی نزده اند، کما اینکه بعد از رسانه ای شدن دفن این سگ رسانه های فارسی زبان بیگانه به انعکاس این خبر با پرداختی خاص کردند. به عنوان مثال سایت ایندیپندنت فارسی نوشت: «دستگیری یک زن در ایران به اتهام دفن سگ در زمین مسجد، در شبکههای اجتماعی بازتاب داشته است. کاربران این شبکهها بعد از انتشار این خبر نظرات متفاوتی داشتهاند. برخی با غیرشرعی بودن دفن سگ در زمین مسجد این کار را مذموم دانسته و گروهی زمین مسجد را زمین خدا نام داده و آن را متبرک ندانستهاند. اما شاکیان این زن هیات امنا مسجد و سپاه ناحیه سلمان رشت هستند که سگ دفن شده را نبش قبر کرده و بیرون کشیدهاند. »
در ادامه این مطلب ضمن بی توجهی به عقاید مذهبی مردم در مورد سگ ها و حتی حمله ای که چند وقت پیش توسط یک سگ به یک نوجوان صورت گرفت، قانونگذاری در سگ گردانی مورد شماتت قرار گرفته است و بر اساس نتایج یک تحقیق علمی نامشخص نگه داری سگ عاملی برای بهبود افسردگی عنوان شده است.
آنچه که در تمام این اتفاقات به عنوان یک وجه مشترک می توان در نظر گرفت این است که جریاناتی خاص به واسطه در اختیار داشتن تریبون و افراد مشهور به واسطه اینکه می توانند حرف شان را با صدای بلندتر نزد افکار عمومی طنین انداز کنند اولویت های جامعه را این چنین دگرگون میسازند.
آقایان و خانمهای سلبریتی؛ خوانندگان و بازیگران و ورزشکاران، آدمها به داخل خانههای شما سرک نمیکشند و حوزه خصوصی شما محفوظ است. اما حوزه خصوصی به بیان آمده شما به اندازهای سبک و مبتذل است که نگرانی برای جوانان و نوجوانانی که قرار است از شما الگو بگیرند را بسیار بسیار بالا برده است.
تازه این در شرایطی است که واکنش سلبریتیهای ایرانی به مرگ حیوانات خانگیشان را مقایسه کنیم با واکنش آنها به جریانات دردناک تاریخ معاصر مثل کودککشیهای گسترده و واضح در یمن و فلسطین تا آن وقت متوجه شویم که از یک تغییر اولویت اساسی صحبت میکنیم.