از اول اکران هم، وضع فیلم ما همین بود.
بله، تک و توک سئانس هایی در چند سینما داشتیم. رمانتیسم عماد و طوبا قرار بود بعد از فیلم های قهرمان و دینامیت اکران شود. من تاریخ ۳ آذر را برای نمایش فیلم انتخاب کردم. یک هفته قبل از این تاریخ، بدون اطلاع و هماهنگی فیلم گشت ارشاد۳ را اکران کردند، درحالی که طبق صحبت های قبلی قرار به اکران این فیلم در آن تاریخ نبود. بلافاصله بیشتر سئانس های سینماها در تهران و شهرستان ها در اختیار این فیلم قرار گرفت. در چنین وضعیتی، مردم هم بیشتر به سمت فیلم هایی کشیده می شوند که سئانس بیشتری دارد. متاسفانه با این اتفاق، به فیلم ما لطمات جبران ناپذیری وارد شد. کاوه از من خواست فیلم را از اکران خارج کنم ولی من صلاح ندانستم و گفتم چون فیلم به هرحال اکران شده، بگذاریم به نمایش خود ادامه دهد.
صددرصد وضع بهتری داشت. اگر فیلم هایی همگون اکران شوند، به همدیگر لطمه وارد نمی کنند اما وقتی فیلم هایی پرهیاهو در کنار فیلم های متفاوت و مستقل اکران می شود، همیشه خطری متوجه این آثار گروه دوم خواهد بود. بعضی سینماداران هم که رحم و مروت ندارند و دنبال فروش و پول درآوردن هستند. وقتی هیچ حمایتی از فیلم صورت نمی گیرد، چه باید کرد؟ بخش خصوصی از کجا ۳۰۰ تا ۵۰۰میلیون تومان برای اجاره یک تابلوی قراضه تبلیغاتی در سطح شهر پرداخت کند؟ این فیلم هایی که تابلوهای زیاد تبلیغاتی را در اختیار دارند یا دولت به طور مجانی این امکان را برای آنها فراهم کرده یا یک سرمایه گذار بخش خصوصی، پول هنگفتی را که معلوم نیست از کجا آمده و به کجا می رود، هزینه کرده است. به هرترتیب با این کارها دارند بخش خصوصی را نابود می کنند. یعنی سینمایی که از دهه های ۶۰ تا ۸۰ فعال بود، به کل از بین می رود. هم با نگاه هایی که وارد سینما می شود و هم با فیلم هایی که ساخته می شود. متاسفانه وزارت ارشاد هم به این فیلم ها مجوز می دهد و آنها را اکران می کند. سینمای ما در سطحی ترین و نازل ترین شرایط ممکن قرار دارد. در چنین شرایطی شما چطور می توانید مردم را به سمت سینمایی سوق دهید که این وضع را دارد. اسمش سینماست، دارای پیام اخلاقی و انسانی است، دارای حرف است، آن هم در کشوری مثل جمهوری اسلامی ایران.
