سینماسینما، آیدا مرادیآهنی- ران هاویو، عکاس جنگ آمریکایی که بهخاطر حرفهاش زندانی شد و حتی در فهرست سیاه صربها قرار گرفت، میگوید: «مردم اغلب میپرسند بعد چنین زندگی پرهیجانی چطور دوباره تو نیویورک زندگی میکنی؟ باید خیلی کسلکننده باشه که بعد اون همه ماجرا با لولهکش سروکله بزنی.»
عکاسان جنگ بعد از جنگ چه میکنند؟ وقتی از سرزمینی لبریز خون و مرگ برمیگردند به میان ما، زندگی را از ادامه آنچه شاهد بودند، دنبال میکنند یا دنیای دیگری دارند؟ این سوال همان جایگاه درستی را هدف میگیرد که فیلم «چشم جنگ» به دنبال آن است. عکاسان و خبرنگاران، سربازان بیسلاح در جنگاند. مبارزانی که
فاصله دور، و همزمان نزدیکی با صحنه به صحنه جنگ دارند و در مقابل دیدشان تاریخ یک کشور است که رقم میخورد، ثبت میشود و میماند. فیلم با چنین دیدی در آن نور آبی آغاز میشود. سعید صادقی یکی از چندین عکاس جنگ است که بعد از آن سالها کسی سراغی از او نمیگیرد. جنگ تمام شده، اما عکسهای او نه؛ حداقل برای خودش که اینطور است. مهم نیست کسی بعد از جنگ فکر نکرده صادقی چه میکند، اما خود او میخواهد بداند آن مردان و زنانی که جلوی دوربین او ایستادند و شدند صاحبان عکسهای سیاهوسفید و گاه رنگی، حالا چه شدهاند؟ گویی از نظر او هرچقدر هم که زمان گذشته باشد، هنوز پیوندی میان آن آدم دیروز-توی عکس صادقی- و آدم امروزی هست. و به نظر میرسد که سعید صادقی ماهیت این پیوند را جستوجو میکند. بدون آنکه نقش بازی کند، از سفر کردن برای یافتن آدمهای عکسهایش لذت میبرد. چیزی هست که او را به این شوق میرساند؛ چیزی که او را به زنها و مردهای توی تصاویرش وصل میکند و بهخاطر یافتن همان چیز میخواهد کنار حال خودش، حال آنها را هم ببیند. این شوق را میتوان در لحظهای که به آن آدمها میرسد، دید. و فیلم در نمایش چنین لحظاتی کاملا موفق است. عکاس الان هم روی چهرهها مکث میکند. حتی بیشتر. نبودِ جنگ به او این فرصت را میدهد که دقیقتر شود. چند بار توی فیلم از اینکه زمان روی چهره همهشان خط انداخته و آنها را شکسته، حرف میزند. و حالا همه اینها را بار دیگر ثبت میکند. همانگونه که آن سالها او پشت دوربین بوده و آنها سمت دیگر.
تصور مردی که عکس چاپشدهای را زیر بغل بزند و در میان مردم شهرهای مختلف سراغ صاحب تصویر را بگیرد -که حالا نزدیک به ۳۰ سال شاید به عمرش اضافه شده- بینهایت داستانی است. شخصیت خود صادقی را بهتنهایی میتوان کاراکتر قوی یک فیلم داستانی در نظر گرفت و البته هیچکس به اندازه او نمیتواند این نقش را خوب بازی کند. اما باید گفت انتخاب گونه مستند برای این فیلم انتخاب هوشمندانهای بوده. اینکه علاوه بر همه اینها، شخصیت او را از دید دیگران نیز ببینیم. و واقعا که بهترین حرف را سیفالله صمدیان میزند؛ انگار صادقی داشته با عکسهایش یک فوتواِستوری میساخته. کاری که همچنان هم در پی آن است
*عنوان نام کتابی است به همین اسم: «عکاسی زیر آتش، دنیای عکاسان جنگ»، پیتر هاو، نشر ساقی و انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس.
ماهنامه هنروتجربه