علیرضا داودنژاد، کارگردان پیشکسوت سینمای ایران با نگارش متنی مفصل نگرانیهای خود را درباره نکاتی که وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد اسلامی در برنامههای خود در مورد سینما مطرح کرده، بیان کرد.
به گزارش سینماسینما، متن کامل نوشته داودنژاد به این شرح است.
کاندیدای محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
در ارزیابی وضع موجود سینما «کارگردان محوری» را که ویژگی برجسته سینمای پس از انقلاب است به عنوان یکی از مشکلات سینمای امروز ایران معرفی کردهاید. کارگردان یعنی کسی که باید فیلمبردار، صدابردار، طراح صحنه و لباس، چهرهپرداز، بازیگر، تدوینگر، صداگذار، موزیسین و رنگپرداز را هدایت کند و از برآیند همکاری با آنها فیلمی را به ثمر برساند و تحویل بدهد؛ اگر او قرار نیست محور باشد چه کس دیگری باید محوریت تولید فیلم را در هنر سینما به عهده بگیرد؟ البته تاریخ سینما در دنیا و ایران شاهد بوده است که صاحبان سرمایه و اربابان سیاست با اتکا به نقدینگی و مالکیت ابزار گرانقیمت تولید و همچنین تسلط به سالنهای نمایش بهتدریج به سفارش دهندگان اصلی سینما تبدیل شدند و در غرب و شرق عالم تولید فیلم سینمایی را تحت کنترل درآوردند و در پی اهداف تبلیغاتی و تجاری کوشیدند جریان تولید در سینما را از جهت انتخاب موضوع و اجرای سینمایی -یعنی پردازش تصویری و صوتی – کنترل کنند و هنر سینما را به ابزاری در دست کمپانیها و احزاب تبدیل کنند.
نتیجه چنین روندی به وجود آمدن زبان و بیان و گرامر سینمایی ویژه الزامات سرمایه و سیاست و ساخته شدن کلیشههایی تجاری و تبلیغاتی بود که به تدریج ابتکار عمل را از دست کارگردان یعنی مدیریت خلاق نیروی انسانی سینما بیرون آورد و آن را به دست تکنسینهایی سپرد که وظیفهای جز بازتولید کلیشهها و ایجاد سود مالی برای کمپانیها و یا تحکیم پایههای قدرت برای احزاب نداشتند. با غلبه تدریجی سرمایه سالاری بر مناسبات بشری و توسعه بازار تولیدات کمپانیهای چند ملیتی در همه مناطق و قارههای جهان و باز شدن مرزهای کشورها به روی فیلم های پرسر و صدای تجاری غرب خواه ناخواه جریان تولید فیلمهای بومی و محلی و ملی تحت تاثیر قرار گرفت و مخصوصا در کشورهای وابسته و استبدادی که با سانسور بین سینما و زندگی فاصله میانداختند جریان تولید به سمت انفعال و تقلید و کپیبرداری و تکرار و رکود و ورشکستگی کشانده شد. از پا افتادن سینماهای ملی در اغلب کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا و تسلیم یکسره آنها به واردات فیلمهای هالیوودی و بالیوودی و اروپایی نتیجه همین روند رسانهای شدن هنر سینما و تسلیم آن به الزامات سرمایه و سیاست بود. این روند در ایران ما که از اوایل قرن اخیر تولید فیلم را با ابتکار کارگردانها آغاز کرده و در طول دههها نقاط اوج خود را اغلب با فیلمهای ساخت تهیه کننده کارگردانها پشت سر گذاشته نیز تحقق پیدا کرد و به واسطه دخالت سرمایههای تجاری و سیاسی و با فشار سانسور و واردات بی در و پیکر فیلم خارجی، جایگاه کارگردانی به امر بری سرمایه تقلیل داده شد و نهایتا با ترویج انفعال و کپیبرداری سینمای ایران را به سوی ورشکستگی سوق داد. سقوط آمار سالیانه تولید فیلم از حدود صد فیلم در اوایل دهه پنجاه به کمتر از پانزده فیلم در سال ۱۳۵۶ نشانهای روشن از این روند ویرانگر فرهنگی و هنری بود. روندی که با فشار مالی و سیاسی بر جریان تهیهکننده کارگردانی آغاز شد و با تسلط جریان واردات، سینماداری و شرکتهای پخش بر جریان تولید فیلم، موجبات زوال خلاقیت، ترویج کپیبرداری، خارج کردن کارگردان از جایگاه محوری و نهایتا واگذاری بازار سینما به فیلمهای وارداتی را فراهم کرد.
