سینماسینما، سیدرضا صائمی
«دوباره زندگی» بخش عمدهای از جذابیت خود را مدیون دو بازیگر اصلی خود است؛ دو بازیگری که تمام بار معنایی و پیچیدگیهای آن را بر دوش دارند. اگرچه قصه از حیث رخداد، التهاب بیرونی ندارد و بنابراین با موقعیتهای پر تنش و کنشی مواجه نیستیم، اما با نوعی تعلیق درونی و فراز و نشیبهای رفتاری و عاطفی در آن مواجه هستیم که میتوان آن را از طریق رمزگشایی از بازیها بازنمایی کرد. در این فیلم با گلاب آدینهای مواجه هستیم که اگرچه همان سویههای مادرانگی همیشگی را با خود دارد، اما شخصیتی درونگرا و آرام دارد که نشانهای از جنبوجوش «زیر پوست شهر» و بیقراریهای «مهمان مامان» در آن نیست. شاید همین تصویر ذهنی از آدینه، متفاوت بودن او در نقش ریحان در «دوباره زندگی» را پررنگتر میکند و مختصات کاراکتر را با منطق روانشناختی قصه هماهنگ میسازد. آدینه با کنترل بدنی بر بازیهای بدنی خود و نگاه غمزدهای که دارد، به ریحان هویتی متمایز از سایر نقشهایش میبخشد. از آن سو با مرد قصه مواجه هستیم که شاعرانگیاش را به عنوان تصویر ذهنی از قبل داریم و حالا با شخصیتی مواجه میشویم که نهتنها با هویت و ویژگیهای او در مقام شاعر، که حتی با تصویر تازهای از او در مقام بازیگر مواجهیم که نسبت به نقشهای قبلیاش متمایز است. برخلاف ریحان، اصلان از شخصیت برونگراتری برخوردار است و سعی میکند این روحیه را به همسرش نیز منتقل کند. برونگرایی اصلان البته همچنان با آرامش و طمانینه شخصی شمس لنگرودی در هم تنیده میشود و آن را به بازی ملتهب و پرتنشی بدل نمیسازد. در فرایند قصه البته شاهد یک چرخش رفتاری هم هستیم. در ابتدا ریحان غمگین و گوشهگیرتر است و در پایان اصلان به واسطه تجربه تلخ مرگ فرزند، درونگراتر میشود و حالا نوبت ریحان است که انگیزه و امید به زندگی را در او تقویت کند. به واسطه اینکه کل قصه بر دوش این دو بازیگر است، حجم بازی او نسبت به سادگی قصه بالاست و در واقع فیلم از جنس فیلمهایی است که توان بازیگری بازیگرانش را به چالش و آزمون میکشد. آرامش و طمانینه هر دو بازیگر کمک میکند تا علیرغم تراژدی درونی قصه، حال مخاطب خوب شود. بخش مهمی از این حال خوب از حسوحالی است که این دو بازیگر به کالبد و روح قصه میدمند. آدینه و لنگرودی در «دوباره زندگی» تصویری از یک زوج سالخورده دلنشین را در حافظه سینمایی ما ثبت میکنند.
منبع: ماهنامه هنروتجربه