سینماسینما: رسول بهروش در همشهری نوشت :مدیر محترم شبکه۳زحمت کشیده و بعد از ۲سال، ۲دقیقه در مورد حذف عادل فردوسیپور حرف زده؛ آن هم تمامش اتهام، همهاش حرفهای کلی و سربسته که درنهایت فقط دست خالی مدیران صداوسیما را نشان میدهد. مدافع چشمبسته هیچکس نیستیم؛ ازجمله عادل فردوسیپور که او هم اشتباهات خودش را داشت. با این همه اما، او جزو بهترینها بود و حذف بیمنطقش، پیامی غیراز تنگتر شدن فضا در تلویزیون دولتی ایران ندارد. اظهارات اخیر فروغی را هم در یک جمله میشود خلاصه کرد: «فردوسیپور را کنار گذاشتیم؛ چون زورمان زیاد است و او هم با سلیقه ما سازگاری نداشت.»
در عین حال اما یک جای حرفهای مدیر شبکه۳خیلی بامزه است؛ اینکه او در مورد حمایتها از عادل میگوید: «آنها رسانه دارند و زنجیرهای به هم وصل هستند. فضای مجازی هم دست ما نیست و نمیتوانیم کاری کنیم.» متوجه شدید؟ مدیر مهمترین شبکه صداوسیما چنین مظلومانه از ناتوانی خودش و تشکیلاتش در مقابل رسانههای منتقد خبر میدهد، اما این رسانهها کجا هستند؟ چطور توانستند با دست خالی در اثرگذاری عمومی از صداوسیمای ثروتمند ایران سبقت بگیرند؟ این صدای شکست است که میشنوید؛ صدای زمین خوردن و اظهار عجز کردن. مدیر ارشد فراگیرترین رسانه تصویری کشور که به شکل صددرصد انحصاری فعالیت میکند و هر رقیبی را هم میبلعد، آشکارا در برابر فضای مجازی اعلام شکست میکند. رسانهای که صبح تا شب بهخودش لقب «ملی» میدهد، حالا دستش را به نشانه تسلیم در مقابل شبکههای اجتماعی بالا میگیرد. نه اینکه فضای فعلی مجازی در ایران محتوای غنی و باکیفیتی داشته باشد؛ نه، اما امثال فروغی طوری تلویزیون را زمین زدهاند که چنین شکستهایی تعجبآور نیست.
صداوسیمای ایران امسال حدود ۲هزار میلیارد تومان از اموال عمومی (دقیقا پولی که حق من و شماست) بودجه گرفته و این رقم سال آینده حدود ۷۰۰میلیارد تومان بیشتر هم خواهد شد. گفته میشود این سیستم بیش از ۴۰هزار کارمند دارد و نهتنها به شکل انحصاری اداره میشود، بلکه اخیرا تلویزیونهای اینترنتی را هم به زور زیر چتر خودش کشیده و به هیچکس مجال نفس کشیدن نمیدهد. همین عادل فردوسیپور میخواست برنامهای شبیه نود را در بستر اینترنت تولید کند، مقابلش ایستادند. بعد تشکیلاتی با این قدرت و ثروت، مقهور فضای مجازی است و مدیرش چنین مظلومانه میگوید: «خب، چه کار کنیم؟ آنها رسانه دارند!» امروز چه نسبتی از جمعیت ایران تلویزیون میبیند؟ چه نسبتی از جمعیت ایران اخبار مربوط به کرونا یا انتخابات آمریکا یا رویدادهای مهم مشابه را از صداوسیمای خودمان پی میگیرد؟ این رسانه روزبهروز کماثرتر و مهجورتر شده؛ تا جایی که بسیاری از برنامهسازانش به در و دیوار میکوبند که یک دقیقه از کارشان وایرال شود به شبکههای اجتماعی راه بیابد. آیا غیراز این است که حضور بیضابطه مدیرانی از جنس فروغی نقش پررنگی در این اضمحلال مستمر داشتهاند؟ روزگاری در همین شبکه۳ برنامههای نقدمحور مثل نود و دایره طلایی راه افتاد، نسل جدید گزارشگران مثل فردوسیپور و مزدک میرزایی بهکار گرفته شدند، سریالهای جذاب با ترویج عنصر «گفتوگو» بین اعضای خانواده تولید شد و چنان طنزهای ۹۰شبی باکیفیتی ساختند که هنوز دارند برای هزارمین بار آنها را بازپخش میکنند. مدیران قبلی هم مال همین مملکت بودند، اما خانهنشین شدند تا یکی مثل فروغی در ۲۹سالگی مدیر شبکه۳ شود و ۲سال بعد از آغاز کار، تنها دستاوردش مهاجرت مزدک و خانهنشینی عادل باشد. بعد هم زل بزند به دوربین بگوید: «آنها رسانه دارند.» مگر شما چه دارید؟