سینماسینما، محسن سلیمانی فاخر
جهان برای آنها که از آگاهی بت می سازند مخزن پاسخ ها و راه حل های مطلق نیست. ورود در عمیق ترین لحظه های محسوس حیات شاید برای تلنگر به آدمی پیشنهاد فلسفی هنرمندانه ای باشد.
یکی از بهترین اشکال سینمای مستند، درباره مردمشناسی و انسان شناسی است که در مستند «ایستوود» فیلمساز با روایتی غیر مستقیم به این مهم به شکلی پویا و داینامیک دست می یابد و با رسوخ بر زمان و مکان یک جغرافیای خاص درون لاک روزمره و قواعد مردم می رود تا با ماجراجویی دیوانهوار خویش در جستجوی مردی شبیه به کلینت ایستوود باشد.
مردی که در روزنامه ای که به مراسم تجلیل از باغداران سیرجان اختصاص دارد فیلمساز را انگیزه مند می کند که ایستوود سیرجانی را پیدا کند و به این بهانه جستجو گرانه، داستان کلینت ایستوود، را به عنوان قهرمانی نوستالژیک به تصویر بکشد و آثار و کاراکترش را بازتعریف کند. هدفی که اصل دغدغه و حساسیت این کنشگر هنری نیست.
علیرضا رسولینژاد چونان پرسشگری کاونده از قهرمانی ایدهآل و دست نیافتی به درون مردمی در خطه کوچک می رود و ضمن برقراری پیوند معنایی در این واکاوی به شکلی ملموس عاری از اغراق، به مردم شناسی بومی و فرهنگ مدار سیرجان می پردازد و مسایل اختصاصی و مبتلابه و آسیب شناسانه این جغرافیا را در دل داستان اصلی روایت می کند.
دوربین فیلمساز به دنبال معنادهی به زندگی و عمیق ترین لحظه های محسوس حیات است و حاوی یک کنکاش جامعهشناختی است که اخلاق، آسیب های اجتماعی، مهاجرت، تنهایی، هنر و حتی معضلات سینما در شهرستان ها را با روایتی سلیس به مخاطب بیان می کند.
فیلم با روحی متفکر و با نیت بازنمایی وضعیت انسانی برای استشمام عشق، درد، ناکامی، کامیابی، لذت، اندوه گام بر میدارد تا با تزلزل مرزها باورها و شکافها در دل سفر و حضر به کشف و عیان برسد و با تنفس و زایش ایدههای تازه به یکی از ارکان و اهداف سینمای مستند نزدیک شود.
«ایستوود »با بیانی مجازوار این مهم را بازنمایی می کند که آیا پیروزی، عشق ها، شکست ها و نفرت هایمان واقعا به چیزی می ارزد؟ آیا همه چیز مضحک است؟ تلخی غمهای عمیق تا کجاست؟ جرات اعتراف به همه شک و تردید ها و یافتن ها و نیافتن ها تا کجاست و چطور می شود تفاوت ها را اندازه گرفت؟ به راستی مرکز جهان انتخاب ها و لذت ها چگونه قابل بازیابی است؟
منبع: سایت جامعه سینما