با وقوع انقلاب و حاکمیت شعار نه شرقی نه غربی و حمایت قاطع بنیانگذار جمهوری اسلامی از سینمای ایران و تاکید بر حفظ تولید داخلی و ارجح دانستن بدترین فیلم ایرانی به بهترین فیلمهای خارجی، زمینه احیا و بازسازی سینمای ایران فراهم شد و در غیاب کمپانیها و با حمایت بنیاد تازه تاسیس فارابی جریان اصلی تهیه فیلم در ایران بار دیگراحیا شد و نسل تازهای از کارگردانان وارد سینما شدند که با به عهده گرفتن تهیه فیلمهای خود سینمای نوین ایران را پایهگذاری کردند و به جریان تاریخی و ریشهدار تهیهکننده کارگردانی در سینمای ایران انسجامی تازه دادند. با نگاهی گذرا به تاریخ سینمای بعد از انقلاب میتوان به عینه دید که اغلب ارزشمندترین و موفقترین فیلمهای دهههای اخیر که در بازارهای داخلی و جشنوارههای خارجی درخشیده است حاصل تلاش و خلاقیت تهیهکننده کارگردانهای سینمای ایران بوده است. اصغر فرهادی تهیهکننده کارگردان نخبه ایرانی نمونهای از همین جنس فیلمسازان است که بدون بهرهبرداری از کلیشههای رایج در بازار سینمای دنیا نظیر خشونت و برهنگی سختگیرترین مخاطبان سینما را در جشنوارهها و بازارهای دنیا پای فیلمهای خود مینشاند و در بازارهای داخل نیز به بالاترین آمار مخاطب دست پیدا میکند.
اینک نحوه برخورد شما به عنوان کاندیدای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با سینمای ایران که به جای چشم گشودن بر نقاط قوت آن صرفا زبان به عیبجویی و سرزنش این سینما گشودهاید و اصلیترین رهآورد انقلاب برای سینمای ایران را که همانا احیای منزلت مدیریت نیروی خلاق سینما یعنی کارگردان است نقطه ضعف تلقی کرده و تحت عنوان کارگردان محوری از آن انتقاد کردهاید؛ این نگرانی را دامن زده است که شما نه به دنبال هنر سینما بلکه در پی تبدیل ارشاد به المثنایی از تلویزیون هستید و بیاعتنا به تمایز حوزههای هنر و رسانه در صدد تقویت سانسور و ساختن سینمایی کارمندی، سفارشی، تبلیغاتی و دولتپسند هستید که به جای پرداختن به نقاط کور و مبهم معضلات و انعکاس صادقانه واقعیتها و بازنمود مسایل مبتلابه و جاری جامعه به ارضای سلایق و تمایلات مسولانی بپردازد که معمولا به دنبال بزک کردن شرایط و لاپوشانی واقعیتها هستند. کاندیدای محترم این راهی رفته و تحربهای شکست خورده است. پیش از شما نیز مدیرانی بوده اند که میپنداشتند سلب امکانات و آزادی از کارگردانها و سپردن اختیار آنها به دست واسطههای سیاسی و تجاری علاج کاراست و امروز میراث آنها منظومه هنری رسانهای شکست خوردهایست که در مقابل منظومههای رقیب و حریف منطقهای و جهانی قافیه را باخته و دهها میلیون مخاطب فارسی زبان را نیز به تاراج ماهوارهها و بازارهای سیاه سپرده است. امروز اگر استقرار عدالت و مبارزه با دلال بازی و مافیا در دستور کار دولت قرار گرفته است راه آن در سینما نه از مسیر کهنه به کارگیری واسطههای مالی و سیاسی که از مسیر اتکا به نیروی انسانی خوش قریحه و متخصص و خلاق میگذرد.
تجربه یک قرن بیقانونی و سانسور و سرکوب در حوزه فرهنگ و هنر ایران به وضوح نشان داده است که با سلب و نفی و انکار و طرد نمیتوان به ترویج قریحه وتخصص و خلاقیت هنری پرداخت و مدیریت نیروی انسانی خلاق بدون احترام، محبت و ذوق سلیم جوابگو نخواهد شد.
کمال صدق محبت ببین نه نقص گناه
که هرکه بیهنر افتد نظر به عیب کند
سرکوبْ زمینهساز و مروج آثار مبتذل و «اعتلا سلیقه» چارهساز و علاج «ابتذال »است.
کاندیدای محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
تحولی تمدنساز است که به غلبه فرد و جمع بر یکدیگر رضایت ندهد و با تقویت هنر به حراست از حریم فردی آدمیان بپردازد و با توسعه رسانه به مراقبت از الزامات زندگی جمعی همت بگمارد. نشانه یک جامعه متمدن همزیستی مسالمتآمیز هنر و رسانه و ارتباط تکمیل کننده و متقابل این دو حوزه با بکدیگر است. در یک جامعه بههنجار هنر به رسانه اثربخشی و رسانه به هنر فراگیری میدهد. اصرار برای سلب آزادی از هنرمند و حذف فردیت خلاق او از روند افرینش هنری چیزی جز بر سر شاخ نشستن و بن بریدن نیست؛ کاری که بسیاری از پیشینیان شما بر آن اصرار ورزیدهاند و جز از سکه انداختن هنر و منزوی کردن رسانه نتیجهای نگرفتهاند. اینک که انحصارهای سیاسی و تجاری روز به روز سلطه بلامنازع خود را بر ابزار تولید و عرضه و نمایش اثار دیداری شنیداری از دست میدهند و زمان تغییر وضع موجود و ضرورت تحولی همه جانبه بیش از پیش آشکارشده است باید از رویکردهای انقباضی و انسدادی عبور کرد و اعتماد و حمایت و مشارکت را دستمایه شکستن بنبستها و خارج کردن منظومه هنری رسانهای کشور از انفعال و عقب ماندگی و انزوا قرار داد.
کاندیدای محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
دولتی که تشنه ثروت و قدرت نباشد و با شیفتهگی به خدمت برای استقرار عدالت بکوشد انگیزهای برای سانسور پیدا نمیکند و به منادی قانون و آزادی بدل میشود.
پایان