سینماسینما، عباس اقلامی
تاد مِی در کتاب «مرگ» می نویسد: «شکنند گی زندگی یعنی آسیب پذیر بودن زندگی در مقابل مرگ در تمام لحظات هستی ما. این آسیب پذیری هم سرچشمه ارزش و اهمیت زندگی است و هم سرچشمه تزلزل و بی ثباتی آن. این چیزی است که هم به زندگی معنا می بخشد و هم در عین حال می تواند آن را از معنا تهی کند.»
حسین شهابی در «بی صدا» از پیام، نویسنده ا ی دارای سرطان، می گوید که جایی میان مرگ و زندگی ایستاده و از یک سو در میان سطرهای نوشته های خود و دیگران به دنبال تعریف تازه ای از سرطان و جدال بین مرگ و زندگی است و از سوی دیگر، کشمکش پنهان و گاه آشکاری دارد با ساغر، همسرش، که از حرفه اصلی خود جدا افتاده، در خانه خیاطی می کند و هرچه در توان دارد، به کار می بندد برای زنده نگه داشتن شوهرش.
داستان فیلم در خانه ای می گذرد که فرسوده و رو به فروپاشی است. مانند جسم فرتوت پیام که در اثر بیماری و انواع داروهایی که مصرف می کند، در حال از بین رفتن است. تلاش های ساغر اما مانند تلاش های شبگرد محله که مدام با تعمیرات موقت تلاش می کند خانه را سرپا نگه دارد، هیچ به ثمر نمی رسد و مکثی در روند فروپاشی نمی اندازد.
پیام در جدال توامان با زندگی و مرگ همانقدر جدی ا ست که در تسلیم نشدن به حرفهای ناشر رمانش. او به همان جدیت که دوست ندارد رمانش با روایتی جز آنچه او نوشته، منتشر شود، می خواهد پایانی را که خود می پسندد، برای زندگی اش بنویسد.
پیام تمام توان خود را بر این گذاشته تا در تلاقی زندگی و مرگ به تعبیری از این دو برسد که در نوشته هایش فردی نامیرا بماند، هرچند مجبور به رهایی از قید تن باشد. او به دنبال تعریفی از مرگ است که مرگ دیگر امری محتومِ نامعلوم در زمان آینده نباشد. او می خواهد این محتوم را معلوم کند. با گفتن از اهمیت زندگی برای افراد ناامید سعی می کند مرگ و زندگی را به زمان حال بیاورد و از آینده تصویری در شمایل اکنون بسازد؛ اکنونی که هراسی در دل نمی اندازد و در شکنند گی زندگی به تعادلی بین اهمیت و آسیب پذیری اش می رسد.
حسین شهابی اگر در «بی صدا» تمرکزش را بر نمایش مواجهه توامان مرگ و زندگی و شرح متزلزل بودن همزمان مفهوم مرگ و زندگی در میانه معرکه ای به نام سرطان، با زبان سینما می گذاشت، حالا یک اثر سینمایی قابل تامل و حدیث زمانه داشتیم که صدای بسیاری از مبتلایان بی صدای سرطان در دوران ها بود. اما کنار خطابه های شعاری شخصیت پیام در طول فیلم که لطمه سختی به «بی صدا» می زند، آنچه فیلم را از منظور اصلی اش دور می کند، خردهروایت های بی ارتباط با خط اصلی داستان است که نهتنها هیچ کمکی به ایده اصلی فیلم نمی کند، تماشاگر را هم از محتوا دور می کند و در بسیاری از سکانس ها فیلم را به سمتی می برد که نسبتی با زندگی روزمره شخصی و خانوادگی افراد دارای سرطان و درد زمانه ای که می کشند، ندارد.
منبع: ماهنامه هنروتجربه