همین می شود. سیاه نمایی که مد شده است. به بعضی از این فیلم ها نگاه کنید، می بینید قصه بیشتر آنها در مناطق جنوب شهر و میان زباله ها و معتادان می گذرد. یعنی با دیدن این فیلم ها فکر می کنیم مردم کشور ما فقط همین معتادان، چاقوکش ها و قمه کش ها هستند! دیشب فیلم دیگری در همین زمینه دیدم. فیلم هایی که از روی دست همدیگر کپی می کنند و عملا کشور ما را یک کشور ضایع و بدون فرهنگ و دانش و بدون نگاه و بدون پلیس و آگاهی نشان می دهند. این همه چاقوکشی و آدم کشی در فیلم ها اتفاق می افتد اما یک پلیس نمی آید که بگوید شما اینجا چه غلطی می کنید! کاوه هم فیلمساز جوان و کاربلدی است و هم مطالعه، شناخت و آگاهی دارد و خیلی بهتر از این فیلمسازان می تواند به پایین شهر برود و چنین فیلم های تلخی را بسازد که اوج بدبختی و بیچارگی مردم را نشان می دهد و به درد خارج از کشور می خورد. کاوه به جای این که در این مسیر فیلم بسازد، سراغ خانواده و فانتزی رفته و فیلم سالمی ساخته است. رمانتیسم عماد و طوبا فیلمی است که فکر و سینما در آن دخیل است. خلاقیت دارد و به نسل جوان فکر می کند. به گرفتاری ها و بالا و پایین زندگی و چگونگی عبور از آنها فکر می کند. از زندگی مشترک و فرزند و اخلاقیات می گوید. این ذهنیت کاوه است و من نمی توانم جلوی ذهن او را بگیرم و بگویم از همین فیلم هایی بساز که قصه خلافکاران را روایت می کند یا کمدی های سطحی بساز، چون در گیشه می فروشند. به قول کیومرث پوراحمد، ما را تبدیل به نسل سوخته کردند. ما و هم سن وسال های ما را که کنار گذاشتند. از نسل جوان هم انتظار دارند که دنبال نگاه های دیگری بروند که از نظر من غلط است. نه این که ساخته نشود، ساخته شود اما به فیلم هایی از گونه های دیگر هم بها دهند و از آنها حمایت کنند. حداقل جوانانی که در این زمینه های دیگر فیلم می سازند را آزرده خاطر نکنند. کاری نکنید این فیلمسازان هم سراغ نگاه سیاه و کثیف بروند.
بله، متاسفانه افرادی که در دولت در مسند کار و قدرت به ویژه در امور فرهنگی هستند، نگاه فرهنگی ندارند و هیچ کمکی نمی کنند. فیلم نمی بینند و فیلم نمی شناسند و نمی دانند باید در این زمینه چه کنند. در دهه های ۶۰ تا ۸۰ یک جریان فرهنگی در کشور حاکم بود. این همه فیلم های خوب چه زمانی ساخته شده بود؟ همان سال ها اما الان نه دیگر شما اثری از آن فیلمسازان می بینید و نه از فیلم های خوب آنها. این سال ها و این روزها فیلمسازان جوان ترس و وحشتی دارند که فیلم هایشان را کجا اکران کنند. اگر با این شرایط فیلم هایشان را اکران کنند، جز شکست نتیجه ای ندارند. تازه ما که حرفه ای و در این شرایط و در دل سینما هستیم، این وضعیت را داریم، چه رسد به آن عده ای که پشتوانه ای هم ندارند و با سرمایه بخش خصوصی فیلم ساختند، اما نه جایی برای اکران دارند و نه یادی از آنها می شود. اینها دردهای سینمای ماست که متاسفانه وزارت ارشاد، بنیاد سینمایی فارابی، شهرداری، تلویزیون و… هم کمک و حمایت چندانی در این زمینه نمی کنند. امیدوارم حضور آقای محمد خزاعی در سازمان سینمایی موثر باشد، چون خودش دست اندرکار سینما بوده است. آقای رئیسی هم که از مشهد آمده و همشهری من است و دو کوچه بالاتر از من به دنیا آمده بود. ما اهل پایین خیابان بودیم و ایشان در خیابان طلاب زندگی می کرد. حالا امروز ایشان رئیس جمهور است و ما فیلمسازیم.
(می خندد) از این خبرها نیست. شما فیلم «منصور» را ببینید که خوب و دوست داشتنی است اما حتی همین فیلم هم به ضرب و زور دولتی بودنش، چهار سئانس برای اکران گرفته است. درحالی که فیلمی خوب و ارزشمند و با موضوعی ملی است و باید اکران مناسبی داشته باشد و سینماداران باید از آن حمایت کنند. بحثم این است که نامردی و بی انصافی هم در سینما حدی دارد و همه فیلم ها باید از عدالت در اکران برخوردار باشند.