تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۴/۰۹ - ۲۲:۱۵ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 115513

سینماسینما، عباس اقلامی

تاد مِی در کتاب «مرگ» مینویسد: «شکنندگی زندگی یعنی آسیبپذیر بودن زندگی در مقابل مرگ در تمام لحظات هستی ما. این آسیبپذیری هم سرچشمه ارزش و اهمیت زندگی است و هم سرچشمه تزلزل و بی ثباتی آن. این چیزی است که هم به زندگی معنا میبخشد و هم در عین حال میتواند آن را از معنا تهی کند.»

حسین شهابی در «بیصدا» از پیام، نویسندهای دارای سرطان، میگوید که جایی میان مرگ و زندگی ایستاده و از یک سو در میان سطرهای نوشتههای خود و دیگران به دنبال تعریف تازهای از سرطان و جدال بین مرگ و زندگی است و از سوی دیگر، کشمکش پنهان و گاه آشکاری دارد با ساغر، همسرش، که از حرفه اصلی خود جدا افتاده، در خانه خیاطی میکند و هرچه در توان دارد، به کار میبندد برای زنده نگه داشتن شوهرش.

داستان فیلم در خانهای میگذرد که فرسوده و رو به فروپاشی است. مانند جسم فرتوت پیام که در اثر بیماری و انواع داروهایی که مصرف میکند، در حال از بین رفتن است. تلاشهای ساغر اما مانند تلاشهای شبگرد محله که مدام با تعمیرات موقت تلاش میکند خانه را سرپا نگه دارد، هیچ به ثمر نمیرسد و مکثی در روند فروپاشی نمیاندازد.

پیام در جدال توامان با زندگی و مرگ همان‌قدر جدی است که در تسلیم نشدن به حرف‌های ناشر رمانش. او به همان جدیت که دوست ندارد رمانش با روایتی جز آن‌چه او نوشته، منتشر شود، میخواهد پایانی را که خود میپسندد، برای زندگیاش بنویسد.

پیام تمام توان خود را بر این گذاشته تا در تلاقی زندگی و مرگ به تعبیری از این دو برسد که در نوشته هایش فردی نامیرا بماند، هرچند مجبور به رهایی از قید تن باشد. او به دنبال تعریفی از مرگ است که مرگ دیگر امری محتومِ نامعلوم در زمان آینده نباشد. او میخواهد این محتوم را معلوم کند. با گفتن از اهمیت زندگی برای افراد ناامید سعی میکند مرگ و زندگی را به زمان حال بیاورد و از آینده تصویری در شمایل اکنون بسازد؛ اکنونی که هراسی در دل نمیاندازد و در شکنندگی زندگی به تعادلی بین اهمیت و آسیب پذیریاش میرسد.

حسین شهابی اگر در «بیصدا» تمرکزش را بر نمایش مواجهه توامان مرگ و زندگی و شرح متزلزل بودن هم‌زمان مفهوم مرگ و زندگی در میانه معرکهای به نام سرطان، با زبان سینما میگذاشت، حالا یک اثر سینمایی قابل تامل و حدیث زمانه داشتیم که صدای بسیاری از مبتلایان بیصدای سرطان در دورانها بود. اما کنار خطابههای شعاری شخصیت پیام در طول فیلم که لطمه سختی به «بیصدا» میزند، آن‌چه فیلم را از منظور اصلیاش دور میکند، خرده‌روایتهای بیارتباط با خط اصلی داستان است که نه‌تنها هیچ کمکی به ایده اصلی فیلم نمیکند، تماشاگر را هم از محتوا دور میکند و در بسیاری از سکانسها فیلم را به سمتی میبرد که نسبتی با زندگی روزمره شخصی و خانوادگی افراد دارای سرطان و درد زمانهای که میکشند، ندارد.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها