سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی
فیلم سینمایی «سورنجان» ساخته محمدرضا رسولی، در رده درام خانوادگی، با محوریت یک زوج جوان (کیهان و هاله) که با پیوستن زوج جوان دیگری(حمید و صبا)، چهار شخصیت محوری داستان فیلم را شکل میدهند، به دلیل فضاسازیهای خاصی که دارد، یک فیلم تجربی خوشساخت است.
در فیلمنامه «سورنجان» – کار صحرا رمضانیان، فیلمنامهنویس خراسانی، با اقتباس از نمایشنامه «مرمت آثار باستانی» – آشکارا سعی میشود با تاکید بر زوایای پنهان همه شخصیتهای حاضر در داستان فیلم، مخاطب با ابعاد تاریک و پیچیده روح و روان هریک از آنها نزدیک شود تا از طریق برخی رفتارها و کنشهای نامتعارف و غیرمعمول آنها، به شناخت دقیقتری برسد. چنانکه میدانیم، در این گونه فیلمها که بیش از هر چیز به ابعاد روانشناختی یا شناخت رفتارها و کنشها و واکنشهای آدمها تاکید میشود، همواره آدمها محور اصلی مباحث روانشناختی هستند و در فیلم «سورنجان» نیز جنبههای روانشناختی بر سایر جنبههای مفهومی اثر غلبه و چیرگی افزونتری دارد.
برای شناخت شخصیتهایی مثل کیهان ( میلاد کیمرام) یا هاله (بهدخت ولیان) و همچنین حمید (امیربهادر اورعی) و صبا ( مهدخت مولایی) شاید کنکاش در گذشته هر یک از آنها از طریق خاطرههایی که از گذشته مشترکشان واگویه میشود، از نخستین لحظههای رویارویی آنان، به شکلی قطرهچکانی و تدریجی، اطلاعاتی در اختیار مخاطب فیلم قرار میگیرد و بر این جنبه از رفتارهای آنان تکیه دارد که هیچیک از این کنشها و واکنشها را نباید تصادفی به حساب آورد.
سه تن از چهار شخصیت داستان فیلم- به جز صبا – به دلیل همدوره بودن در دانشگاه، خاطرههای مشترکی دارند که برای مثال، شاید بخشی از گفتوگوهای کنایهآمیز حمید و صبا قرار است همان خاطرههای مشترک را به رخ مخاطب فیلم بکشد و رفتار هر یک از آنها نیز باید بازتاب روشن همان گذشته مشترک و تجربههای پیشین آنها باشد. میزان پیچیدگیها و چندلایه بودن برخی شخصیتها از دیدگاه روانشناختی، بر شدت و ضعف تعلیقهای طراحیشده در داستان فیلم نیز اثر گذاشته و به شناخت هر چه دقیقتر شخصیتهای فیلم منجر شده است.
همزیستی چند روزه هاله و کیهان با یکی از دوستان قدیمی همدانشگاهیشان، حمید و همسرش صبا شرایط گریزناپذیر و در عین حال بستر مناسبی را فراهم میسازد تا مخاطب فیلم بتواند همچون صبا، به گذشته همسرش حمید و روابط عاطفی میان حمید و هاله پیش از زندگی مشترک هاله و کیهان پی ببرد و دریابد که هاله جنین سقطشدهاش را در زیر سورنجانهای گلخانه چال کرده است. در واقع با طراحی سنجیده و مناسبی در فیلمنامه، شرایط ارائه این اطلاعات فراهم میشود و شناخت ابعاد پنهان شخصیتهای فیلم میسر میگردد.
انتخاب یک خانه قدیمی و نیمهمتروک با اتاقهای تودرتو و راهپلهها و زیر زمین تاریک و دلهرهآور و گلخانهای کوچک در کنار استخری خالی و تاب آهنی زنگزده دونفره در حاشیه باغچهای خشک و بیبرگوبار، به عنوان موقعیت مکانی وقوع داستان فیلم، متناسب با فضای روحی شخصیتهای اثر، در ایجاد فضایی ترسانگیز و همراه با تعلیق نقش موثری دارد.
کیهان- به عنوان یکی از شخصیتهای محوری فیلم – با توجه به درونگرایی و انزواطلبیهایش – که به شکل پناه بردن به اتاقی نیمهتاریک و غرق شدن در کتابهای مختلف به تصویر کشیده میشود – با بازی خوب میلاد کیمرام، در مقایسه با چهرههای دیگر، پررازورمزتر و پیچیدهتر به نظر میرسد. برای معرفی هرچه بهتر این شخصیت محوری و ریشهیابی دلایل رفتارهای روانپریشانه او، از رهگذر ارجاع به چند صحنه کوتاه ذهنی و بازگشت به گذشته، درمییابیم که کیهان خود را در خودکشی دخترعمویش (آتنا) که دلبسته او بوده است و بعد از فلج شدن و طی سالها زندگی نباتی، خود را در همان استخر گوشه حیاط غرق میکند، مقصر و گناهکار میداند!
گوشه و کنایههای دو نفره حمید و هاله به همدیگر، از روابط عاطفی و احساسی عمیق آنها در دوران دانشگاه و گذشته مشترک آنان پرده برمیدارد و نگرانیهای حمید از فاصله عاطفی میان هاله و کیهان، از یک سو نشاندهنده نگرانی اوست و از سوی دیگر این شبهه را ایجاد میکند که هنوز به لحاظ عاطفی، گوشه چشمی به هاله دارد؛ چیزی که از قضا، با وجود یکی از صحنههای کلیدی فیلم که حمید، پس از آشکار شدن موضوع بههمریختگی و درهم شکستن سورنجانهای شکفته در پاییز به دست صبا، ناگهان چهرهای نصیحتکننده به خود میگیرد و از کیهان میخواهد که بیشتر از گذشته هوای هاله را داشته باشد، آشکارا تناقضنما به نظر میرسد و چندان باورپذیر از کار درنمیآید. فیلم «سورنجان» با استفاده از عنوانی معنادار(شکوفا شدن در پاییز) با وجود کمداشتهایی، با توجه به تدوین و ضرباهنگ مناسب و همچنین موسیقی هماهنگ با فضای فیلم ( کار فردین خلعتبری) اثر قابل اعتنایی است.
منبع: ماهنامه هنروتجربه